• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
دو شنبه 21 مهر 1399
کد مطلب : 112851
+
-

سنت و خراسان

کمتر داستان‌نویسی جسارت‌های فرمی دولت‌آبادی را داشته‌ است

سنت و خراسان

علی‌اکبر شیروانی 

ابتدای دهه40، در امتداد سنت بازگشت، محمود دولت‌آبادی با کوله‌باری از خراسان، داستان‌نویسی را آغاز کرد. از سوی دیگر، دولت‌آبادی همزمان در تئاتر مشغول بود و با نمایشنامه‌ها و فیلمنامه‌ها سروکار داشت و از همان آغاز راه، زبانش آشکارا نمایشی بود. زبان نمایشی، خصیصه‌ای هماهنگ با داستان‌نویسی مدرن و شهری بود، اما او در مضمون به سوی دستمایه‌های مدرن نرفت و بیشتر به فضای روستایی پرداخت. کمتر داستان‌نویسی جسارت‌های فرمی دولت‌آبادی را داشته‌ است، اما در تضاد با این جسوری، نثرش محتاط و محافظه‌کار بود و باقی ماند. به‌نظر می‌رسد نویسنده‌های ایرانی میل این‌چنینی در جمع نقیضه‌ها نداشتند و اقبال به کارهای دولت‌آبادی، بسیاری را به این سمت‌وسو کشاند. ویژگی‌های زبانی دولت‌آبادی متر و معیاری شد برای کسانی که به فخامت نثر می‌اندیشیدند، سنت را می‌جستند، کلاسیک‌های زبان فارسی را پاس می‌داشتند و چارچوب‌های زبانی را گرامی‌ می‌داشتند و نه به فرهنگستان زبان گران می‌آمد و نه صدای سنت‌شکنان را در می‌آورد.
«مرحب برای یک لحظه لال شد. حرفی نتوانست بزند. تلق و تلق رفتن گاری و پشت قوز کرده پیرمرد را نگاه کرد، تا دور شد و در پناه تپه... از چشم افتاد. پس رو به جمعیتی که جلوی کارخانه ایستاده بودند رفت و قاطی‌شان شد. همه‌جور آدمی توی‌شان بود. پیر، جوان، میانه‌سال، حتی جره. همه سینه به آفتاب داده، یا دست‌ها را زیر بغل‌هایشان زده و قوز کرده و روی پاهایشان تکان تکان می‌خوردند. هرچه بود آرام نداشتند. هم سردشان بود و هم دلواپس بودند. دلواپس اینکه بالاخره چه خواهد شد؟ لابد هرکسی زیر زبانش از خود می‌پرسید: من را انتخاب می‌کنند؟ و -لابد- هرکسی با خودش می‌گفت: آن لندهور را نگاه کن. به خیالش از هیکل درشت کار بیشتری هم ساخته است! نمی‌داند که کارگری به گردن‌کلفتی نیست. کارگر باید جوهر داشته باشد، نه گرم کردن!».
 

این خبر را به اشتراک بگذارید