• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
جمعه 24 آذر 1396
کد مطلب : 1095
+
-

ارگان طلایی دهه 70

25 سالگی همشهری
ارگان طلایی دهه 70

محمد قوچانی/ روزنامه‌نگار:

روزنامه‌خوانی نسل من با اطلاعات و کیهان شروع شد و ما «اطلاعات»ی بودیم! یعنی پدرم روزنامه اطلاعات می‌خواند و با وجود اینکه چندبار به‌علت نرسیدن اطلاعات به رشت، روزنامه‌فروش محل کیهان را پشت در خانه انداخت، اما هرگز «کیهان» خوان نشدیم. کمی که از پدر مستقل‌تر شدم، «سلام»خوان شدم. سیاسی‌ترین و انتقادی‌ترین روزنامه نسل دهه ما. سلام سیاه و سفید بود و حتی آن تک رنگ قرمز اطلاعات را هم نداشت و ما هم دنیا را سیاه و سفید می‌دیدیم: راست و چپ، سنت و تجدد، حکومت و اپوزیسیون، روشنفکر و متحجر، خوب و بد... تا همشهری آمد. روزنامه‌ رنگی... از جلال آل‌احمد خوانده بودیم که رنگین‌نامه‌ها، ننگین‌نامه‌اند. جلفند. لوس‌اند. فکلی‌اند. حکومتی‌اند. اما همشهری با وجود آنکه حکومتی بود، روشنفکر هم بود، متجدد هم بود، نه راست بود مثل رسالت، که یک‌بار در روزهای جنگ خریدم و فهمیدم روزنامه‌  خوبی نیست، و نه چپ مثل سلام، که روزنامه‌ محبوبم بود اما بعدها فهمیدم چقدر با آن فاصله دارم. همشهری مثل اطلاعات خنثی هم نبود. همشهری، به‌خصوص در آن روزهای اول به سردبیری احمد ستاری یک روزنامه روشنفکرانه و حرفه‌ای بود که نگاه نسل ما را به زندگی عوض کرد. نشان داد زندگی نه سیاه است و نه سفید. بهتر بگویم: «زندگی هم سیاه و هم سفید است و رنگ‌های بیکران دیگر... همشهری آن حرف امام را اجرا کرد که«هی عکس مرا صفحه اول نزنید و اگر دیدید یک کارگر یا کشاورز کار مهمی کرده عکس او را در صفحه اول بزنید...» همشهری در آن سال‌های تازه از جنگ رها شده، صلح را به خانه مردم برد: گل و گیاه، کتاب و فیلم...آه، سال‌های طلایی دهه 70. عصر امید و سازندگی و زندگی... همشهری ارگان دهه طلایی 70 بود...

آن سال‌ها که شماره‌های اول همشهری را آرشیو می‌کردم و آرزوی روزنامه‌نگاری داشتم هرگز فکر اینکه روزی گذارم برای کار به همشهری بیفتد را نکرده بودم: در سال۷۶ یک کار اداری در همشهری به من داده شد که از سر چپ‌روی آن را رد کردم اما 3سال بعد سردبیر ضمائم همشهری شدم. داستان آن دراز است و فرصت کم اما آن سال‌ها بهترین سال‌های کارم بود. زمانی گفتم و نوشتم که با وجود آنکه نخستین مقاله‌ام در سلام چاپ شد و نخستین کار مطبوعاتی اجرایی آن در عصر ما بود اما من در همشهری حرفه‌ای شدم و کارم روزنامه‌نگاری شد. نسل ما از همشهری چیزهای بسیار یاد گرفته است و اکنون اگر همشهری بخواهد سرافرازانه به حیاتش ادامه دهد باید کار نو بکند، در فرم، در قطع، در توزیع، در عرضه، در چاپ... و نسل تربیت کند. همشهری آخرین قلعه مطبوعات بزرگ ایران است؛ اگر مدیران جدید آن که اعتماد با واسطه مردم تهران را به‌دست آورند از این فرصت بهترین استفاده را بکنند. یاد همه همشهری‌ها را گرامی می‌دارم: کرباسچی‌ها، ستاری‌ها، عطریانفرها، حاج مهدی کرباسچی‌ها، حاجی‌ها، عموزاده‌ها، زائری‌ها... این روزنامه فراتر از یک گروه و جناح است. این روزنامه یک نسل و یک دهه طلایی است.

این خبر را به اشتراک بگذارید