• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 1 مهر 1399
کد مطلب : 110859
+
-

نگاهی به حضور نوجوانان در فیلم‌های دفاع‌مقدس

معصومیت از‌دست‌رفته

معصومیت از‌دست‌رفته

محمد ناصر احدی

تحولات و نابسامانی‌های اجتماعی در کشورهای مختلف جهان به برآمدن و بالیدن برخی از مهم‌ترین و پرآوازه‌ترین جنبش‌های سینمایی مدد رسانده‌اند. در شوروی، فرمالیست‌هایی همچون سرگئی آیزنشتاین و ژیگا ورتوف در سینما مبلغ و مدافع انقلاب اکتبر بودند. آیزنشتاین سپاسگزاری‌اش را از انقلاب -که باعث تغییر سرنوشت او شد- چنین بیان کرده بود: «اگر انقلاب اکتبر نبود نمی‌توانستم آن سنتی را که مرا وامی‌داشت شغل پدرم را ادامه دهم بشکنم. مایه و توانایی شکستن این سنت در من وجود داشت اما فقط انقلاب به من این آزادی را داد که سرنوشتم را به دستان خودم بگیرم.» نئورئالیسم در ایتالیا همزمان با جنگ جهانی دوم و بلافاصله بعد از آن رخ عیان کرد و دوره‌ای درخشان از سینمای ایتالیا را رقم زد. بعد از انقلاب ایران هم، ظهور سینمایی نو-کیش دور از انتظار نبود، خصوصا که پسوندِ اسلامی انقلاب ایجاب می‌کرد سینمایی بریده از ریشه‌های گذشته و پاگرفته در خاکی تازه شخم‌خورده به ثمر بنشیند. این ضرورت، با وقوع جنگ، بیش از پیش تقویت شد و سینما برای اینکه بتواند بماند و به روزگار ما برسد، باید صلاحیتش احراز می‌شد. با این حال، «مرز» (جمشید حیدری، 1360) با فیلمنامه‌ای از سیروس الوند و بازی سعید راد -که هردو مظهر سینمای تکفیرشده گذشته بودند- شد نخستین فیلم سینمای دفاع ایران. سال بعد، «برزخی‌ها»ی ایرج قادری با بازی فردین و ملک‌مطیعی و سعید راد از راه رسید؛ اما پایین‌کشیدن آن از اکران حاوی این پیام بود که قدیمی‌ها نمی‌توانند یا نباید مدافعان کنونی باشند. به همین دلیل تا چندسال پس از آن اغلب فیلم‌های دفاع‌مقدس با بازیگران تازه‌کار و کمترآشنا ساخته شدند. 2سال پس از ساخت نخستین فیلم جنگی، بالاخره نوبت به آن رسید که انعکاسی، هرچند نه تام‌وتمام و بی‌کژ و کوژ، از حضور نوجوانان در جبهه بر پرده نقره‌ای بیفتد. به تصویر کشیدن رشادت‌های نوجوانان وطن می‌توانست فراخوانی برای همنسلان‌شان و تشجیع‌کننده پدر و مادرانی باشد که دل‌نگران رفتن و بازنگشتن فرزندانشان بودند.

  گام اول را مرحوم رسول ملاقلی‌پور با «نینوا» (1362) برداشت. رزمنده نوجوانی به نام ابوالفضل مأمور رساندن مجروحی به پشت جبهه می‌شود و در مسیرش با راننده لودری که در اثر ترکش نابینا شده آشنا می‌شود. آنها در بین راه با عراقی‌ها درگیر می‌شوند. ابوالفضل از ناحیه پا به‌شدت مجروح می‌شود و راننده لودر او را به دوش می‌کشد؛ اما دوباره با گروهی دیگر از عراقی‌ها که قصد پیشروی دارند، درگیر می‌شوند. آنها تا رسیدن نیروهای خودی در برابر دشمن مقاومت می‌کنند. شجاعت رزمنده نوجوان فیلم از نام ابوالفضل -که در فرهنگ شیعی نماد ایثار و فداکاری است- نشأت می‌گیرد و به او قدرت می‌بخشد و حقانیت و پاداشش را ضمانت می‌کند.

  «زنگ اول» (1363) داستان علی 16ساله است که پدر و مادر و خواهرش را در حمله موشکی عراق از دست داده و می‌خواهد به جبهه برود و انتقام بگیرد. سینما کم‌کم دارد انگیزه‌های متفاوت برای حضور نوجوانان در جبهه را عیان می‌کند.

  «بهار» (1364)، ساخته ابوالفضل جلیلی، داستان حامد نوجوان است که پدر و مادرش را در بمباران بستان گم کرده و پیرمردی در اردوگاه مهاجران جنگی در شمال کشور مراقبتش را بر عهده می‌گیرد. داستانی شبیه به «باشو، غریبه کوچک» بیضایی که گویا چون نام او را بر پیشانی نداشت، دردسرهای باشو را هم متحمل نشد. هرچند این فیلم به‌طور مستقیم به حضور نوجوانان در جبهه نمی‌پرداخت، اما دوستی اقوام مختلف را در زمان جنگ و سختی -که به مجالست مهاجران و انصار تعبیر می‌شد- تبلیغ می‌کرد.

  در «ستاره دنباله‌دار» (1364) نوجوانی روستایی به نام محمدحسین به جبهه می‌رود و پس از کشته‌شدن هم‌ولایتی‌اش، حاج‌ولی، خودش را به خط مقدم می‌رساند و سربازان دشمن را می‌کشد و یک تانک عراقی را منهدم می‌کند. در این سال‌ها، همچنان بر انتقام از دشمن به‌عنوان یکی از انگیزه‌های حضور نوجوانان در جبهه تأکید می‌شد. در «آتش در خرمن» (1369) هم، رحمان، نوجوان 12ساله، یک سرباز عراقی را از پا درمی‌آورد. امتداد این موضوع حتی در تعدادی از فیلم‌های بعد از جنگ هم دیده می‌شود. برای نمونه، هیوا نوجوانی است که در «پایان کودکی» یا «کودک قهرمان» (1372)، ساخته کمال تبریزی، 2عراقی را می‌کشد.

  حضور نوجوانان در فیلم‌های جنگی را می‌توان با سیاست‌های کلی هر دولتی که به روی کار آمده مطابقت داد. در «دشت ارغوانی» (1373) حیدر چوپان نوجوانی است که می‌خواهد گله اهالی روستا را از میان آتش دشمن به سلامت عبور دهد و به دشت سرسبزی که وصفش را در قصه‌های مادربزرگ شنیده برساند. این فیلم در سال‌های موسوم به سازندگی ساخته شده و داستان استعاری آن و شبان بودن حیدر مفهوم ضمنی عبور از مشکلات و رسیدن به آسایش را با هدایت نسلی تازه‌نفس تداعی می‌کند.

  در «اتوبوس شب» (1385) کیومرث پوراحمد براساس داستانی از حبیب احمدزاده ماجرای رزمنده نوجوانی را به تصویر می‌کشد که جنگ او را یک‌شبه وارد دنیای آدم‌بزرگ‌ها کرده و کودکی‌اش را به یغما برده است. هرچند این فیلم در اوان دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد ساخته شد، نه‌تنها خمیرمایه فکری آن محصول دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی بود بلکه کتاب «داستان‌های شهر جنگی»، به قلم حبیب احمدزاده، که فیلمنامه این فیلم براساس آن نوشته شده، به سال‌های 1376 و دوره اصلاحات بازمی‌گردد که فضا اندکی برای مطرح‌کردن دغدغه‌های متفاوت نسبت به جنگ باز شده بود.

  در سال1390 و در زمان ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد که تأکید فراوانی بر بازگشت به ارزش‌های انقلابی می‌شد، «بزرگمرد کوچک» ساخته شد که داستان تهور نوجوانی را روایت می‌کند که با جلب اعتماد نیروهای عراقی، مهمات و مواد غذایی و گِرای آنها را به نیروهای خودی می‌رساند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید