سال صداهای نو
جلال آلاحمد و صادق چوبک صداهای تازه داستاننویسی ایران بودند
محمد مقدسی
سال ۱۳۲۴، آغاز کار دو صدای تازه در ادبیات داستانی ایران بود؛ دو نویسندهای که در ابتدای راهشان از هدایت تأثیر پذیرفته بودند، ولی خیلی زود راه ادبیشان را از او جدا کردند و آسمانهای تازهای برای داستاننویسی ایران گشودند. در شماره نوروز این سال مجله «سخن»، داستان «زیارت» را از جوانی بیستودوساله به نام جلال آلاحمد چاپ کرد. آلاحمد، در همین سال با چاپ کتاب «دید و بازدید» وارد عرصه داستاننویسی ایران شد. زبان آلاحمد، کوبنده و نیشدار بود. اگر هدایت نماینده اشراف و روشنفکران در 2دهه قرن جدید محسوب میشد، جلال آلاحمد باسابقه خانوادگی مذهبیاش، نمونهای از ورود مذهبیون به جهان روشنفکری آن روز ایران بود. او که در کنار فعالیت ادبیاش، راه سیاست را هم در پیش گرفته بود، 2سال قبلتر به عضویت حزب توده درآمده و تا جدایی از آن حزب، حیات ادبیاش تمام و کمال تحتتأثیر این نگاه سیاسیاش قرار داشت.
صدای دیگر متعلق به جوانی بود که با هزینه شخصی هزار جلد از مجموعه داستان کوتاهش بهنام «خیمهشببازی» را منتشر کرد. صادق چوبک که پیش از آن بیشتر نوشتههایش در مجلات ادبی همچون سخن چاپ شده بود، دوستی بسیار نزدیکی با هدایت داشت. جهان داستانی او منحصربهفرد و یکه بود. داستانهایش صدای مطرودان و بدنامهای روزگار بودند. محل اتفاق افتادن قصههایش غریب و زبان داستانهایش بیطرفانه و بیترحم بود. از سوی دیگر چاپ این مجموعه داستان، نقطه اوج و قوتی برای تثبیت نوع ادبی داستان کوتاه در صحنه ادبیات داستانی ایران بهحساب میآمد.
چاپ آثار این دو نویسنده، نشاندهنده پایان یک نسل و دوران و آغاز صداهای تازه در ادبیات داستانی ایران است. در این سال، محمد مسعود، روزنامهنگار جنجالی آن سالها، رمان «بهار عمر» را که جلد دوم رمان پیشین او « گلهایی که در جهنم میروید» بود، چاپ کرد. این رمان به سبک نامهنگاری نوشته شده و در واقع زندگینامه خودنوشت مسعود بود که با ترور زودهنگام او، هرگز ادامهای برآن نوشته نشد.