• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 24 دی 1399
کد مطلب : 121833
+
-

دوچرخه‌سواری کودکانه


میثم قاسمی ـ شهروند دوچرخه‌سوار


کلاس اول دبستان که قبول شدم، پدرم یک دوچرخه برایم خرید. یک دوچرخه قناری قرمز رنگ که با نوارهای رنگی و برچسب‌های زیادی، تزئین شده بود. در آن سال‌های جنگ، برای خانواده‌ای متوسط رو به ضعیف، خرید دوچرخه کار آسانی نبود؛ اما انگار پدرم نمی‌خواست پسرش را ناامید کند . دوچرخه دختر یکی از همکارانش را خریده بود و دلیل آن همه تزئینات، پنهان کردن آسیب‌دیدگی‌های استفاده‌های قبلی بود؛ من این موضوع را سال‌ها بعد فهمیدم. زمانی که دیگر برایم مهم نبود دوچرخه‌ام نو باشد یا دست دوم. زمانی که دیگر حتی نمی‌توانستم از آن دوچرخه استفاده کنم. بزرگ شده بودم و دوچرخه دوران کودکی، همان اندازه مانده بود.
سال‌ها گذشت. حالا من پدر شده‌ام. برای پسرم دوچرخه خریده‌ام و سعی می‌کنم یادش بدهم چطور بدون چرخ‌های کمکی، سوارش شود. هرچند دیگر کوچه‌ها و خیابان‌ها آنقدر خلوت و امن نیستند که یک پسربچه زیر ۱۰سال بتواند راحت رکاب بزند و کوچه‌پس‌کوچه‌های محله‌اش را کشف کند. آن زمان که من و دوستانم در کوچه‌ها جولان می‌دادیم و می‌خواستیم حداکثر سرعت را با پاهای کودکی تجربه کنیم، مثل امروز در هر معبری ماشین‌ها پشت سر هم قطار نشده بودند. می‌شد امیدوار بود اگر زمین می‌خوریم، زیر چرخ‌های ماشین‌ها نمی‌رویم. تنها معبر خطرناک، خیابان اصلی بود که از آن اجتناب می‌کردیم. خیابان‌های فرعی و کوچه‌ها، هنوز سقوط نکرده بودند.
امروز بچه‌های ما مجبورند برای دوچرخه‌سواری به پارک بروند. احتمالا این موضوع در نگاه اول، بی‌اهمیت به‌نظر بیاید؛ اما واقعیت این است که خالی شدن شهر از دوچرخه‌های بچگانه، یعنی بی‌رنگ شدن زندگی. شهری که برای بچه‌ها امن نباشد، کم‌کم برای هیچ‌کس امن نخواهد بود. وقتی بچه‌ها نتوانند دوچرخه‌سواری کنند، طبیعتا بزرگ‌ترها هم نمی‌توانند.
دوچرخه‌سواری کودکان، تنها یک تفریح نیست. درس زندگی است. تلاش کردن، جلو رفتن و حفظ تعادل در مسیر ناهموار، زمین خوردن و بلند شدن، ادامه دادن تا به مقصد رسیدن. همه این کارها، به کودک یاد می‌دهد در دنیای پیش رویش چطور باید زندگی کند؛ اما محدود کردن آنها به پیست‌های هموار و خلوت پارک‌ها، هیچ‌کدام از این دستاوردها را ندارد. 
 

این خبر را به اشتراک بگذارید