• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 10 شهریور 1399
کد مطلب : 108834
+
-

صمد بهرنگی و بن‌بست مرگ

نقد و نظر
صمد بهرنگی و بن‌بست مرگ


اصغر ضرابی ـ منتقد و روزنامه نگار پیشکسوت

سالیان درازی پیش، در نهم شهریور صمد بهرنگی، نویسنده معروف و معلم روستاهای آذربایجان شرقی در رود ارس غرق شد و دیده از جهان فروبست. بهرنگی اهل نگارش کتاب‌های «طرفدار نوشت» نبود و به مانند اکثر نویسندگان، شاعران و هنرمندان ما دنبال رضایت خاطر خواننده و راضی کردن مخاطبان خود نبود. صمد بهرنگی با اینکه چندان سوادی نداشت (درمقایسه با فضلا و استادان واقعی) همواره دنبال تقویت ماهیچه‌های فکری و ذهنی و تعقلی خود بود و تاب آوری او در لحظات مرزی زندگی انسان، یعنی لحظه مرگ، عجیب و بزرگ بود و به هیچ وجه «خودبیماری انگاری» و نق زدن بسیاری از روشنفکران و هنرمندان را نداشت. با اینکه شاعران و شعر را همیشه ارج می‌نهاد ولی متأسفانه به‌دلیل ایدئولوژی زدگی و چپ گرایی «ادب تعلیمی» را آن هم در قالب ایدئولوژی چپ بسیار ارج می‌نهاد و با شعر امروز در حد شعاری آن موافق بود و شعر حجم و شعر ناب را به‌شدت رد می‌کرد. همانگونه که گفتم او سواد چندانی نداشت ولی شعور و شهامت فراوانی داشت. صمد، فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی تبریز بود که پس از فراغت به‌عنوان معلم، عازم روستاهای اطراف تبریز شد. بهرنگی برای رفتن به مثلا سرزمین موعود خود یعنی شوروی و مسکو (که به قول آقای امیر هوشنگ ابتهاج که می‌گفت مدتی است در همسایه من خوانده خروس که بعد‌ها دیدیم آن خروس هم دلار تخم گذاشت) با اینکه شناگر ماهری نبود، خود را به رود ارس انداخت و غرق شد و تأکیدها و سفارش‌های غلامحسین ساعدی و دکتر ترابی و فرزانه و چندین تن دیگر را گوش نکرد. این را هم یادآور شوم که بهرنگی در تبریز همشهری من بود و در محله چرنداب بود و من در محله شش گلان. سن من از او کمتر و همواره نام او برایم بسیار باارزش بود و بعد‌ها که در خیابان فردوسی تبریز به قهوه‌خانه «باستان» می‌رفتم، دوستان او هنوز در تبریز بودند و سنی از آنها گذشته بود. بزرگ‌ترین ویژگی بهرنگی، عشق و علاقه او به تدریس در دبستان‌های روستاها بود. بهرنگی می‌خواست آموزش را از فکر و ذهن کودکان آغاز کند. کتاب و اثر سیاسی معروف او یعنی «ماهی سیاه کوچولو» وقتی به چاپ رسید به سرعت نایاب شد و کانون پرورش فکری کودکان چندین بار آن را چاپ کرد که در هر چاپ به سرعت کتاب نایاب می‌شد و پس از چاپ‌های مکرر، به‌طور قاچاق و زیرزمینی و افست هم منتشر شد. ماهی سیاه کوچولو، از دوران مشروطیت تا‌کنون بالاترین تیراژ انتشار را داشته، قهرمان این کتاب نماد مبارزه با استبداد است.
در بهرنگی روزمرگی که پایه و اساس آن عادت است وجود نداشت و از نظر زندگی شخصی هم به‌شدت از غذاها و گوشت‌های احشامی پرهیز می‌کرد. هاضمه ادراکی‌اش تیز بود و به آثار و عقاید فرجام نگر می‌اندیشید و توجه داشت، نه به ماساژ‌های فکری. او مرگ را تنها در راه مبارزه می‌خواست. مرگ برای او پایان مبارزه بود و چون مارتین هایدگر را مثل بسیاری از روشنفکران ، نویسندگان و اندیشمندان نمی‌فهمید، نمی‌توانست قبول کند که مرگ یک «امکان» است نه پایان و به‌شدت با خنثی شدگی مبارزه می‌کرد. 

این خبر را به اشتراک بگذارید