• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 30 شهریور 1399
کد مطلب : 110623
+
-

گزارش یک مراسم نیمه‌تمام

ترور نافرجام حسین فاطمی در گورستان ظهیرالدوله تهران

گزارش یک مراسم نیمه‌تمام

فرزانه ابراهیم‌زاده

دکتر حسین فاطمی به این جمله رسیده بود که « خون مسعود...» و کلمه پایمال هنوز در دهانش بود که ناگهان از کنار سنگ عمودی بالای مزار شیء سیاه‌رنگی در میان دو دست پسر جوانی به‌حرکت درآمد و صدایی بلند شد و دکتر به‌جای آنکه جمله خود را تمام کند، فریاد زد:« سوختم...» این بخشی از گزارش یک مراسم نیمه‌تمام است. ساعت ۲ بعد ازظهر ۲۵بهمن ۱۳۳۰ گورستان ظهیرالدوله تهران ساعت‌ها در شلوغی  بود و درها مدتی می‌شد که باز شده بود. قرار بود پنجمین سال قتل محمد مسعود برگزار شود. سخنران این برنامه نیز کسی نبود جز حسین فاطمی، وزیر جوان امورخارجه بعدی. اما تنها جز 2نفر کسی خبر نداشت که قرار است آنجا حادثه‌ای رخ بدهد؛ حادثه‌ای که قرار بود قلب مدیر روزنامه باختر امروز را هدف بگیرد؛ هدفی که به‌خاطر نوجوانی ضارب و شاید دست‌تقدیر به‌جای قلب به کبد فاطمی خورد و او را در 2 سال باقیمانده از زندگی‌اش با بیماری‌های متعدد و درد همراه کرد.
ترور حسین فاطمی در بهمن‌ماه۱۳۳۰ یکی از اتفافات مهمی بود که در آن سال پرحادثه رخ داد. روزنامه‌نگار جوان و  بیپروایی که شاید بیشتر نوشتن درباره او را باید به سال۱۳۳۳ و ۱۹آبان موکول کرد که با تب 40 درجه جلوی جوخه لشکر زرهی ایستاد. در این بار فقط از آن روز برفی ۲۵ بهمن گفته می‌شود. آن روز براساس گزارش روزنامه اطلاعات قرار بود یک ساعت بعد از ظهر مراسم بزرگداشت مسعود در ظهیرالدوله برگزار شود. سخنران اصلی مراسم هم حسین فاطمی بود. روزنامه‌ای که گزارشی از این مراسم را منتشر کرده نوشته است:« طبق این برنامه پس از انجام مراسم اهدای دسته‌های گل که روی مزار گذارده می‌شد قرار بود سخنرانی آقایان شمس مستوفی(مدیر روزنامه مرد امروز)، دکتر حسین فاطمی(مدیر روزنامه باختر امروز)، محمود نیک‌پور نایینی(مدیر روزنامه خبر)، شهیدی (سرپرست ژینت، دختر مسعود)، یک قطعه شعر از آقای هاله، سخنرانی حسین مکی و یک قطعه شعر از آقای نوروزی(مدیر روزنامه نوروز ایران) انجام شود، ولی این برنامه به‌طوری که می‌خوانید تغییر کرد. البته فقط ترور برنامه آن روز ظهیرالدوله را برهم نزد. تأخیر فاطمی هم مراسم را با تأخیری همراه کرد. درحالی‌که مردم تا بیرون ظهیرالدوله نشسته و در انتظار مراسم به سر می‌بردند. گویا کاری برای او پیش آمده بود و دوستانش با منزل سرتیپ سطوتی پدرزنش که در پشت خانه فاطمی خانه داشت تماس می‌گیرند. خانه دکتر فاطمی در خیابان ولیعصر امروز نرسیده به تجریش همین جایی است که حالا رستورانی قرار دارد. خانه پشتی که هنوز سالم مانده خانه پدر همسرش بود. او ساعت دو به خانه رسید و تا خود را به ظهیرالدوله رساند ساعت نزدیک ۴ بود.
مراسم در ساعت ۲ با سخنرانی آقای شهیدی که سرپرست دختر ۷ساله مسعود بود آغاز شد. به نوشته گزارشگر روزنامه اطلاعات:« دکتر لباس سرمه‌ای راه‌راه و پالتویی قهوه‌ای رنگ دربرداشت. در سمت چپ او آقای نیک‌پور نایینی و در سمت راست آقای شمس مستوفی (مدیر مرد امروز) ایستاده بودند. در این موقع صندلی‌ها پر بود و جمعیت هم رفته رفته زیادتر  می‌شد، به‌طوری که علاوه بر آنهایی که در پشت صندلی‌ها ایستاده بودند عده‌ای هم در کنار سنگ مزار بودند». فاطمی سخنرانی‌اش را مانند همیشه آتشین آغاز کرد. او از مبارزات مدنی مسعود گفت و تأکید کرد:« همیشه هر مبارزه و نهضتی فداکاری و قربانی لازم دارد». او به گزارش خبرنگار اطلاعات 10 دقیقه درباره این فداکاری صحبت کرد و درحالی‌که داشت از مسعود می‌گفت که تیر به سمتش آمد و او درحالی‌که به زمین افتاد گفت سوختم.
درحالی‌که همه هراسان به فاطمی نگاه می‌کردند نگاه بعضی به سنگی رفت که تیر از آن شلیک شده بود. آنجا پسری پانزده ساله قرار داشت که به گزارش روزنامه با دیدن نگاه مردم تفنگی را که در دست داشت به زمین انداخت و دست‌هایش را بالا برد. البته این روایت را آن پسر که حالا پیرمردی است که در یکی از احزاب اصولگرا سمتی دارد، نمی‌پذیرد. آن پسر ۱۴ یا ۱۵ ساله نامش محمدمهدی عبدخدایی بود. پسر خانواده‌ای مذهبی که تحت‌تأثیر نواب صفوی قرار داشت. او آنطور که خودش می‌گوید در جلسه‌ای توسط واحدی توجیه شد که باید فاطمی را ترور کنند و اسلحه‌ای به او دادند و کار را به او آموختند. البته او قبل از هدف قراردادن دکتر فاطمی جایش را عوض کرده بود و این را علت اشتباه در تیراندازی می‌داند. او توسط مردم دستگیر شد و بعد او را به شهربانی بردند. در طول راه قرآن می‌خواند و از اجرای احکام الهی می‌گفته است». آقای عبدخدایی بعد از این ترور سال‌ها در زندان بود و بعدها که آزاد شد به موتلفه پیوست و حالا که بیش از 80 سال دارد، از اعضای هیأت رئیسه این حزب قدیمی است.
اما از آن سو دکتر فاطمی را که از درد به‌خود می‌پیچید و دستش را روی شکم پر خونش گذاشته بود سوار بر آمبولانس کردند و به بیمارستان نجمیه بردند. در بیمارستان پروفسور عدل و دکتر نجم‌آبادی او را عمل کردند. گلوله براساس نظر پروفسور عدل از استخوان وسط سینه وارد بدن شده و از زیر دندنه به سمت خارج و سر راه گویا آسیب‌هایی به معده، روده و طحال زده بود. فاطمی ۳۳ روز در بیمارستان بود که به‌عنوان وزیر خارجه انتخاب شد. اما این زخم را با خود تا روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳ که اعدام شد همراه داشت و با اینکه هنگام اعدام ۳۶ ساله بود اما بدنی میانسال داشت.

این خبر را به اشتراک بگذارید