• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 19 شهریور 1399
کد مطلب : 109591
+
-

میراث قیام افسران خراسان

جنبش کوری که بی‌ثمر ماند و راه به جایی نبرد

میراث قیام افسران خراسان

چند ماهی از قیام افسران خراسان نگذشته بود که کسانی که زنده مانده یا اینکه توانسته بودند متواری شوند خود را به تبریز و حکومت فرقه رساندند و در ارکان نظامی فرقه، نظامی‌گری کردند. این نسل از افسران توده‌ای که دچار سرخوردگی شدید شده بودند آرمان خود را رو به تباهی می‌دیدند.
در تابستان1324 در آشفته روزگار اشغال ایران، در حالی‌که ارتش متفقین در حال جمع کردن و خروج از ایران بودند، گروه اندکی از افسرانی که تمایلات حزب کمونیستی داشتند با حزب توده ایران تماس گرفتند و اظهار تمایل کردند که حرکتی را در جهت حرکت توده‌ای انجام دهند. هنوز به‌طور قطع معلوم نیست که واقعه‌ای که بعدها از خراسان شروع و به قیام افسران خراسان شهره شد با هماهنگی کامل حزب توده ایران صورت گرفته باشد، اما به‌نظر می‌رسد که افرادی نظیر عبدالصمد کامبخش و کیانوری به‌طور قطع از این مسئله مطلع بودند.
 با این حال سرهنگ عبدالرضا آذر به اتفاق سرگرد علی اکبر اسکندانی که هر دو عضو سازمان افسران حزب توده ایران بودند، تصمیم به قیام مسلحانه علیه رژیم شاه گرفتند و به همراه گروهی از همفکرانشان که واحد نظامی بسیار کوچکی بودند، از مشهد به سوی منطقه شمال خراسان و بعد ترکمن صحرا رفته و قیام کردند. ولی این مسئله به سرعت در شهر گنبد کاووس توسط واحد‌های ژاندارمری و ارتش سرکوب شد. این حرکت باعث شد که ستاد ارتش، افسرانی را که فکر می‌کرد تمایلات کمونیستی دارند زیرنظر بگیرد و حتی بازداشت کند. خسرو روزبه، از رهبران بعدی سازمان افسران حزب توده، یکی از آنها بود که بعد از این قیام، مخفی شد. پس از اعلام تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان در شهریور۱۳۲۴، افسران باقیمانده از قیام خراسان و تعدادی دیگر از افسران سازمان نظامی برای آموزش نظامیان به این فرقه پیوستند و این امر باز منجر به تحریک ارتش و رکن دوم و شدت عمل درمقابل سازمان افسران و خود حزب شد. 
پس از فروپاشی حکومت ملی آذربایجان در سال۱۳۲۵، رژیم، بسیاری از افسران دستگیرشده را اعدام کرد، درحالی‌که تعدادی نیز همراه با سایر نیروهای فرقه دمکرات آذربایجان به شوروی پناهنده شدند. احمد شفائی، یکی از افسران شرکت‌کننده در قیام افسران خراسان بود که پس از شکست قیام، مدتی در جنگل‌های مازندران متواری بود و بالاخره در تبریز به حکومت دمکرات‌ها پیوست و عهده‌دار ریاست اداره نظام‌وظیفه ریاست تشکیلات ارتش ملی و ریاست اداره توپخانه و معاونت فرماندهی لشکر بابک شد. او شرح این واقعه زندگی‌اش را پس از شکست فرقه در شوروی، در کتابی به نام «قیام افسران خراسان و سی و هفت سال زندگی در شوروی» شرح داده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید