• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 19 شهریور 1399
کد مطلب : 109588
+
-

بازیگران فرقه دموکرات

بازیگران فرقه دموکرات

 سالار سیف‌الدینی  

پس از توافق قوام و استالین در اسفند1324، ارتش سرخ در بهار1325 نیروهای خود را از شمال ایران خارج کرد. در نتیجه پشتوانه نظامی و سیاسی متجاسرین فرقه دمکرات کاملا تهی شد و زمینه برای عملیات نظامی جهت نجات آذربایجان آماده گشت. در 21آذر1325 ارتش ایران یک‌یک شهرهای آذربایجان را آزاد کرد اما چند روز پیش پیشتر سران فرقه دمکرات از ایران به سوی مرز شوروی گریخته یا مخفی شده بودند. اگر چه حزب توده و بقایای فرقه در سال‌های بعد با تبلیغات بسیار مدعی سرکوب خشونت‌آمیز خود شدند اما آمار و داده‌های موجود برعکس این را نشان می‌دهد. در فاصله فرار فرقه و متلاشی‌شدن رهبریت آن تا ورود ارتش، بسیاری از نیروهای محلی وفادار به ایران در آذربایجان، شروع به شناسایی و مجازات مأموران محلی فرقه کردند. بسیاری از آنها توسط خود مردم آذربایجان دستگیر و اغلب کشته شدند و داده‌های موجود در خاطرات سیاسی و گزارش‌های کنسولگری آمریکا و بریتانیا در تبریز نشان می‌دهد که ارتش پس از ورود به آذربایجان از کشتار فرقه‌ای توسط مردم جلوگیری کرد.
همچنین یافته‌های پژوهشی که بخشی از آن در جدول ذیل طبقه‌بندی شده است، نشان می‌دهد که هیچ‌یک از اعضای به‌اصطلاح کابینه پیشه‌وری که موفق به فرار نشده بودند، اعدام نشدند و در نهایت پس از چند سال زندان به زندگی عادی بازگشتند. بر عکس کسانی که از ایران به شوروی گریخته بودند، دچار سرنوشت شومی شدند. بیشتر آنها مانند جعفر کاویان و بی‌ریا به سیبری تبعید شدند. خود پیشه‌وری، کشته شد و باقراف در1955 محاکمه و اعدام شد. آتاکیشیف (سفیر وقت شوروی در ایران) نیز باقی عمر خود را در زندان سپری کرد. همچنین بر اساس اسناد موجود، همسر پیشه‌وری با مراجعه به سفارت و کنسولگری ایران در باکوی مسکو درخواست بازگشت به ایران را داد و در نهایت به کشور بازگشت. داریوش، پسر پیشه‌وری راه پدر را ادامه نداد و با همکاری ساواک در آلمان غربی پاسپورت ایرانی گرفت و از برلین‌شرقی گریخت. داده‌های موجود نشان می‌دهد که رده‌های میانی فرقه اگر به‌دست مردم گرفتار آمدند در همان روزهای نخست کشته شدند. اعضای کابینه مانند جاوید و شبستری تحت حمایت حکومت وقت قرار گرفتند و از سرنوشت سایر اعضا مانند بهتاش، رسولی و دیگران که سمت‌هایی مانند وزارت کشاورزی، اقتصاد و... داشتند، اطلاعات زیادی در دست نیست و به‌نظر می‌رسد سیاست را کنار گذاشتند. ظاهرا، دولت وقت سعی کرده بود، انگیزه‌های انتقام‌جویانه را درخصوص بقایای فرقه به‌کار نگیرد. لذا با تصویب 2قانون عفو عمومی ابتدا اعضای فرقه که مرتکب جنایت و جنحه علیه اشخاص نشده بودند، عفو شدند و سپس سایر اعضای رده بالایی که در ایران مانده بودند، با همین شرط، عفو شاه را دریافت کردند.

سیدجعفر پیشه‌وری  (نخست‌وزیر فرقه)

در 20تیر 1326به طرز مشکوکی کشته شد. علی توده از اعضای فرقه دمکرات در سال 2006در یکی از نشریات شوروی ادعا کرد که مرگ پیشه‌وری به دستور باقراف و همکاری غلام یحیی دانشیان بود. حمید ملازاده در کتاب دریچه‌هایی به آن سوی ارس به نقل از علی توده می‌نویسد: پیشه‌وری در بیمارستان می‌گفت: برادرم در باکو پزشک است، او را پیش من بیاورید. ولی اصرارش مؤثر نبود. آخرین حرفی که بر زبان آورد گفت: خانه قوام‌السلطنه خراب شود و برای همیشه چشم از جهان فروبست.

میرجعفر باقر اف (دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان شوروی)

پس از مرگ استالین دستگیر و در سال 1955محاکمه و به اعدام محکوم شد. باقراف پیش از تشکیل شوروی با پیشه‌وری رفاقت داشت. پس از اشغال ایران و انتخابات مجلس چهاردهم همکاری‌هایی بین این دو برای راهیابی وی به مجلس صورت گرفت. حزب توده به‌دلیل تسلیت پیشه‌وری به مناسبت درگذشت رضاشاه، از تصویب اعتبار‌نامه وی سر باز زد که این داستان منجر به قهر وی و تاسیس فرقه دمکرات شد.

آتاکیشیف (سفیر شوروی در ایران)

پس از مرگ استالین دستگیر و به 25سال زندان محکوم شد.

معصومه مصور‌رحمانی (همسر پیشه‌وری)

معصومه فرزند ابراهیم میرزا، پس از مرگ پیشه وری به سفارت ایران در باکو مراجعه و درخواست پناهندگی کرد. پس از ورود به ایران در اواسط دهه 1330، در آپارتمانی در میدان ولیعصرفعلی تهران کوچه‌شقاقی  نزد خواهرش زندگی کرد. 
در گفت‌وگو با ساواک از اقدامات همسرش اعلام برائت کرد و اطلاعاتی به مامورین در خصوص افراد فرقه داد. وی در سال 1376 درگذشت.

داریوش پیشه‌وری (پسر پیشه‌وری)

 تنها فرزند پیشه وری بود پس از مرگ پیشه وری برای شناسایی و  تایید مرگش بر سر جنازه پدر رفت و از آن دوران دچار شوک روانی شد. برای معالجه و تغییر آب و هوا چندبار به آلمان شرقی زیر نظر رضاروستا منتقل شد ولی دهه 1960در آلمان توسط حسین یزدی به ساواک و سرهنگ آیرملو(وابسته نظامی ساواک) معرفی شد تا به ایران بازگردد وقتی موفق به اخذ گذرنامه ایرانی شد به ایران بازنگشت و در آلمان‌غربی ماندگار شد و. وی شیفته مهندسی و صنعت غرب بود. در آلمان به مسیحیت گروید و در اوایل دهه90 درگذشت. وی با جواهر آذری ازدواج کرد و دو فرزند به اسم های پرویز و فرامرز داشت.

غلام یحیی دانشیان (فرمانده فدائیان فرقه)

وی مسئول فدائیان فرقه بود. جهانشاهلو در خاطراتش می نویسد که او به هنگام فرار غارت اموال  مردم پرداخت و علاوه بر دام های غارتی زنجان دام‌های اطراف میانه را هم برای تحویل به روس ها روانه اردبیل کرد. همچنین پولهای بانک میانه توسط وی به سرقت رفته و به روسها تحویل داده شد.پس از مرگ پیشه وری به عنوان صدر فرقه انتخاب شد و  هنگام ادغام قرقه و حزب توده به کادر مرکزی راه پیدا کرد. 
در سال 2006 در باکو درگذشت. 

نصرت‌الله جهانشاهلو (معاون پیشه‌وری)

وی دانشجوی پزشکی و معاون پیشه‌وری بود. پدر او از زمین‌داران زنجان محسوب می‌شد. 
پس از شکست فرقه به شوروی گریخت ولی به‌زودی از گذشته خود پشیمان شد و خاطرات خود را از دوران فرقه نوشت. 
وی در آلمان درگذشت.

سلام‌الله جاوید (وزیر داخله فرقه)

خانواده‌اش از مهاجران قفقازی بود. وی وزیر کشور فرقه شد. در مذاکرات با قوام به همراه شبستری به تهران آمد. پس از سقوط فرقه دمکرات و ورود ارتش با قوای نظامی و دولتی همکاری زیادی کرد که عمده‌ترین آن شناسایی و معرفی متجاسرین به دادگاه و ارتش به‌ویژه مخفیگاه‌های آنها بود. 
وی به 2سال حبس محکوم و پس از مدتی به کاشان تبعید شد. برخی مدعی هستند که تا اوایل انقلاب با رایزنی فرهنگی سفارت شوروی همکاری می‌کرد. در عین حال به حرفه پزشکی در تهران مشغول بود. در سال1359 خاطراتش را از فرقه دمکرات منتشر کرد و در 1368درگذشت. ایرج اسکندری می‌گوید زمانی که برای مذاکره با قوام در تهران بود مشترکا جلسه‌ای مخفی با سفیر شوروی برگزار کردند ولی جاوید مسائل محرمانه این جلسه را به قوام گزارش داد. کیانوری می‌گوید: جاوید پس از انقلاب به وی مراجعه و پیشنهاد احیای فرقه دمکرات را طرح کرد. اما به او گفته شد بهتر است به کارهای فرهنگی و نشریاتی بپردازد. جاوید کانون آذربایجانی‌های مقیم تهران را تاسیس کرد. وی در خاطرات خود مدعی شده است که شش بار تا سال1357 دستگیر شده است. جهانشاهلو به نقل از پیشه‌وری می‌گوید که جاوید از سوی سازمان امنیت شوروی به او توصیه شده بود. وی در سال1365در تبریز درگذشت.

عبدالصمد کامبخش

وی از اعضای گروه 53نفر بود. در تشکیل سازمان افسران حزب‌توده نقش داشت و مورد اعتماد روس‌ها بود و در وصل کردن پیشه‌وری به شوروی نقش داشت. جهانشاهلو در خاطرات خود می‌نویسد پیشه‌وری هنگام سقوط فرقه چندین بار گفته بود: خدا لعنت کند کامبخش را که مرا دوبار به این کارها کشاند. عنایت‌الله رضا در مورد کامبخش می‌گوید وی عامل کا‌گ ب و مسکو بود. و پس از سقوط فرقه به شوروی گریخت. وی عضو هیأت اجرایی حزب توده شد و در سال1353 بر اثر سکته قلبی درگذشت.

علی شبستری (رئیس مجلس فرقه)

وی فعالیت‌های خود را پس از اشغال ایران توسط ارتش سرخ شدت بخشید و در راستای اهداف شوروی برای آذربایجان قرار داشت. در سال1323 از حزب توده اخراج شد و پیش از تشکیل فرقه، گروهی به نام «انجمن آذربایجان» که هدف نهایی آن تجزیه‌طلبی بود تاسیس کرد. شبستری ریاست مجلس فرمایشی فرقه را بر‌عهده‌ داشت اما عملا قیام آن را اداره می‌کرد. هنگام مذاکرات با تهران به همراه سلام‌الله جاوید با دولت و ارتش همکاری خود را آغاز کرد و هنگام ورود ارتش به تبریز تسلیم شد. طبق توافق قبلی در مذاکرات تهران از ارتش استقبال کرده و مورد عفو شاه قرار‌گرفت. پس  از آن فعالیت سیاسی را کنار گذاشت.

فریدون ابراهیمی (دادستان فرقه)

دانش‌آموخته رشته حقوق از دانشگاه تهران بود. در خانواده‌ای کمونیست متولد شد.  در 29سالگی به سمت دادستانی فرقه منصوب شد. بسیاری از مخالفان فرقه به حکم دادگاه‌های غیرقانونی وی کشته شدند. محمود اعتماد‌زاده (به‌آذین) می‌گوید با فریدون ابراهیمی درحالی‌که در مقام دادستان فرقه بود و اونیفورم ارتش سرخ را بر تن داشت دیدار کرده است. ابراهیمی در روزنامه‌نگاری نیز چیره‌دست بود و مدتی اداره روزنامه فرقه را بر عهده داشت. از او یادداشت‌های تاریخی درخصوص مادها و پارس‌ها به‌صورت مسلسل در ارگان فرقه منتشر شده است. جهانشاهلو در خاطراتش می‌گوید وی پس از سقوط فرقه در یک خانه مخفی شده بود ولی سلام‌الله جاوید او را لو داد. در نهایت با حکم دادگاه اعدام شد.

نورالله‌خان یکانی (رئیس نظمیه ارومیه)

یکانی از مشروطه‌خواهان و دوستان ستارخان بود که به پیشه‌وری پیوست. وی فرماندار فرقه در خوی و در نهایت رئیس نظمیه ارومیه شد. با وجود دوستی با ستارخان پیش از رسیدن ارتش در دادگاه مردمی محاکمه و از سوی گروه‌های وطنخواه اعدام شد.

داداش تقی‌زاده

پس از ورود ارتش به مراغه فرار کرد، بعدها دستگیر و به حکم دادگاه جنگ به‌عنوان خائن تیرباران شد.

رضا رسولی   (وزیر تجارت و اقتصاد)

وی در دوره رضاشاه کارمند عالی‌رتبه وزارت کشور بود و در ادارات مختلف کشور مقام‌های  بالایی داشت. پس از نجات آذربایجان به‌مدت 2سال مخفی شد. در آذر1327 به تهران رفته و خود را به دولت تسلیم کرد. در دادگاه بدوی به 5سال زندان محکوم می‌شود. اما مورد عفو شاه قرار گرفته و هیچ‌گاه به زندان نرفت.

سرتیپ علی‌اکبر درخشانی (فرمانده پادگان تبریز)
افکارعمومی وی را به‌عنوان مسئول تسلیم پادگان تبریز می‌شناسند. هر چند برخی دیگر درخصوص تقصیر و کوتاهی او در این خصوص تردید دارند. وی در دادگاه نظامی به 15سال زندان محکوم ولی پس از تحمل تقریبا 3سال حبس آزاد شد. درخشانی مجددا در سال1357به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر و در نخستین شب بازداشت در اثر حمله قلبی درگذشت.

اردشیر آوانسیان

وی از دوران قیام جنگل در فعالیت‌های کمونیستی حضور داشت. پس از ظهور فرقه از طرف حزب توده به ریاست کمیته ایالتی آذربایجان منصوب شد و به تبریز رفت اما با فرقه به مشکل برخورد کرد. پس از سقوط فرقه به شوروی گریخت و در 1333رساله دکتری خود را با عنوان نهضت آزادیبخش ملی و دمکراسی در آذربایجان ایران نوشت. در دانشگاه‌های مسکو، لنینگراد و ایروان به تدریس تاریخ ایران پرداخت. وی به لنینگراد و مسکو تبعید شده بود و قبل از مرگ در 1369مرگ دختر و جنون همسرش را تجربه کرد. به گفته روزنامه‌های وقت در طرح حمله به روستای لیقوان و کشتار مردم آن توسط فرقه دست داشت.

عبدالحسین احمدی

مسئول فرقه در شهرستان خوی که بر اثر حمله نیروهای مردمی وطنخواه اعدام شد.

محمد بی ریا(وزیر فرهنگ)

بی‌ریا شاعری دوره‌گرد بود که به وزارت فرهنگ فرقه رسید. پس از سقوط فرقه مردم به وی حمله کردند ولی او به بیمارستان شوروی در تبریز پناهنده شد و سپس گریخت. پس از مدتی اقامت در باکو به کنسولگری ایران مراجعه کرده و خواستار بازگشت به کشور شد. اما پس از خروج از کنسولگری دستگیر و به سیبری تبعید شد. عنایت‌الله رضا می‌گوید در زندان اشعاری در مدح شاه سروده بود. حمید ملازاده می‌نویسد: بی‌ریا در 1956مسجدنشین شد و برای بازگشت به ایران تلاش کرد. در 1957دوباره محاکمه و به 10سال زندان محکوم و به زندان مولداوی تبعید شد. پس از 10سال دوباره به باکو رفت و برای بازگشت به ایران درصدد اخذ گذرنامه برآمد. اما ک‌گ‌ب مجددا دستگیرش کرد و حین دستگیری به مقامات پلیس توهین کرد و برای سومین بار به اتهام حمله و توهین به پلیس محاکمه و به 2سال زندان محکوم شد. پس از آزادی حقوق بازنشستگی وی را قطع و خانه دولتی‌اش را گرفتند. افراد خیرخواه به او کمک می‌کردند تا از گرسنگی نمیرد. پس از انقلاب به ایران بازگشت و در1363 درگذشت.

حسن اورنگی (وزیر بهداری)

پس از سقوط فرقه از قوانین عفو عمومی استفاده کرد و از ایران خارج نشد.

محبوب خوش‌کلام(فرماندار فرقه در سراب)

وی فرماندار فرقه در سراب بود. پس از سقوط فرقه مردم خشمگین قبل از رسیدن ارتش به وی حمله کردند و او را مورد ضرب‌و‌شتم قرار دادند. جسد نیمه‌جان وی توسط سرابی‌ها مدت‌ها در زمین کشیده شد و در نهایت، نیروهای وطنخواه در میدان شهر او را از پا آویزان کردند.

میر‌رحیم نوعی(فرماندار فرقه در خوی)

 وی فرماندار خوی و سپس بخشدار سراب بود. در کیفرخواست دادگاه جنگ علیه وی گفته شده است که هنگام فرار، مقداری از وجوه پرداختی را برداشت و در موقع بخشداری خود اثاث منزل آقای سیف‌السلطان و معصوم‌خان و اسکندری‌ها را به نفع خود مصادره کرده بود. وی به اعدام محکوم شد.

ابوالحسن واقف(فرماندار سراب)

وی از دسته متجاسرین بود و 3ماه از سوی فرقه به سمت فرمانداری سراب منصوب شد. بعد از دستگیری، در دادگاه جنگ محاکمه و به 10سال حبس محکوم شد. ولی پس از 2سال به موجب قانون عفو عمومی1327 مورد عفو قرار گرفت.

دکتر مهتاش(وزیر کشاورزی)

پس از سقوط فرقه از قوانین عفو عمومی استفاده کرده و از ایران خارج نشد.

صادق پادگان(معاون پیشه‌وری)

وی اصالتا از مهاجرین قفقازی و شغل اصلی او حسابداری بود. جهانشاهلو از وی به نیکی یاد می‌کند و او را مردی پاکدامن دانسته است. پس از فرار از ایران برای مدتی در صدر فرقه دمکرات باقی‌ماند اما بعدها غلام یحیی جای او را گرفت.

ربیع‌الله‌کبیری  (وزیر راه)

کبیری مدتی فرماندار خوی و مراغه و مسئول تشکیلات فرقه در این شهر بود.
وی از زمینداران بزرگ مراغه و از کارمندان رده بالای دولتی در دوره رضاشاه بود، که در نهایت به وزارت راه، پست و تلفن و تلگراف رسید. روزنامه کانون در مهر1322 از جنایت‌های وی در حق مردم روستایی و اعدام بی‌دلیل افراد خبر داد.
پس از فرار فرقه توسط مردم دستگیر، از سوی گروه‌های موسوم به وطنخواه محاکمه و پیش از رسیدن ارتش اعدام شد.

یوسف عظیما (وزیر دادگستری)

در انتخابات مجلس چهاردهم نامزد حزب توده از رضائیه(ارومیه) بود.
 به گزارش روزنامه وظیفه در 24بهمن1324، پنج‌نفر از اهالی میهن‌پرست روستای ترپاق قلعه رضائیه را به‌دلیل مقاومت در برابر قشون متجاوزین بدون محاکمه اعدام کرد.
عظیما وزیر دادگستری فرقه و مسئول تشکیلات ارومیه بود. پس از فروپاشی فرقه دستگیر، از سوی وطنخواهان ارومیه در دادگاه مردمی محاکمه و پیش از رسیدن ارتش اعدام شد.

جعفر کاویان (وزیر نیروهای مسلح فدائیان)

پدر وی از مشروطه‌خواهان بود. وی سرکرده قوای شبه‌نظامی متجاسرین بود. پس از 21آذر به شوروی گریخت. عنایت‌الله رضا در خاطراتش می‌گوید به هنگام فرار به شوروی با خود 10کامیون قالیچه و خواربار که از مردم و اصناف دزدیده بود به شوروی برد. مدتی به سیبری تبعید شد سپس به منطقه مردکان باکو و قصبه رازین فرستاده شد و تا آخر عمر همان جا زیست.
از او 6فرزند به نام‌های کاوه، پوراندخت، ملاحت، مارکس (مقصود)، مائیسه و اسرافیل باقی ماند.  او در سال1353 درگذشت.

زین العابدین قیامی (رئیس دیوان تمییز)

کارمند عالی‌رتبه وزارت کشور و از اعضای حزب توده و دوستان ایرج اسکندری بود. در دوران فرقه به سمت ریاست دیوان تمییز فرقه منصوب شد. پس از شکست فرقه به شوروی گریخت و در باکو عضو کمیته مرکزی فرقه بود. وی در پلنوم چهارم حزب توده شرکت داشت. قیامی در دانشگاه باکو به تدریس تاریخ پرداخت. جهانشاهلو از وی به نیکی یاد کرده و گفته است فردی دانشمند و تاریخ‌دان بود. روزنامه وظیفه در بهمن24 او را متهم کرد که اموال مردم را به ناحق تصرف کرده است.
وی پیش از تشکیل فرقه دمکرات به نمایندگی از حزب توده نفوذ زیادی در تبریز و استانداری وقت داشت.

حسن نظری‌غازیانی (خلبان)

حسن نظری‌غازیانی در بندرانزلی متولد شد. در هنگ هوایی اصفهان و دانشکده افسری خدمت کرد. یکی از بنیانگذاران سازمان نظامی حزب توده بود. در مرداد1324 بازداشت شد ولی فرار کرد و به گروه افسران قیام خراسان پیوست، سپس به آذربایجان رفت و در سازمان‌دهی نیروهای نظامی جنبش پیشه‌وری، همچنین در نبردهای ناحیه زنجان با افراد مسلح ذوالفقاری و دیگر نیروهای وطنخواه آن ناحیه حضور داشت. پس از 21آذر به شوروی رفت. در اوایل دهه1350 موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد از دانشگاه برلن شرقی شد، مدتی با سمت استادی در دانشگاه‌های آلمان‌شرقی تدریس کرد و چند کتاب در زمینه اقتصاد به زبان آلمانی نوشت.
عنایت‌الله رضا می‌گوید: وی به هنگام فرار پول‌های مردم در بانک میانه را دزدیده بود و بخشی از آنها را به همسر خود تحویل داد و بخشی دیگر را به روس‌ها. عنایت‌‌الله رضا می‌گوید: آتاکیشیف به رئیس پلیس فرقه (پناهی) گفت: نظری موقعی که پول‌های بانک میانه را زد همه را آورد و به ما تحویل داد اما الماس‌های تو (ظاهرا پناهی نیز به سرقت جواهرات پرداخته بود) شیشه از آب درآمد. کتاب گماشتگی‌های بدفرجام درباره فرقه دمکرات از آثار او است.

