• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
پنج شنبه 6 آذر 1399
کد مطلب : 116896
+
-

بررسی زوایای مختلف زندگی مهدی آذریزدی در گفت‌وگو با رضا بردستانی، یکی از نزدیک‌ترین افراد به استاد

در کتاب‌ها زندگی می‌کرد

در کتاب‌ها زندگی می‌کرد

پرنیان سلطانی

فرقی نمی‌کند هر کدام از ما متولد چه دهه‌ای باشیم؛ از دهه‌های 20 و 30تا همین امروز، همه ما مهدی آذریزدی را می‌شناسیم و با مجموعه کتاب‌های «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب»ش خاطره داریم. اگر‌چه او هیچ‌وقت ازدواج نکرد و فرزندی نداشت اما یکی از افرادی که رابطه نزدیک‌تری با مهدی آذر‌یزدی داشت، رضا بردستانی است؛ مسئول سابق دبیرخانه بنیاد آذریزدی که در سال‌های آخر عمر این نویسنده بزرگ، همراهش بود و خاطرات بسیاری از این پدربزرگ مهربان قصه‌گو دارد.

شروع آشنایی از دریچه کتاب
«شاخص‌ترین اثر مهدی آذریزدی یا شناسنامه و برند او، مجموعه کتاب‌های قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب است.»؛ بردستانی صحبت‌هایش درباره نویسنده قصه‌گوی بچه‌ها را اینطور شروع می‌کند و با اشاره به چگونگی آشنایی‌اش با آذریزدی ادامه می‌دهد: «طبیعتا آشنایی من هم با مهدی آذریزدی، از دریچه کتاب و از همان سنین کودکی است. اما سعادتی که من داشتم، همشهری‌بودنم با ایشان است که باعث شد وقتی در سال‌های پایانی عمرش از تهران به یزد برگشت، بیشتر و بیشتر با او آشنا شده و این افتخار را داشته باشم که مسئول دبیرخانه بنیاد آذریزدی شوم». از آنجا که آذریزدی هیچ‌گاه ازدواج نکرد، سال‌های آخر عمرش را به تنهایی روزگار می‌گذراند. از سال‌های 83 و 84، پای بردستانی بیشتر از قبل به خانه این قصه‌گوی شیرین‌بیان باز شد. برایش روزنامه می‌خرید و به خانه‌اش می‌برد و هر وقت پیرمرد سر حوصله بود، پای صحبت‌ها و خاطراتش می‌نشست که در ادامه بخش‌هایی از آنها را برایمان تعریف می‌کند.

بغض کودکی را به مهربانی تبدیل کرد
آذریزدی زندگی‌نامه خودنوشتی دارد که در آن از زندگی سخت و پر‌فراز و نشیبش گفته است. اما یکی از نقاط برجسته زندگی او، علاقه بی‌حد و حصرش به کتاب بود. از بردستانی می‌پرسیم مرحوم آذریزدی برایش تعریف کرده که چطور پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران شده؟ که پاسخ می‌دهد: «آذریزدی مدرسه نرفته بود. پدرش با مدرسه‌رفتنش مخالفت می‌کرد، برای همین در خانه خواندن و نوشتن را یاد گرفت. خودش تعریف می‌کرد در خانه‌شان فقط 8- 7جلد کتاب مثل قرآن، مفاتیح، حلیه‌المتقین و... وجود داشت. او همه آنها را خوانده بود اما از داشتن کتاب‌های مورد علاقه‌اش مثل گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولانا و... محروم بود. برای همین از کودکی بغضی در گلو داشت که این بغض در بزرگسالی نه‌تنها به خشم و کینه تبدیل نشد بلکه برعکس جایش را به مهربانی و لطف داد. می‌گفت حالا که من این امکان را نداشتم، بگذار بچه‌های دیگر داشته باشند. من نتوانستم در کودکی کتاب‌های مورد علاقه‌ام را بخوانم، شما بخوانید».

روزی که کتاب را رد کردند
روزی که آذریزدی جلد اول کتاب قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب را تمام کرد و آن را به یکی از انتشاراتی‌ها نشان داد، کتابش را رد کردند و گفتند خوب نیست! مرحوم آذریزدی در بخشی از زندگی‌نامه‌اش درباره این کتاب می‌نویسد: «جلد اول قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب را شب‌ها در حالی می‌نوشتم که توی یک اتاق 2در 3زیرشیروانی زندگی می‌کردم، با یک لامپای نمره دیوارکوب. خیلی هم می‌ترسیدم که مبادا کتاب خوبی نشود و مرا مسخره کنند. اتفاقا آن را اول بار به کتابخانه ابن‌سینا سر چهارراه مخبرالدوله دادم و آن را بعد از مدتی پس دادند و رد کردند. گریه‌کنان آن را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر در ناصرخسرو بردم. ایشان حاضر شد آن را چاپ کند. وقتی یک سال بعد کتاب درآمد، دیگران که اهل مطبوعات و کار کتاب بودند، گفته بودند خوب است و آقای جعفری پیوسته جلد دوم آن را مطالبه می‌کرد».

تحولی در دنیای نشر کتاب
اگر امروز بخواهیم برای بچه‌هایمان کتابی تهیه کنیم، کارمان خیلی راحت است. ده‌ها نشر کتاب یا به‌طور اختصاصی به انتشار کتاب کودک می‌پردازند یا بخش بزرگی از کارشان را به کتاب کودک اختصاص داده‌اند اما واقعا در دهه 30 کتابی برای بچه‌ها وجود نداشت. بردستانی با بیان خاطره‌ای از تقدیر رهبر معظم انقلاب از آذریزدی می‌گوید: «یک بار که رهبر انقلاب به یزد آمده بود، حضورا از آذریزدی تشکر کرد و گفت ما در آن ایام دهه‌های 30و 40، کتابی برای بچه‌هایمان نداشتیم. در آن برهه فقط کتاب‌های آقای آذریزدی بود که آثار تربیتی مثبتی روی بچه‌ها می‌گذاشت». مقام معظم رهبری در آن دیدار گفته بودند: «بخشی از تربیت فرزندانم را مدیون این مرد و کتاب‌های این مرد هستم». اینطور که بردستانی می‌گوید، بعدها مرحوم آذریزدی هروقت یاد خاطره این دیدار می‌افتاد، با بغض توأم با شادی می‌گفت که رهبر انقلاب با این حرفش من را دوباره زنده کرد.

سرگرمی‌های نویسنده
مرحوم آذریزدی عاشق مطالعه بود؛ تا جایی که دور تا دورش را کتاب گرفته بود و همه سرگرمی‌هایش در کتاب خواندن خلاصه می‌شد. با اینکه شبانه‌روز کتاب می‌خواند، اما می‌گفت می‌ترسم عمرم به پایان برسد و حسرت کتاب‌های نخوانده را با خود به همراه داشته باشم! بردستانی می‌گوید: «کتاب می‌خواند، کتاب می‌نوشت و اساسا در کتاب زندگی می‌کرد. هیچ جایی از زندگی او را نمی‌توانید پیدا کنید که در آن کتاب وجود نداشته باشد». و بعد ادامه می‌دهد: «یکی از شوخی‌های همیشگی‌اش این بود که می‌گفت همیشه دعا می‌کنم خدا بچه‌ها را زیاد کند. البته بچه‌هایی که کتاب بخوانند، نه بچه‌هایی که فوتبال بازی کنند! چون وقتی بچه‌ها کتابخوان باشند، قاعدتا کتاب‌های من را می‌خرند، من هم با پولی که از این راه در می‌آورم، می‌روم برای خودم کتاب می‌خرم». اما یکی دیگر از علاقه‌مندی‌های آقای نویسنده، نامه‌نگاری بود. بخشی از این نامه‌ها که آذریزدی به افرادی ازجمله ایرج افشار، محمدرضا سرشار، امیرکاووس بالازاده و... نوشته، توسط همین آقای بردستانی و دوستانش در دبیرخانه بنیاد آذریزدی کتاب شده؛ نامش را هم گذاشته‌اند «پسر شهرزاد»!

کودک شوخ‌طبع 88ساله!
چه‌کسی باورش می‌شود یکی از بارزترین وجوه شخصیتی مردی که در زندگی سختی‌های فراوانی تحمل کرد و یک عمر تنها بود، شوخ‌طبعی و طنزپردازی باشد؟ وقتی از بردستانی می‌خواهیم برایمان بیشتر از روحیات خالق قصه‌های کودکی‌مان بگوید، شوخ‌طبعی، سادگی، مهربانی، صفا و صمیمیتش را مثال می‌زند و می‌گوید: «مهدی آذریزدی یک کودک 88ساله بود! کودک‌درونش به‌معنای واقعی کلمه فعال و سرزنده بود. یک آدم صاف و ساده و صمیمی بود که بچه‌ها را خیلی دوست داشت».

ارتباط با بچه‌ها
جدا از کتاب‌هایی که مهدی آذریزدی برای بچه‌ها نوشت و نشان از عشق و علاقه‌اش به بچه‌ها دارد، بردستانی می‌گوید: «به معنای واقعی کلمه عاشق بچه‌ها بود. وقتی در جمع کودکان قرار می‌گرفت، مخصوصا وقتی کتابش را هم دست آنها می‌دید، می‌توانستیم شور، شوق، اشک، بغض، شادی، شعف، لذت، رضایت، پرواز و... را در وجود او در یک قاب ببینیم!»

چشم به‌راه جلد نهم!
قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب یک مجموعه 8جلدی است. اما بردستانی می‌گوید گویا مرحوم آذریزدی جلد نهم آن را هم نوشته بود ولی هیچ‌وقت فرصت نشر آن به‌وجود نیامد. ضمن اینکه به گفته بردستانی، این نویسنده محبوب بچه‌های ایرانی، فرهنگ لغت واژگان یزدی هم دارد که امیدوار است آن هم روزی منتشر شود.

مروری بر زندگی مرد قصه‌گو
مهدی آذر‌یزدی که نامش برای همه ما با مجموعه «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» گره خورده، زندگی پرفراز و نشیب و بسیار سختی داشته؛ زندگی‌ای که با تولد در خانواده‌ای تهیدست و سخت‌گیر آغاز شد، با کار در مجموعه‌های فرهنگی و ادبی مانند انتشاراتی‌ها و روزنامه‌ها ادامه پیدا کرد و درنهایت در تنهایی و ازدواج نکردن و تشکیل‌نشدن یک خانواده، به پایان رسید. خودش عادت داشته داستان‌های این زندگی را بنویسد و هر چند سال یک‌بار آن را به‌روز کند. در ادامه مهم‌ترین اتفاقات زندگی پیر قصه‌گو را با هم مرور می‌کنیم؛ اتفاقاتی که خودش هم درباره آنها نظراتی داشته است.

1300
27 اسفند‌ماه سال 1300در محله خرمشاه یزد به دنیا آمد. زندگی‌نامه آذر یزدی اینطور شروع می‌شود: «من روز دوم خمسه مسترقه سال 1300شمسی به دنیا آمده‌ام. 3روز بعدش سال 1301شروع شد».

1308
از 8 سالگی همراه پدرش در باغ و زمین رعیتی کار می‌کرد. پدرش نمی‌گذاشت به مدرسه برود؛ چون به‌نظرش مدرسه دولتی حرام بود! خودش می‌گوید: «من مختصری خواندن و نوشتن را توی خانه از پدرم یاد گرفتم و قرآن‌خواندن را از مادربزرگم».

1314
با اصرار پدرش به مدرسه طلبگی خان رفت و درس طلبگی خواند. اینطور که آذر‌یزدی می‌گوید، صبح‌های تاریک به مدرسه می‌رفت و تا طلوع آفتاب پیش یک روحانی، عربی‌خواندن را شروع کرد.

1321
در 20سالگی برای کار، سر از دومین کتابفروشی شهر یزد درآورد و خیلی زود راهی تهران شد. خودش درباره این اتفاق و آشنایی‌اش با نویسندگان و شاعران و اهالی ادب می‌نویسد: «دیگر گمان می‌کردم به بهشت رسیده‌ام. تولد دوباره و کتاب‌خواندن من شروع شد».

1327
آذر یزدی در این سال در یک عکاسی کار می‌کرد که متوجه پسر بچه 8 -7ساله‌ای می‌شود که ناامید از گرفتن کار روی پله‌های عکاسی گریه می‌کرد. او با پیشنهاد همکارش، او را پسر خود می‌نامد و از آن به بعد فرزندخوانده‌ای به نام محمد صبوری داشت.

1335
از وقتی به تهران آمد، در چاپخانه علمی، کتابفروشی‌های خاور، ابن‌سینا، امیرکبیر و...  به شغل غلط‌گیری نمونه‌های حروفچینی‌شده یا تصحیح کتاب مشغول بود تا اینکه از سال 1335با نوشتن «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» رسما کار نویسندگی را آغاز کرد.

1345
با جلد سوم قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب در این سال از یونسکو لوح تقدیر دریافت کرد و جلدهای چهارم و پنجم این کتاب از سوی شورای کتاب کودک در سال‌های 1345و 1346به‌عنوان کتاب ویژه سال شناخته شد.

1373
بعد از حدود 50سال زندگی در پایتخت، دوباره به یزد برگشت و در خانه پدری‌اش به سکونت پرداخت. اگرچه مدتی بعد از تصمیمش پشیمان شد، اما دیگر توان جابه‌جایی نداشت و به همین دلیل تصمیم گرفت در زادگاهش بماند.

1379
در این سال به‌دلیل نگارش قصه‌های قرآنی برای کودکان و نوجوانان، به‌عنوان «خادم القرآن» مفتخر شد؛ عنوانی که تا آخرین روزهای زندگی‌اش در این دنیا مایه مباهاتش بود و همواره به آن افتخار می‌کرد.

1388
به کرج آمد و مهمان منزل فرزندخوانده‌اش شد تا نوشتن را از سر گرفته و دو کارش را کامل کند. اما پس از تصادفی که برایش اتفاق افتاد، راهی بیمارستان آتیه تهران شد و در هجدهم تیرماه سال 1388با یک دنیا قصه که در دلش بود، از دنیا رفت.

1392
اما زندگی راوی قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب با درگذشتش متوقف نشد. در سال 1392شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بنا بر پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی، 18تیر را به‌عنوان روز ادبیات کودک و نوجوان در کشور اعلام کرد تا نام و یاد پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران همیشه زنده بماند.

آثار
نگاهی به کارنامه پر و پیمان آذریزدی
پیشگام در بازنویسی آثار کهن به زبان کودکانه

بی‌شک مهدی آذریزدی، بنیانگذار ادبیات کودک و نوجوان در ایران است و به‌حق روز درگذشت او را روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری کرده‌اند. این نویسنده نام‌آشنا و خاطره‌انگیز برای همه بچه‌های ایرانی از دهه‌های 20و 30تا امروز که عنوان «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» را بر دوش دارد، آثار ارزشمندی در این حوزه از خود به یادگار گذاشته که قطعا مهم‌ترین آنها مجموعه «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» است. این مجموعه 8جلدی که درواقع بازنویسی آثار کهن و آموزنده ایرانی به زبان کودکانه است، شامل دفترهای «قصه‌های کلیله و دمنه»، «قصه‌های مرزبان‌نامه»، «قصه‌های سندبادنامه و قابوس‌نامه»، «قصه‌های مثنوی مولوی»، «قصه‌های قرآن»، «قصه‌های شیخ عطار»، «قصه‌های گلستان و ملستان» و «قصه‌های چهارده معصوم» می‌شود که تاکنون به زبان‌های اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است. جدا از مجموعه قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب، آذریزدی که او را پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران می‌دانند، مجموعه ده‌جلدی «قصه‌های تازه از کتاب‌های کهن» را هم از خود به یادگار گذاشته که شامل دفترهای «خیر و شر»، «حق و ناحق»، «ده‌حکایت»، «بچه آدم»، «پنج افسانه»، «مرد و نامرد»، «قصه‌ها و متل‌ها»، «هشت بهشت»، «بافنده داننده» و «اصل موضوع» است. از دیگر آثار پدربزرگ مهربان و قصه‌گوی ایرانی‌ها می‌توان به «گربه ناقلا»، «شعر قند و عسل»، «مثنوی بچه خوب»، «قصه‌های ساده برای نوآموزان»، «گربه تنبل»، «قصه‌های پیامبران» و حتی «تصحیح مثنوی مولوی»، «خودآموز مقدماتی شطرنج»، «خودآموز عکاسی برای همه»، «تذکره شعرای معاصر ایران»، «دستور طباخی و تدبیر منزل» و... اشاره کرد.

نقل قول
  مصطفی رحماندوست
مدرسه نرفت اما برای مدرسه‌رفته‌ها کتاب نوشت

تیرماه سال 1388، زمانی که مهدی آذر‌یزدی به رحمت خدا رفت، مصطفی رحماندوست، شاعر «صد دانه یاقوت» در مراسم تشییع پیکر بابای قصه‌گوی چندین نسل از بچه‌های این سرزمین گفت: «آذریزدی کسی بود که مدرسه نرفت اما برای مدرسه‌رفته‌ها کتاب نوشت. به قول خودش سوادی نیاموخت، اما سه نسل پشت‌سر هم کتاب‌هایش را خواندند». این شاعر نام‌آشنا درباره کار بزرگ مهدی آذریزدی نظر جالبی دارد؛ «کمترین کمک آذریزدی به بچه‌ها این بود که در دوره‌ای که همه فکر می‌کردند متون کهن غیرقابل دستیابی است، آنها را عمومی کرد و در اختیار بچه‌ها قرار داد».

محمدعلی اسلامی ندوشن
چند نسل با قصه‌های آذریزدی زندگی کردند

محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده، منتقد و مترجم ایرانی نیز درباره اثرگذاری آذریزدی در جامعه می‌گوید: «3-2 نسل جدید ما با قصه‌هایی که مهدی آذریزدی از لابه‌لای کتاب‌های قدیمی بیرون آورد، زندگی کردند». این پژوهشگر نام‌آشنا ادامه می‌دهد: «بازنویسی مهدی آذریزدی از قصه‌هایی که از متون کهن استخراج می‌کرد، برای نسل‌های جدید ما بسیار آموزنده و اثربخش بوده است. کاری که آذریزدی در این سال‌ها انجام داد، کاری بسیار مفید بود که کمتر کسی به این موضوع پرداخت و او جزو نخستین کسانی بود که به بازنویسی متون کهن برای کودکان توجه نشان داد».

خیابان آذریزدی در یزد
به یاد مرحوم مهدی آذریزدی، پدربزرگ قصه‌گوی همه فرزندان ایران، خیابانی در شهر یزد به نامش نامگذاری شده است. در خیابان آذریزدی که در نزدیکی محل زندگی و محل خاکسپاری این نویسنده خاطره‌ساز بچه‌های ایرانی قرار دارد، تندیسی از او هم نصب شده تا هم مردمان یزد و هم مسافران، با این افتخار شهر یزد بیشتر آشنا شوند


 

این خبر را به اشتراک بگذارید