• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
یکشنبه 27 مهر 1399
کد مطلب : 113429
+
-

آتش در هیزم تر

در جامع بعلبک [ مسجد جامع بعلبک ] وقتی کلمه‌ای همی گفتم به طریق وعظ با جماعتی افسرده، دل‌مرده، ره از عالم صورت به عالم معنی نبرده، دیدم که نفسم درنمی‌گیرد [ تأثیر نمی‌بخشد ] و آتشم در هیزم‌تر اثر نمی‌کند. دریغ آمدم تربیت ستوران و آینه‌داری در محلت کوران [ بر من سخت بود پرورش آدم‌رویان بهیمه‌طبع و آینه‌گردانی در کوی نابینادلان بی‌بصیرت ] ولیکن در معنی باز بود و سلسله سخن دراز، در معانی این آیت که: وَنَحْنُ اَقْرَبُ اَلیهِ مَنْ حَبْلِ الْوَریدِ. [ و همانا آدمی را آفریدیم و به آنچه نفس امّار در دلش می‌افکند و تلقین می‌کند آگاهیم و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم. ] سخن به جایی رسانیده که گفتم:
         دوست نزدیک‌تر از من به من است     وینت مشکل که من از وی دورم!
         چه کنم با که توان گفت که او    در کنار من و من مهجورم
من از شراب این سخن مست و فضاله قدح در دست که رونده‌ای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر درو اثر کرد و نعره‌ای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش. گفتم:‌ای سبحان‌الله! دوران باخبر [ یاران دوردست بیداردل ] در حضور و نزدیکان بی‌بصر [کوردل] دور.
         فهم سخن چون نکند مستمع    قوت طبع از متکلم مجوی
         فسحت میدان ارادت بیار    تا بزند مرد سخنگوی، گوی

این خبر را به اشتراک بگذارید