غلامرضا الهامی (وزیر دارایی)

اهل تبریز و پدرش از کارگزاران گذشته وزارت خارجه بود و مدتی شهردار تبریز  و عضو حزب توده بود. جهانشاهلو در خاطرات خود می‌نویسد: از آقای پیشه‌وری شنیدم که به سبب پرونده اختلاسی که به حق یا ناحق داشت، تحت پیگیرد بود و گویا دستور بازداشت او هم صادر شده بود. هنگامی که کار فرقه تبریز بالا گرفت، به آن پیوست. از دید مالی در گوشه و کنار، درباره او، به‌ویژه درباره چاپ برگ‌های قرضه‌ای که فرقه به جای پول کاغذی به کار می‌برد، چیزهایی شنیده می‌شد که چون عمر حکومت فرقه دوام نکرد، ‌زمان بررسی آنها و سندهای بانکی نرسید، تا درست یا نادرست بودن آن آشکار شود. اما کارهایی که شایسته یک وزیر نبود، او انجام می‌داد. در این میان، کارگاهی به سرپرستی همسر خود  دایر کرده بود که در آن گروهی زن مزدور، به دوخت و دوز سرگرم بودند و با پارچه‌های ارزانی که از وزارت اقتصاد دریافت می‌کرد پیراهن‌های مردانه تولید و به تهران می‌فرستاد و به قیمت گران به فروش می‌رساند.

محمود پناهیان (وزیر جنگ فرقه)

پناهیان مدتی وزیر جنگ فرقه دمکرات بود. پس از نجات آذربایجان به شوروی گریخت. پس از قتل تیموربختیار، استخبارات عراق، وی را به استخدام خود درآورد و به همراه تنی چند از بقایای فرقه مانند محمدتقی زهتابی به بغداد برد. پناهیان در آنجا شبکه‌ای تبهکار از تروریست‌های تجزیه‌طلب و چریک‌های چپ‌گرا را سازمان داد که جبهه ملی خلق‌های ایران نام داشت. در عین حال با بخش فارسی رادیو بغداد نیز همکاری می‌کرد. به گفته پرویز ثابتی در غائله سیاهکل نقش داشت. روزنامه‌ای به نام اتحاد به زبان‌های فارسی و آذری، کردی و بلوچی منتشر کرد. فعالیت‌های وی در عراق پس از قرارداد الجزایر متوقف شد و او به شوروی بازگشت.

صفر قهرمانی

وی عضو حزب انجمن ایالتی حزب توده بود و پیش از تشکیل فرقه دمکرات در سایه حمایت ارتش سرخ در تبریز فعالیت سیاسی خشونت‌آمیزی علیه مخالفان فرقه صورت داد. 
بر اساس گزارش روزنامه‌های وقت، دادستان تبریز را در مرداد1324 به همراه دسته‌ای از چاقوکش‌های توده‌ای- فرقوی در خیابان به قتل رساند. همچنین به گزارش روزنامه هور، داماد یکی از مخالفین فرقه را برای ارعاب مردم، تکه‌تکه کرد. 
پس از شکست فرقه به عراق گریخت، اما در 1327 به ایران بازگشت و بازداشت شد و مدت 32سال در زندان ماند. او در سال 1381 درگذشت.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :