• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 19 آذر 1399
کد مطلب : 118298
+
-

در محاصره مزاحمان

چند سطری درباره عمارت تئاتر شهر و آنچه در سال‌های اخیر در حوالی‌اش اتفاق می‌افتد

مرتضی کاردر_روزنامه نگار

بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذریم، صبر می‌کنیم هر کس که دلش خواست بیاید و تکه‌ای از آن‌را بردارد و آسیبی به پیکرش وارد کند و وقتی آسیب‌ها آنقدر‌ زیاد شد که دیگر دوام نیاورد و به زمین افتاد مرثیه‌خوانی را آغاز می‌کنیم. انگار بی‌توجهی و تماشای ویرانی و بعد مرثیه‌خوانی بخشی از سرشت ما شده است.
چند سال بعد شاید کسی پیدا شود که به نیتی - ‌که ان‌شاء‌الله خیر است‌ - کوشش‌هایی را برای احیا آغاز کند، غافل از اینکه دیگر دیر شده است...
تئاتر شهر مرکز ثقل تئاتر ایران در نیم قرن گذشته بوده است. چه تاریخ و خاطره‌های حول بنای شکوهمند مخروطی چهارراه ولی‌عصر آنقدر هست که چند نسل‌ از دوستداران تئاتر ایران دل‌بسته‌اش باشند و آنجا را به‌عنوان نماد هنرهای نمایشی در ایران بشناسند.
تئاترشهر که در محل سابق کافه شهرداری بنا شد، مجموعه‌ای بود که می‌توانست گسترده‌تر از اینها باشد. بوستانی بزرگ در کنار خود داشت که می‌توانست پاتوق اهالی تئاتر و هنرمندان باشد و مکان‌ها و اتفاق‌های کوچک و بزرگی حول محور تئاتر در حاشیه‌اش شکل بگیرند. اما اتفاق‌هایی که در سال‌های اخیر در تئاترشهر افتاده، فرصت نفس کشیدن را از آنجا گرفته است.
بوستان دانشجو به مرور زمان پاتوق دگرباش‌ها شده است و از ساعتی به بعد دیگر برای آمدوشد دوستداران تئاتر امنیت ندارد. مجتمعی فرهنگی در ضلع جنوب غربی که معلوم نیست چه کاربردی دارد و برای چه ساخته شده، چشم‌انداز ساختمان تئاترشهر را مخدوش و ایستگاه مترو در ضلع شمال غربی مجموعه تئاترشهر را محاصره کرده است. مزاحم‌ها تئاترشهر را مجبور کرده‌اند که خود را جمع و جور‌تر کند. حالا فقط عمارت پیر مخروطی شکل و صندلی‌های سنگی دور آن مانده‌اند و انبوه دوستداران تئاتر که چاره‌ای ندارند جز اینکه به همین محدوده بسنده کنند.
اینها به جز پیری و فرسودگی بنای تئاترشهر است و مراقبت‌هایی که خیلی‌وقت‌ها صورت نگرفته و ضربه‌های کوچک و بزرگی بدان وارد کرده است.
آنچه امروز دارد به سر تئاترشهر می‌آید درست شبیه چیزی است که در سال‌های گذشته برای تئاتر نصر و سنگلج و گذر کتابفروشان در ناصرخسرو اتفاق افتاده است. ما در این سال‌ها به تئاترشهر بی‌توجه بوده‌ایم. حتی آنقدر که درباره احیای تئاتر نصر در لاله‌زار حرف زده‌ایم هم به تئاترشهر توجه نکرده‌ایم. حتی یک‌بار هم آنجا را درست نگشته‌ایم که ببینیم بناها و آدم‌های مزاحم چه به سر آنجا آورده‌اند.
شاید زمانی که متوجه تئاترشهر شویم که دیگر جانی برای ایستادن نداشته باشد. زمانی زنگ خطر را برای تئاترشهر به صدا درآوریم که دیگر دیر شده باشد و ناگزیر باشیم مثل همیشه مرثیه‌خوان شویم و خاطره‌های قدیمی را مرور کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید