• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 4 دی 1399
کد مطلب : 119706
+
-

هیچ‌وقت دیر نیست

هیچ‌وقت دیر نیست

  الهه صابر:

دیگر کجا می‌خواهی بروی؟ هنوز حرف‌های بسیاری هست که به هم نگفته‌ایم. فکرهای بسیاری که آن‌ها را رو نکرده‌ایم و شاید لحظه‌هایی که دوست داشتیم همیشگی باشند اما حالا از این‌که جاودانه نشده‌اند ناراحتیم.
کجا می‌خواهی بروی وقتی هنوز وقت داریم و تو قرار نیست از رفتن خودت جا بمانی. رفتن تنها فعلی است که هیچ‌وقت جا نمی‌ماند و وقتی هم که اتفاق می‌افتد می‌تواند به سرعت همه‌چیز را با خودش بردارد و ببرد.
من فکر می‌کنم که همیشه داریم عجله می‌کنیم. این‌همه دست و پازدن در کشتی آرامی که دارد مسیر خودش را می‌رود خنده‌دار است. به این فکر کن کسانی که دارند غرق می‌شوند و از دوردست‌ها ما را می‌بینند چه حسرت تلخی می‌خورند. آن‌ها حتماً به خودشان خواهند گفت که این‌ها در آسایش‌اند و آرامش ندارند، اما ما که در ورطه افتاده‌ایم مجبوریم با آرامش تا ساحل‌ شنا کنیم.
می‌دانم که بارها نشسته‌ایم و به همه‌ی اتفاق‌های ریز و درشت فکر کرده‌ایم. شاید به نتیجه‌ای هم نرسیده‌ایم، یا حتی ناامید شده‌ایم. اما کاش این‌بار با هم بنشینیم و به این فکر کنیم که اصلاً چگونه باید فکر کرد؟
اگر پنجره‌ی خانه‌مان هر روز صبح دارد یک منظره‌ی تکراری نشانمان می‌دهد تقصیر پنجره‌ نیست. حتی اگر خانه‌مان را روی دوشمان بگذاریم و پنجره‌اش را به منظره‌های تازه‌تر ببریم باز هم، از شدت خستگی، زیبایی را نخواهیم دید. شاید باید رو به‌رویمان را نگاه کنیم. راستش من مطمئنم همیشه یک نگاه متفاوت وجود دارد که هنوز با آن دنیا را ندیده‌ایم.
هیچ‌وقت هیچ آدمی مجبور نیست چیزی را که دوست ندارد تحمل کند. بالأخره راهی وجود دارد که او را از مخمصه نجات بدهد. می‌پرسی اما اگر همه‌ی راه‌ها را رفتیم، همه‌ی منظره‌ها را دیدیم و همه‌ی جمله‌ها را گفتیم اما باز هم زیبایی را لمس نکردیم، بازهم از این مخمصه‌ی روزهای تکراری رها نشدیم، چه؟
شاید نتوانی حرف‌هایت را با کلمه‌ها بگویی. شاید نتوانم آن‌ها را با آواها بشنوم. اما مطمئن باش روزی که صداها و کلمه‌ها تمام ‌شوند این چشم‌ها هستند که تازه با هم گفت‌وگو خواهند کرد.
همیشه راهی هست، همیشه حرفی و نگاهی هست. همیشه اتفاقی پشت پنجره منتظرمان است تا برویم و آن را کشف کنیم و ببینیم زندگی هنوز زیبایی‌های خودش را دارد. تقصیر پنجره نیست اگر نمی‌تواند آن اتفاق خوب را نشانمان بدهد. تقصیر ماست که با چشم‌های بسته همه‌جا را نگاه می‌کنیم. تقصیر ماست که با گوش‌هایی گرفته می‌خواهیم زیباترین صداها را بشنویم. اما هیچ‌وقت دیر نیست. نباید عجله کنیم. باید سر فرصت بنشینیم و به پنجره نگاه کنیم تا زیبایی محضی را که تکرارنشدنی است ببینیم. جهان هنوز هم پر از حرف‌های نگفته است، پر از قصه‌های نشنیده است، پر از رازهای او؛ اگر ما حقیقتاً به آن دل بدهیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید