• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 27 آبان 1399
کد مطلب : 116001
+
-

بررسی سهم زنان از مدیریت اجرایی در گفت‌وگو با پروانه سلحشوری

ریاست جمهوری اولویت نیست

ریاست جمهوری اولویت نیست

به روال ادوار گذشته انتخابات ریاست‌جمهوری و داغ شدن تب و تاب انتخابات، حالا هم کمتر از 7‌ماه مانده به کارزار انتخاباتی 1400، داستان رجل سیاسی و سرگردانی سهم زنان در لوای این واژه چند صباحی است که مورد توجه فعالان حقوق زنان و سیاستمداران قرار گرفته و هراز گاهی باید و نبایدی در این میدان رسانه‌ای می‌شود و اذهان عمومی را به‌خود مشغول می‌کند. اینکه حق زنان در سیاست و سهمشان از کرسی‌های مدیریتی چیست و چگونه باید تعریف شود و تأثیر واژه رجل سیاسی بر حق زنان چه بوده است، محور گفت‌وگوی اجمالی ما با پروانه سلحشوری، نماینده تهران در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. مشروح این گفت‌وگو در پی می‌آید.

اخیراً به‌دنبال سخنان برخی اعضای شورای نگهبان و ورود مجلس به طرح اصلاح قانون انتخابات بحث رجل سیاسی مجدد مورد توجه اذهان عمومی قرار گرفته است، بحثی که در بزنگاه‌های انتخاباتی برجسته می‌شود و چند صباحی بدون اینکه تغییری در حق کاندیداتوری زنان برای انتخابات ریاست‌جمهوری ایجاد کند محل نقد و بررسی قرار می‌گیرد و بازهم فراموش می‌شود. چرا عزمی برای پایان دادن به این مناقشه سیاسی انتخاباتی وجود ندارد و یک‌بار برای همیشه آن را تعیین تکلیف نمی‌کنند؟
در مقدمه باید تأکید کنم در شرایط فعلی مملکت ورود به بحث زنان یا سخن گفتن از سهم‌شان در رجل سیاسی و مباحث اینچنینی یک بحث ثانوی است، نخست اینکه مسائل اصلی کشور در حاشیه قرار می‌گیرند و همچنین در شرایط فعلی و براساس مکانیسم‌هایی که در جریان است بسیاری از مردان توانمند هم واقعا حذف می‌شوند بنابراین ورای زن یا مرد ما باید خود را موظف به تغییر مکانیسم‌های موجود برای ورود افراد توانمند به این حوزه کنیم، تا بتواند منجر به بهبود اوضاع شود. در نهایت اما در جهت توجه به حقوق زنان و تلاش برای رفع موانع از مسیر احقاق حقوق همنوعانم در این‌باره وارد بحث می‌شوم. ببینید واژه «رجل سیاسی» ترکیب مبهم و ایهام‌داری است که در بستر تدوین قانون اساسی از سوی فقها در زمان تدوین قانون اساسی لحاظ شد؛ واژه‌ای که براساس آن نه می‌توان مدعی رد حقوق زنان شد و نه تمام‌قد ایستاد و گفت این حق زنان است، چرا که احقاق حقوق سیاسی زنان در بستر آن هم نیازمند تفسیر و توصیف امر از سوی مجریان قانون اساسی است. این در حالی است که در تحقیقات و بررسی‌هایی که انجام شده است، رجل سیاسی در زبان عربی شامل زنان هم می‌شود و عبارت رجل به‌صورت مشخص، زنان و مردانی را که دارای تجربه کار سیاسی - حزبی و مدیریت اجرایی باشند شامل می‌شود.
اینکه در آستانه هر انتخابات این بحث مطرح می‌شود و بی‌حاصل می‌ماند چیست؟
اینکه سخنگوی شورای نگهبان یا دیگر اعضای این شورا در آستانه انتخابات هرازگاهی تأکید می‌کنند و خبر می‌دهند که زنان مجاز به ثبت نام هستند بحث جدیدی نبوده و نیست و در همه این 4دهه تکرار شده است. همیشه زنان حق ثبت‌نام داشتند اما هرگز هیچ زنی از جانب این شورا تاکنون برای انتخابات ریاست‌جمهوری احراز صلاحیت نشده است، من فکر می‌کنم غرض از طرح و خبری کردن چنین مباحثی بیشتر بازی سیاسی است که همیشه هم  تکرار می‌شود. در مجموع من معتقدم برای پایان یافتن این ابهامات و بازتکرار‌های آنها ما نیاز به مکتوب شدن تفسیر رجل سیاسی داریم و الان باید شاخص‌های رجل سیاسی برای زنان و مردان مشخص شود، هرچند برخی در مجلس در تلاشند تفسیر جدید را در اصل 115قانون اساسی- اصلی که به تعریف رجل سیاسی پرداخته است - ارائه دهند اما متأسفانه این تلاش‌ها بیشتر تفسیر را سیاسی می‌کند تا شاخص‌های دقیق و درستی از آن ارائه دهد.
بحثی که مهم و قابل ارزیابی است توانمندی زنان در عهده‌دارشدن ارشدترین کرسی اجرایی کشور است. آیا ما اصلا زن یا زنانی داریم که بخواهیم این ردا را برازنده آن بدانیم؟
براساس گزارش‌های جهانی در شاخص‌های شکاف جنسیتی سیاسی -  اقتصادی در حوزه سیاسی یکی از تبعیض‌های بزرگ است. ایران در ردیف‌های آخر جدول است و حتی اکنون بعد از عربستان است، علت هم نبود فرصت‌های برابر برای زن و مرد است، مثلا در مورد دانشجویان دکتری فارغ‌التحصیل شده می‌توان به وضوح دید که فرصت‌های فارغ‌التحصیلان دکتری زن و مرد یکی نیست، و این عدم‌برابری شاخص‌ها سبب می‌شود فرصت‌های برابر سنجش توانمندی آنها فراهم نباشد و به همین دلیل زنان کمتر تجربه مناصب ارشد سیاسی را یافته‌اند.
با توجه به اینکه کرسی‌های ارشد مدیریتی در دو جناح مدام میان یک دایره  محدود زنان جا به جا می‌شود، چرا حضور چهره‌های جدید زن در کرسی‌های ارشد اجرایی به سختی صورت می‌گیرد و اصولا محدود و معدود است؟
همین معدود زنانی که مطرح می‌شوند به ناچار و برای حفظ جایگاه، خود را در جهت خواسته‌های مردان تقلیل می‌دهند به‌نحوی که در نهایت زنان فراموش می‌شوند. مثلا در وزارت آموزش و پرورش پرونده دانش‌آموز را فقط به پدر او ارائه می‌دهند، آیا در وزارت آموزش وپرورش هیچ زنی نیست که در این‌باره روشنگری کند و اجازه ندهد این روند به تحقیر زنان و مادران در برابر فرزندش بینجامد. یا همین بحث حذف سهمیه مدیریتی زنان... .
ریشه این مشکل کجاست؟ به‌نظرتان علت تقویت مرد سالاری در سیاست و سطوح مدیریتی کشور چیست؟
وقتی که ما فرصت برابر نداریم و یک رویکرد زنانه مستقل و مشخصی در این مباحث نداریم و این شرایط سبب ایجاد تفرقه درجامعه زنان می‌شود خب جامعه مردسالار بهره بیشتری می‌برد و درنهایت رشد زنان در چنین جامعه‌ای بیش از پیش سخت خواهد شد. وقتی زنی در کشور ما تصمیم می‌گیرد تا عهده‌دار مسئولیتی شود به طرز عجیبی علیه او هجمه و حمله می‌شود و مدام و مستمر او را تضعیف می‌کنند.
چرا ما اینقدر سخت به زنان اعتماد می‌کنیم؟چرا زنان خیلی شانس حضور در مسندهای اجرایی را به‌دست نمی‌آورند و اگر هم حاضر می‌شوند خیلی زود رانده می‌شوند؟
ببینید برای اینکه زنی در جایگاه مدیریتی قرار گیرد به‌مراتب باید بیشتر از مردان کار کند و  باید خطای کمتری داشته باشد چرا که جامعه در درجه اول ، قدرت مردسالارانه حوزه‌های اجرایی و تقنینی در درجه دوم و متأسفانه در درجه سوم به‌علت نبود فرصت‌های برابر و کمیابی قدرت - به این معنا که قدرت برای همه در دسترس نیست- سبب می‌شود زنان فرصت آزمون و خطای کمتری داشته باشند و آنجاست که درصورت بروز اشتباه زن به‌صورت خشن‌تری از کرسی مدیریتی‌اش جدا می‌شود و به پای زنان هم نوشته می‌شود. این در حالی است که هم مدیران و هم جامعه در برابر اشتباهات مردان همواره سکوت و اغماض می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید