• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 19 شهریور 1399
کد مطلب : 109671
+
-

پیشنهادهای ویژه هفته

گم شده در آرزوها
  دونده


آیا همه فیلم‌های معروف و معتبر سینمای ایران در تهران ساخته شده‌اند؟ این تهمت زیاد به سینمای ایران وارد می‌شود که بیش از حد تهرانی و مرکزمحور شده است. اما بوده‌اند فیلم‌هایی که هم اعتبار خاصی داشته‌اند، هم در خارج از تهران و در لوکیشن‌هایی دیگر شکل گرفته‌اند.«دونده»، اثر تحسین‌برانگیز امیر نادری را باید از این دست فیلم‌ها بدانیم. دونده را نخستین فیلم بعد از انقلاب می‌دانند که توانست نگاه جهان را به سینمای ایران معطوف کند. و البته کارگردان این اثر، نتوانست مانند شروعی که داشت، پرقدرت ادامه بدهد و بعدتر، درست مانند شخصیت فیلم دونده، به سمت بلندپروازی‌هایش رفت ولی در میانه آنها دفن شد. مجید نیرومند، بازیگر فیلم دونده، نقش امیرو را بازی کرده است. یک نوجوان سیه‌چرده جنوبی که آرزوهای بزرگی دارد و به سختی زندگی می‌گذراند، ولی می‌خواهد بهترین باشد. دونده، لوکیشن‌ها و فیلمبرداری فوق‌العاده‌ای دارد و فیلم چندان شلوغی نیست. جالب اینکه بهروز غریب‌پور در کنار خود امیر نادری، نویسندگان سناریوی این اثر بودند. دونده را همچنان یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های دهه60 و امیر نادری می‌دانند؛ کارگردانی که نقدهای تند به فیلمش را در ایران تاب نیاورده و مهاجرت کرد. البته درباره مهاجرت او روایت‌های دیگری هم وجود دارد.

در میان شالیزارها
  باشو، غریبه کوچک


در سال1364بود که دهه60، یکی از فیلم‌های شاخص و بزرگ خودش و در واقع یکی از فیلم‌های ستوده شده تاریخ سینمای ایران را هم به‌خودش دید؛ فیلمی که بهرام بیضایی ساخت و مورد ‌تحسین بسیاری قرار گرفت. «باشو غریبه کوچک»، در واقع 2 لوکیشن دارد. اما لوکیشن اصلی در شمال کشور و گیلان است. سوسن تسلیمی، پرویز پورحسینی و عدنان عفراویان بازیگران این فیلم هستند. این اثر سینمایی درباره پسری جنوبی است که نمی‌تواند فارسی صحبت کند و به واسطه شرایط جنگی، سوار بر پشت یک کامیون، خوابش برده و سر از شمال کشور درمی‌آورد. در واقع فیلم باشو را، باید یک فیلم شهرستانی تمام‌عیار بدانیم؛ فیلمی که اگر لوکیشن آن حذف بشود، چیزی از آن به جا نخواهد ماند. برخی، این فیلم را در واقع یک فیلم ضد‌جنگ ارزیابی می‌کنند که درباره زشتی‌ها و حواشی کمتر دیده شده جنگ است. ایده فیلم نیز مدت‌ها در ذهن کارگردان بوده و همیشه وقتی که مهاجران جنوبی به شمال کشور را می‌دید، برایش نخستین مواجهه آنها با مردم و طبیعت شمال جالب بود. تا اینکه سوسن تسلیمی ایده‌ای داد و قرار بود که خودش آن را قلمی کند. قرار بود بیشتر لوکیشن‌ها در جنوب و مناطق جنگی باشد، اما این اتفاق نیفتاد و لوکیشن اصلی شمال کشور انتخاب شد.

کیارستمی در کوکر
  خانه دوست کجاست


سهم بعدی شهرستان‌ها از سینمای حرفه‌ای ایران را، باید به فیلم «خانه دوست کجاست» مرتبط بدانیم؛ فیلمی که عباس کیارستمی، معتبرترین چهره بین‌المللی سینمای ایران ساخته. فیلم در سال 1365ساخته شده و بابک و احمد احمدپور هم از بازیگران اصلی آن بوده‌اند که به واقع نابازیگر بوده‌اند. لوکیشن اصلی این فیلم روستای «کوکر» واقع در شهرستان رودبار گیلان بوده. به گفته بازیگر فیلم، در واقع کیارستمی روستای آنها را با این فیلم شهره ایران و جهان ساخت. انتخاب شخصیت اصلی فیلم هم داستان جالبی دارد. این روستا امامزاده‌ای چوبی داشت که یکی از اهالی که وضع مالی‌اش بهتر بود، می‌خواست آن را مرمت کرده و برایش ضریح فلزی بگذارد. روزی که ضریح را می‌آوردند کیارستمی هم در روستا بوده. صرفاً نگرانی یکی از بچه‌ها که نکند زنجیر جرثقیل پاره بشود، توجه این کارگردان را جذب کرده و انتخاب به همین سادگی صورت گرفت. جالب اینکه روستای آنها تا آن موقع حتی تلویزیون هم نداشت و اصلاً بچه‌ها نمی‌دانستند فیلم چه هست و به چه دردی می‌خورد! فیلم، به‌شدت دیده و تحسین شد و جوایز زیادی هم برای سینمای ایران و کیارستمی به همراه آورد. این فیلم را نیز یکی از تحسین‌شده‌های دهه60 سینمای ایران می‌دانند؛ فیلمی با لوکیشنی غیرتهرانی.

ایل من
  شیر سنگی


فیلم دیگری که لوکیشن آن ماندگار شده، «شیر سنگی» اثر مسعود جعفری جوزانی است. بازیگران اصلی فیلم علی نصیریان، عزت‌الله انتظامی، علیرضا شجاع‌نوری و حمید جبلی بوده‌اند و در سال 1365ساخته شده است. هرچند که به‌نظر می‌رسد شکل‌گیری چنین اثری امکان‌پذیر نباشد. لوکیشن اصلی فیلم در اطراف شهر تیران، در غرب اصفهان و در منطقه بختیاری‌نشین این استان قرار دارد. قدیمی بودن و لباس‌ها و نیز درگیری‌هایی که بین دو طایفه اتفاق افتاده و باقی ماجراها، باعث شده تا فیلمبرداری آن در تهران امکان‌پذیر نباشد. داستان به زمان نفوذ و حضور انگلیسی‌ها در جنوب ایران بازمی‌گردد و اینکه 2ایل بزرگ با هم رقابت داشتند. نصیریان و انتظامی بزرگان دو ایل بودند. حمید جبلی هم که پسر علی نصیریان است. فیلم، در ژانر تاریخی- جنگی ارزیابی می‌شود. بعضی‌ها هم پا را جلوتر گذاشته و گفته‌اند که شیر سنگی، یک اثر نیمه‌وسترن ایرانی است. هر چه که هست، از جعفری جوزانی یک اثر چشم‌نواز پیش‌روی ماست که حالا‌حالاها در تاریخ سینمای ما باقی خواهد ماند. تیم کارگردانی و دیگر عوامل، گاهی روزها و هفته‌ها ناچار بودند که خارج شهر و در میان بیابان مستقر باشند تا بتوانند فیلمبرداری را دنبال کنند.

پیرمرد و خلیج
  ناخدا خورشید


فیلم بعدی غیرتهرانی که لوکیشن آن ماندگار شد«ناخدا خورشید» است. فیلم را ناصر تقوایی ساخته و داریوش ارجمند، سعید پورصمیمی و علی نصیریان هم در آن ایفای‌نقش کرده‌اند. فیلم از حیث سناریو و ساخت و بحث‌های فنی، در سطحی بالا قرار دارد و همیشه قابل مثال زدن و تدریس به نوآموزان سینمایی است. یشایایی، تهیه‌کننده این اثر در جلسه‌ای گفته بود: «ما با این فیلم زندگی کردیم و ناخدا خورشید در واقع شناسنامه ناصر تقوایی است. فیلم را در بندر کنگ در نزدیکی بندرلنگه و در شرایطی سخت و با امکانات فنی محدود ساختیم. محل سکونت عوامل فیلم بسیار نامناسب بود، تغذیه بد بود و... اما کسانی مانند زنده‌یاد اصغر بیچاره نیز حضور داشتند که بچه‌ها را دور هم جمع کرده و شادی را به میان می‌آوردند. تقوایی نیز با سختگیری نسبت به جزئی‌ترین مسائل برخورد می‌کرد. او با دست‌های خود لوکیشن قهوه‌خانه را ساخت و این کار را با توجه به محل نصب دوربین و نحوه حرکت آن انجام داد. همین قهوه‌خانه یک‌بار در اثر جزر و مد دریا به‌کلی نابود شد و تقوایی دوباره آن را ساخت. فیلم توانسته سنت‌های مردم منطقه را به‌خوبی ترسیم کند...». با همین توضیحات، مشخص است که با چه فیلم بومی روبه‌رو هستیم.

جنوب از جنوب شرقی
  شبی که‌ماه کامل شد


یکی از تحسین‌شده‌ترین و جدی‌ترین فیلم‌های سال‌های اخیر را باید «شبی که‌ماه کامل شد» بدانیم. نرگس آبیار که با فیلم‌های قبلی خودش ثابت کرده بود می‌تواند فیلم‌هایی خوب در حوزه اجتماعی بسازد، این‌بار سراغ یک سوژه خیلی خاص و داغ رفت. فیلم، در واقع داستان عاشقانه برادر عبدالمالک ریگی به یک دختر تهرانی است. در نهایت این دختر بعد از سال‌ها زندگی مشترک و صاحب فرزند شدن، جانش را از دست می‌دهد و قربانی گروه تروریستی ریگی می‌شود. اما این فیلم به نسبت داستانی که دارد، از بازار زاهدان شروع می‌شود؛ جایی که این دو همدیگر را دیده و عاشق شدند. ابتدا خانواده دختر مخالف بودند، ولی سماجت عبدالحمید‌ریگی باعث شد تا این وصلت سر‌بگیرد. باقی لوکیشن‌های فیلم نیز در سیستان‌و‌بلوچستان است و البته بخشی از آن نیز در کشور پاکستان فیلمبرداری شده است. البته این فیلم جدای از موضوع تکان‌دهنده‌ای که دارد، باعث شد تا نگاهی جدید به سیستان‌و‌بلوچستان هم داشته باشیم. هرچند که بخشی از اهالی و شهروندان این خطه نیز بابت تصویری که این فیلم از زادگاه‌شان نشان داده بود، گلایه‌مند بودند که بیشتر شامل طایفه ریگی‌ها می‌شدند. اما در نهایت این فیلم نیز یکی از فیلم‌های ماندگار غیرتهرانی است.

مأموریت در قشم
  اژدها وارد می‌شود


یکی دیگر از آن لوکیشن‌هایی که باعث شد تا فیلم خوب دیگری در سینمای ایران شکل بگیرد، به جزیره قشم مربوط می‌شود. این جزیره به‌خودی خود، یک طبیعت بکر و چشم‌نواز و دوست‌داشتنی است. فیلم «اژدها...» در روستای چاهکوه این جزیره ساخته شده و نیز یکی از لوکیشن‌های خاص آن نیز دره چاهکوه است؛ که از جاذبه‌های طبیعی قشم به شمار می‌رود. اما موضوع فیلم چیست؟ یکی از مأموران ساواک به این جزیره می‌رود تا پرونده خودکشی یکی از تبعیدی‌های مارکسیست را بررسی کند. فیلم در دهه40 اتفاق‌می‌افتد. مانی حقیقی هم کارگردان این فیلم است. گفته می‌شود که داستان فیلم، از داستان واقعی صدابردار یکی از فیلم‌های ابراهیم گلستان ساخته شده؛ روشنفکر و نویسنده‌ای که پدربزرگ مانی حقیقی هم هست. درباره دره چاهکوه که در این فیلم می‌بینیم، گفته می‌شود که صد متر عمق داشته و به‌صورت ضربدری در دل یک کوه سنگی واقع شده. بد نیست بدانید که قشم هم‌اکنون به‌عنوان یک ژئوپارک بزرگ و طبیعی شناخته می‌شود و مورد توجه بسیاری قرار گرفته. تهیه‌کنندگی و نویسندگی این اثر هم با خود مانی حقیقی بوده و بازیگرانی چون امیر جدیدی، همایون غنی‌زاده، احسان گودرزی و... در آن ایفای نقش کرده‌اند.

از شهر به کویر
  خیلی دور، خیلی نزدیک


در سال1384، سینمای ایران یکی از آن فیلم‌های خوش‌ساخت خودش را هم به علاقه‌مندان خودش ارائه کرد؛ فیلمی به نام «خیلی دور، خیلی نزدیک». این اثر سینمایی را رضا میرکریمی کارگردانی کرده و بازیگرانی چون مسعود رایگان، افشین هاشمی، محمدرضا نجفی، الهام حمیدی و... در آن نقش‌آفرینی کرده بودند. فیلم درباره دکتر عالم، یک جراح معروف مغز و اعصاب است، از آن تحصیل‌کرده‌هایی که کلاً نیست‌انگار شده و اعتقاد به چیزی ندارند. این بی‌اعتقادی او حتی باعث شده تا فراموش کند که فرزندی هم دارد. او به واقع در زندگی مدرن خود غرق شده است. اما به‌صورت اتفاقی در شب تولد سامان، پسرش متوجه می‌شود که او تومور مغزی دارد. حالا زندگی برای او تغییر کرده است و باید به‌دنبال پسرش برود؛ پسری که به نجوم علاقه داشته و حالا در کویر مصر، واقع در استان اصفهان است. لوکیشن‌های اصلی فیلم در مناطق کویری و ازجمله کویر مصر واقع شده؛ شامل روستاهای مصر و فرخزاد. جاذبه‌های ماسه‌های بادی این مناطق بعد از این فیلم، بیشتر دیده شد. این فیلم هم سهم مناطق غیرتهرانی از سینمای بزرگ ایران بود؛ فیلمی که جوایز جشنواره بیست‌و‌سوم فجر را درو کرد.

تعلیق در کنار دریا
درباره الی


اثر درخشان اصغر فرهادی و به قول بعضی‌ها حتی درخشان‌تر از «جدایی نادر از سیمین»، جزو آثاری است که سهم شهرستان‌ها از سینمای ایران و لوکیشن‌های آن محسوب می‌شود. البته کمی باید با احتیاط هم درباره‌اش صحبت کرد. فیلم، در یک ویلای ساحلی نسبتاً قدیمی شکل می‌گیرد؛ ویلایی که می‌تواند در کلارآباد مازندران یا هر جای دیگری از گیلان و مازندران و گلستان باشد. انگار که بازیگران و تیم کارگردانی، تهرانی بودن خودشان را به یک ویلا برده‌اند. اما با نگاهی دقیق‌تر، می‌بینیم که اگر این لوکیشن نبود، اساساً داستان به پیش نمی‌رفت. شاید بتوان گفت که لوکیشن چندان خاص و منحصر به فرد نیست، ولی قطعاً در کلارآباد مازندران واقع شده و ماجراهای دنباله‌دار تهرانی‌هایی است که در این ویلای قدیمی، دچار اتفاقات عجیبی شده‌اند. گلشیفته فراهانی، ترانه علیدوستی، پیمان معادی، شهاب حسینی، مانی حقیقی، رعنا آزادی‌ور، احمد مهرانفر و... از بازیگران این فیلم بوده‌اند که در سال 1389ساخته شد و موجی از تحسین به راه‌انداخت. فیلم، ماجرای چند زوج است که با هم به سفر شمال می‌روند. دختری به نام الی هم همراه آنهاست. الی مربی مهد فرزند یکی از این زوج‌هاست که می‌خواهند او را با احمد آشنا کنند. اما الی غرق شده است... .

مردی در کردستان
ایستاده در غبار


یکی از خوش‌ساخت‌ترین و باکیفیت‌ترین و خاص‌ترین فیلم‌های دفاع‌مقدسی سینمای ایران را بدون شک باید «ایستاده در غبار» بدانیم. محمدحسین مهدویان بعد از سریال «روزهای زمستان» به سینما آمد و با همان سبک و سیاق، توانست فیلمی بسازد که در تلویزیون جا نماند و کاملاً سینمایی بود. اینکه یک کارگردان نوآمده بتواند چنین اثری را سر و شکل بدهد، خودش نکته خاصی بود. البته ماجرای زندگی احمد متوسلیان، از تهران شروع شد، ولی بیشتر فیلم در غرب کشور و مناطق عملیاتی و کردستان اتفاق می‌افتد. هادی حجازی‌فر در این فیلم، توانست خودش را به سینمای ایران اثبات کند. مریوان و کوه‌های غرب کشور و اندیمشک و شهرک دفاع‌مقدس و... ازجمله لوکیشن‌های این اثر سینمایی بودند. به واقع فیلم از تهرانی بودن گریخته، درحالی‌که می‌توانست کاملاً تهرانی باشد و از مستندهای به جا مانده از احمد متوسلیان سود ببرد. اما کارگردان ترجیح داده که همه بخش‌ها را به‌صورت داستانی مستندنما بازسازی کند، طوری که مخاطب ناآشنا با زبان سینما، نمی‌داند دارد فیلم داستانی تماشا می‌کند یا فیلم مستند واقعی. مهدویان از تهران گریخته و صحنه‌های عالی فیلم را در مریوان و اندیمشک و پادگان‌های نظامی آنها و کوهستان‌های اطراف مریوان و... سر‌و‌سامان بخشیده است.

تنها بازمانده
کیمیا


فیلمی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا درویش، که به‌حق باید یکی از فیلم‌های ستایش شده و دراماتیک مرتبط با دفاع‌مقدس و حواشی آن معرفی شود. این فیلم با بازی بی‌بدیل خسرو شکیبایی و هنرنمایی بیتا فرهی، رضا کیانیان و... تبدیل به اثری ماندگار شد. اما لوکیشن‌های اصلی فیلم مربوط به تهران نیستند. لوکیشن‌های اصلی آن‌که در مشهد قرار دارد؛ حرم امام‌رضا(ع)، مسافرخانه‌ای که پنجره‌اش رو به حرم باز می‌شود و... است. به واقع کیمیا را می‌توانیم یک فیلم ستایش شده شکل گرفته در مشهد بدانیم که البته صحنه‌های جنگی آن می‌تواند در هر جایی، فیلمبرداری شده باشد. کیمیا، داستان خسرو شکیبایی است؛ با نام رضا. همسر او در حمله اولیه عراق به ایران، باردار بوده و باید بچه را به دنیا می‌آورد. رضا همسرش را به بیمارستان رسانده و خودش اسیر می‌شود. شکوه، در نقش جراحی که در این منطقه حضور دارد، فرزند رضا را نجات می‌دهد و او را با خودش به مشهد می‌برد. حالا فیلم به 9سال بعد می‌رود؛ به مشهد، به جایی که دختر رضا بزرگ شده و به‌شدت وابسته به شکوه است. اما رضا هم از اسارت آزاد شده و متوجه می‌شود همه اعضای خانواده‌اش جان باخته‌اند و دخترش، تنها بازمانده، در مشهد است.

در میان طبیعت
 به رنگ خدا


یکی از بهترین و باکیفیت‌ترین فیلم‌های سینمای ایران را باید «رنگ خدا» بدانیم؛ فیلمی که برای سازنده‌اش مجید مجیدی نیز جوایز و اعتبار خوبی به همراه آورد. نویسنده فیلم نیز مجیدی بود. حسین محجوب در کنار محسن رمضانی و دیگر بازیگران یا در واقع نابازیگران، موفق شدند یک اثر ماندگار را خلق کنند. این فیلم تحسین شده نیز جزو فیلم‌های غیرتهرانی سینمای ایران است. به گفته محسن رمضانی، بازیگر نابینای فیلم، آنها برای فیلمبرداری 180روز در شمال کشور بودند. در واقع اگر شمال کشور و جاذبه‌های آن را از این فیلم حذف کنید، چیزی برای ارائه باقی نمی‌ماند؛ یعنی لوکیشن و هدف فیلم این‌چنین در هم تنیده‌اند. این فیلم، چهارمین فیلم بلند مجیدی بوده. این اثر سینمایی، درباره کودک نابینایی است که در مدرسه نابینایان تحصیل می‌کند و برای گذراندن تعطیلات به خانه‌اش برمی‌گردد. فیلم، درباره برخورد این کودک با وضعیت خود و خانواده و پیرامون است و اجرای آن امر، بسیار خوب درآمده است. جالب اینکه نویسندگان نیویورک تایمز در سال 1999، نوشتند که این اثر در بالاترین حد وضوحی است که یک فیلم می‌تواند داشته باشد و از یکی از پویاترین سینماهای جهان عرضه شده. فیلم هم جایزه‌های بین‌المللی زیادی گرفت، هم فروش خوبی داشت.

شاهکاری در روستا
  گاو


یکی از بهترین فیلم‌های مهرجویی و سینمای قبل از انقلاب را فیلم «گاو» می‌دانند؛ فیلمی که به سیاهه فیلم‌های غیرتهرانی ما اضافه می‌شود؛ فیلمی که در یکی از روستاهای قزوین شکل گرفت و یک فیلم کاملاً روستایی است. در نگارش فیلمنامه این اثر، خود مهرجویی در کنار غلامحسین ساعدی مشارکت داشتند. به واقع فیلم، اقتباسی از «عزاداران بیل» ساعدی بود. عزت‌الله انتظامی، علی نصیریان، جعفر والی، جمشید مشایخی، پرویز فنی‌زاده و... در این اثر نقش‌آفرینی کرده بودند. جالب اینکه محمود دولت‌آبادی، نویسنده شهیر ایرانی نیز در دوران جوانی‌اش، در این فیلم ایفای نقش کرده بود. فیلم درباره شخصیتی است که گاوی داشته و وابستگی زیادی به آن دارد. در نهایت نیز، خود او در ذهن و توهم خود تبدیل به یک گاو می‌شود. این فیلم در واقع داستانی از استحاله انسان امروزی است. گاو، جزو فیلم‌های اول سینمای ایران است که توانست نگاه‌های جهانی را به یک سینمای پویا جذب کند. جالب اینکه در چند نظرسنجی در دهه‌های 50 و 60 و 70شمسی، این اثر برترین اثر سینمایی تاریخ سینمای ایران هم انتخاب شد. به روایت نصیریان، لوکیشن غیرتهرانی این فیلم، بعد از قزوین به سمت آقا بابا دهی، جایی به نام بویینک بود.

شهر من بوشهر
  تنگسیر


یکی از فیلم‌های تماشایی سینمای قبل از انقلاب را باید «تنگسیر»» از امیر نادری بدانیم؛ فیلمی که یکی از آن نقش‌آفرینی‌های خاص بهروز وثوقی را هم در آن می‌بینیم. این فیلم را امیر نادری نگارش کرده، بر اساس داستان «تنگسیر» صادق چوبک.  این داستان به سفارش تهیه‌کنندگان این اثر به صادق چوبک سفارش داده شده بود و این نویسنده آن را نوشته بود. البته موقع فیلمسازی، سناریوی شکل‌گرفته از آن، باعث شد تا این داستان کوتاه‌تر و فشرده‌تر شود؛ امری که کمی باعث دلخوری چوبک هم شد. در نهایت اینکه اختیار تام به وثوقی داده شد تا همه‌کاره این فیلم باشد. او هم سراغ پرویز فنی‌زاده، بازیگر بزرگ ایرانی که درگیر اعتیاد بود، رفت. فنی‌زاده هم توی بیمارستان بستری شد تا ترک کند و سر صحنه این فیلم آمد. از دیگر بازیگران این اثر می‌توان به جعفر والی، عنایت‌الله بخشی، نوری کسرایی و... اشاره کرد. فیلم، در بوشهر شکل گرفته است و تیم فیلمبرداری و دیگر عوامل، راهی این شهر شدند. اساساً بدون لوکیشن بوشهر و جنوب کشور، چنین فیلمی شکل‌گرفتنی نبود. پس تنگسیر را هم باید از شاهکارهای غیرتهرانی سینمای ایران بدانیم؛ فیلمی گریخته از مرکزگرایی و تهران‌زدگی.

دوست روس من
تنهای تنهای تنها


این فیلم هم، نخستین ساخته احسان عبدی‌پور، نویسنده و کارگردان ایرانی است. عبدی‌پور اصالتاً جنوبی است و به همین دلیل، توانسته فیلم خوبی را تولید کند. فیلم، با وجود اینکه فیلم اول سازنده‌اش بوده، خوش‌ساخت درآمده و توانسته نظر مخاطبان عام و منتقدان را به‌خودش جلب کند. «تنهای تنهای تنها» هم از آن دست فیلم‌هایی است که می‌شود دربست، سهم شهرستان‌ها از سینمای ایران تلقی‌اش کرد؛ چرا که در بوشهر و اطراف آن اتفاق می‌افتد. عبدالکریم، معروف به رنجرو، یک پسرک بوشهری است که در یکی از روستاهای اطراف نیروگاه اتمی بوشهر زندگی می‌کند. دست بر قضا با پسرکی روس که فرزند یکی از مهندسان روسی نیروگاه است، آشنا می‌شود. فیلم در واقع، می‌خواهد تأثیر اجتماعی وقایع سیاسی و بین‌المللی را نشان دهد. دوستی این دو، توسط وقایع و خانواده‌ها به خطر می‌افتد. خانواده رنجرو می‌ترسند که نکند پسرشان بی‌دین و کمونیست شود. پرونده هسته‌ای ایران هم در جریان است و بوی جنگ به مشام می‌رسد. جالب اینکه این دو با وجود دوستی عمیقی که دارند، از زبان هم به جز چند کلمه چیز بیشتری نمی‌دانند. عبدالکریم تصمیم می‌گیرد به سازمان ملل برود و بیانیه‌ای را بخواند و... . تصویر این فیلم در جایی غیر از لوکیشن فعلی، امکان‌ناپذیر است.

همان شهرک
ویلایی‌ها

این فیلم را منیر قیدی، نویسندگی و کارگردانی کرده؛ البته در نوشتن، ارسلان امیری هم همکاری داشته است. بازیگران آن هم طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، آناهیتا افشار، علی شادمان، صابر ابر، ثریا قاسمی و... بوده‌اند. این فیلم را هم از آن فیلم‌های اجتماعی قابل‌تحسین در مورد حواشی جنگ می‌دانند؛ فیلمی که هم خوب ساخته شده، هم خوب و بدون لکنت دارد داستان خودش را بیان می‌کند. این فیلم به سال 1395شمسی ساخته شده. قصه فیلم در دهه60 و سال‌های جنگ می‌گذرد. چند خانواده و شخصیت‌های اصلی در شهرکی ویلایی در حوالی اندیمشک ساکن هستند. این شهرک پیش از انقلاب، محل سکونت کارگران پیمانکار راه‌آهن جنوب بوده و فاصله زیادی هم با خط‌مقدم ندارد. به‌واقع خانواده‌های رزمندگان در اینجا ساکن شده‌اند تا چندان دور از عزیزان خودشان نباشند. آنها قرار است هم به بیمارستان صحرایی کمک کنند، هم در پشت صحنه و تدارکات فعال باشند و هم چندان دور از عزیزان‌شان نباشند. فیلم در همان لوکیشن واقعی خودش اتفاق افتاده است؛ همان شهرک در اطراف اندیمشک. این در واقع قاعده‌ای است که کارگردانان انجام می‌دهند تا اثر سینمایی‌شان واقعی‌تر به‌نظر برسد. پس ویلایی‌ها را هم جزو فیلم‌های خوب غیرتهرانی سینمای ایران باید بدانیم.

آه مادر
شیار 143

یکی دیگر از فیلم‌های درست و حسابی مرتبط با حواشی جنگ را، باید «شیار 143» بدانیم؛ فیلمی که درباره مادران چشم‌انتظار رزمندگان مفقوالاثری است که نه نشانی از اسارت‌شان بوده، نه نشانی از شهادت‌شان و نه هیچ نشان دیگری از پیکرشان. نرگس آبیار در این فیلم، یکی از آن مادران به یاد‌ماندنی و دردکشیده سینمای ایران را خلق کرده است که هر کسی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. داستان، داستان پیرزنی است که همه زندگی او، یک رادیوی باتری‌خور است که همیشه کنارش است و از طریق آن، اخبار و همچنین رادیو عراق و... را گوش می‌کند. او دنبال نشانی از پسرش می‌گردد. هر اسیر و رزمنده‌ای که بازمی‌گردد، با تصویر پسرش نزد او می‌رود تا نشانه‌ای پیدا کند. سال‌ها می‌گذرند و پیرزن، دست‌بردار نیست. مگر مهر مادری می‌تواند دست بردارد؟ تا اینکه در نهایت، نشانه‌ای از پسرش می‌یابد و پیکر او، بعد از تفحص نزد او بازمی‌گردد. این فیلم اثرگذار، در روستای موغویه کرمان و حوالی مس کرمان ساخته شده است. اساساً با یک مادر کرمانی روبه‌رو هستیم و طبیعی است که لوکیشن آن، در جایی دیگر نمی‌توانست شکل بگیرد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید