• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
دو شنبه 3 شهریور 1399
کد مطلب : 108428
+
-

عبدالحسین فرمانفرمائیان چهره مقتدر سیاسی درگذشت

شاهزاده خاکستری

شاهزاده خاکستری

فرزانه ابراهیم‌زاده  
«عبدالحسین‌فرمانفرمائیان  صبح چهارشنبه۳۰ آبان وفات نموده مجلس ترحیم روز پنجشنبه اول آذر 3ساعت بعداز ظهر تا پنج بعداز‌ظهر در مسجد حاجیه شاهزاده خانم والده آن مرحوم واقع در خیابان شاهپور گذر وزیر دفتر و مجلس دیگری روز جمعه ۲ آذر از ساعت دو بعد از ظهر تا چهار بعدازظهر، تجریش منزل آن مرحوم منعقد است.
حسن اسفندیاری، خانواده فرمانفرمائیان 
ما با کمال تأسف بازماندگان آن مرحوم و خانواده محترم فرمانفرمائیان  مخصوصا آقایان محمدولی، محمدحسین، دکتر صبار فرمانفرمائیان  و آقای مظفر فیروز را نسبت به این مصیبت وارده تسلیت می‌گوییم.»
این کادر کوچک تنها متنی بود که در روزنامه‌های آخرین روز آبان۱۳۱۸ درباره درگذشت یکی از چهره‌های تأثیر‌گذار پنج‌دهه از تاریخ ایران منتشر شد. متنی که تقدم نام حسن اسفندیاری که پدر داماد بزرگ او بود نشان از اعمال نفود رئیس مجلس وقت برای انتشار همین چهار خط را داشت. خانواده عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما سال‌ها بود که مغضوب شاه پهلوی بودند و نه فقط بخشی از باغ‌ها و املاک بزرگشان را از دست داده بودند که یکی از مهم‌ترین اعضای این خانواده یعنی نصرت‌الدوله در تبعید به طرز هولناکی به قتل رسیده بود و کمر خانواده عبدالحسین میرزا کهنسال را شکسته بود.
نوشتن درباره عبدالحسین میرزا فرمانفرما هم کاری ساده و هم کاری سخت است؛ شاهزاده‌ای که تبارش از دو سو به فتحعلی‌شاه می‌رسید. او بی‌تردید یکی از مهم‌ترین مردان سیاسی ایران از دوران مشروطه تا به سلطنت رسیدن پهلوی اول بود. مردی بانفوذ که هر چند تنها 2‌ماه به نخست‌وزیری رسید اما بارها وزارت‌های مهمی چون عدلیه و داخله و حکومت ایالت‌های مهمی چون کرمانشاهان را به‌دست داشت و دو پسر او یعنی نصرت‌الدوله فیروز و سالار لشکر محمدحسن خان در پست‌های مهمی قرار گرفتند. با این همه آنچه عبدالحسین‌خان را به چهره‌ای تأثیرگذار تبدیل کرد نه از سمت‌های دولتی که شایعاتی که از نفوذ‌های پشت پرده در حوادث تاریخ معاصر داشت ریشه گرفته بود. او بعد از کودتای سوم اسنفد۱۲۹۹ تقریبا در هیچ سمتی نبود اما نفوذ زیادی به‌خاطر ارتباطات گسترده و نسبت‌های گسترده‌اش با خانواده قاجار و وصلت‌های سیاسی‌اش داشت که به این شایعات دامن می‌زد. شایعاتی که باعث شد تا شخصیت مهم و مرموز خان مظفر در سریال «هزاردستان» علی حاتمی با بازی درخشان عزت‌الله انتظامی او را در ذهن بیاورد. اما واقعیت تاریخ این است که با اینکه تردیدی برای تأکید علی حاتمی به حضور پشت پرده عبدالحسین میرزا در حدود سال‌های ۱۳۱۸ که فیلم در آنها اتفاق افتاده بود وجود داشت، نقش او در سیاست از همان سوم اسفند۱۲۹۹ که پهلوی روی کار آمد کمرنگ و کمرنگ‌تر شد و با دستگیری و مرگ نصرت‌الدوله کاملا از میان رفت. این نکته‌ای است که فرزندانش نیز در خاطراتشان به آن اشاره می‌کنند.
عبدالحسین میرزا متولد۱۲۳۱ شمسی در تهران است. پدرش فیروز میرزا پسر شانزدهم عباس‌میرزا نایب‌السلطنه و ولیعهد فتحعلی‌شاه بود که به نصرت‌الدوله اول معروف است و بعدتر لقبش را به نوه بزرگش داد. مادرش نیز شاهزاده حاجیه هما خانم دختر بهمن میرزا پسر سی‌و‌هفتم فتحعلی‌شاه بود. زنی که در تاریخ نامش را نه‌تنها با مسجد و مدرسه شازده در سنگلج که با بازسازی امامزاده داوود و موقوفاتی که از خود به جای گذاشت ثبت کرد. عبدالحسین میرزا تحصیلاتش را زیرنظر پدر و مادر آغاز کرد و بعد از آن به مدرسه دارالفنون رفت و بعد از پایان تحصیلات با لقب سالار‌لشکر به فرماندهی قشون آذربایجان منصوب و در رکاب ولیعهد مشغول به خدمت شد. بعد از 2سال لقب فرمانفرما را دریافت کرد و والی کرمان و بلوچستان شد؛ پست‌هایی که سکویی برای این شاهزاده بود که خیلی زود به‌عنوان برادر زن ولیعهد و بعدتر داماد او شد. او سه خواهر تنی داشت که یکی از آنها‌ ماه‌سما خانم در جوانی درگذشت، اما دو خواهر دیگرش اشرف خانم سرور‌السلطنه همسر مظفرالدین‌شاه شد و حاصل این ازدواج دختری به اسم فخرالدوله بود که نامش را در تاریخ نه به اسم پدر تاجدار و نه پسر سیاستمدارش که به اعتبار خودش می‌شناختند. خواهر بزرگ‌تر عبدالحسین‌خان هم کسی نبود جز ملک‌تاج خانم نجم‌السلطنه که حاصل ازدواجش با میرزا هدایت‌الله خان وزیر دفتر آشتیانی، یک دختر به اسم آمنه دفترالملوک و دکتر محمد مصدق بود.

فرمانفرما یکی از خاکستری‌ترین شخصیت‌های تاریخی ایران است. او در دوران مشروطه به آزادی‌خواهان نزدیک شد و در کابینه کوتاه‌مدت وزیر افخم وزیر عدلیه بود و در کابینه اتابک هم این سمت را حفظ کرد. در دوران استبداد صغیر از کرمانشاه احضار شد تا به ایل بختیاری برود. اما آنجا که رسید متوجه شد که حاکمیت برادرزنش به‌زودی سرنگون می‌شود و برای همین به جای سرکوب آنها با مجاهدان همراه شد. در دولت‌های بعد از فتح تهران وزارت عدلیه و وزارت داخله را داشت. او دوره‌ای هم حاکم فارس بود. فرمانفرما از دی تا اسفند۱۲۹۴ کابینه‌ای تشکیل داد؛ کابینه‌ای که در فترت مجلس سوم و چهارم بود و دولت ناپایدار.
او و پسرش نصرت‌الدوله که یکی از سه عاقد قرارداد۱۹۱۹ بود و سالارلشگر پسر دومش جزو کسانی بودند که روز سوم اسفند۱۲۹۹ دستگیر شدند و به زندان افتادند. بعد از آزادی فرمانفرما سعی کرد به رضاخان که سابق بر این مدتی رئیس قراولان شخصی‌اش بود نزدیک شود. او در مقابل درخواست سردار‌سپه که در حال قدرتمندتر شدن بود برای واگذاری بخشی از باغ بزرگش در حدود خیابان سپه کوتاه آمد. زمینی که به سالاریه معروف بود و بعدها کاخ مرمر روی آن ساخته شد. هرچند رضاشاه به این هم بسنده نکرد و وقتی نصرت‌الدوله را دستگیر کرد بخش دیگری از زمین‌های بزرگ فرمانفرما در کنار دروازه باغشاه را به بهانه جریمه رشوه او در قرارداد۱۹۱۹ مصادره کرد و از وسط باغش خیابان سپه و خیابان پاستور را گذراند. بخشی از باغ تجریش هم در تقسیم‌بندی پهلوی جزو خیابان جاده قدیم شد. اما به شهادت فرزندانی که زندگی‌نامه‌هایشان منتشر شده آنچه او را از پا انداخت قتل نصرت‌الدوله در زندان سمنان بود. رضاشاه حتی اجازه گرفتن مراسم تشییع و ترحیم برای نصرت‌الدوله را نداد. به گفته مهرماه و ستاره دو دختر فرمانفرما غصه مرگ نصرت‌الدوله کمر شازده را شکست.
فرمانفرما هر چند تا 30سالگی قبل از ازدواج با عزت‌الدوله دختر مظفرالدین‌شاه و تاج‌الملوک که دختر امیرکبیر بود ازدواج نکرده بود و بعد از آن نیز تا 20  سال همسر دیگری اختیار نکرد اما سرانجام در پنجاه سالگی بار دیگر ازدواج کرد و یکی از بزرگ‌ترین خانواده‌های اشرافی را به‌وجود آورد. حاصل این ازدواج‌های مکرر ۲۴ پسر و ۱۲ دختر بود که تقریبا بیشترشان در زمینه‌های سیاسی و فرهنگی و هنری صاحب اسم و رسمی شدند؛ فرزندانی که بخشی‌شان نام فیروز و بخشی دیگر فرمانفرمائیان  را به‌عنوان فامیل انتخاب کردند. او این خانواده بزرگ را در باغ بزرگی در نزدیکی باغشاه اسکان داده بود. باغ بزرگی که عمارت‌های جداگانه داشت و زنان و فرزندانش در این عمارت‌ها ساکن بودند. این باغ آن‌قدر بزرگ بود که مدرسه و درمانگاه اختصاصی داشت. البته این باغ بزرگ که محدوده شمال خیابان سپه تا نزدیکی چهارراه ولیعصر امروزی را دربرمی‌گرفت بخشی از زمین‌های فرمانفرما بود و باغ بزرگ رضوانیه در تجریش را هم داشت. باغی که تنها بخشی از آن‌که وقف انستیتو پاستور هست باقی مانده. در منطقه فرمانیه نیز زمین‌هایی داشت که بخشی از باغ آن را سال‌ها بعد از مرگ نصرت‌الدوله سفارت ایتالیا خرید. اما آنچه فرمانفرما را برای سال‌ها در حاشیه تاریخ نگه‌داشت جدا از حضورش در سیاست، فرزندانش بودند. جدا از نصرت‌الدوله و سالار‌لشکر که فرزندان عزت‌الدوله بودند بی‌تردید مریم فیروز بزرگ‌ترین دختر فرمانفرما و دخترش از بتول احشمی همسر کرمانشاهی بود که بعد از طلاق از پسر محتشم‌السلطنه یا حسن اسفندیاری رئیس مجلس با نورالدین‌کیانوری آشنا شد و بعد از ازدواج به حزب توده پیوست تا مقام دبیرکلی رفت و لقب شاهزاده سرخپوش را از آن خود کرد. او با برادرزاده‌اش مظفر که با خواهرزاده صادق هدایت ازدواج کرده بود برای انتقام خون نصرت‌الدوله اقداماتی کردند. ستاره فرمانفرما دختر فرمانفرما از معصومه‌خانم یکی دیگر از دختران شناخته‌شده او بود که بنیانگذار سازمان مددکاران اجتماعی بود. صبار فرمانفرمائیان  برادر تنی ستاره که به فرنگ رفت و پزشکی خواند، مدتی ریاست انستیوپاستور را داشت. او بود که پدر را تشویق کرد تا بخشی از باغ خیابان سپه و بخشی از باغ تجریش را وقف انیستیتو پاستور کند. منوچهر فرزند دیگر بتول خانم مدت زیادی جزو نمایندگان ایران در اوپک بود. عبدالعزیز پسر دیگر او یکی از مهم‌ترین معماران تهران و ایران از اواخر دهه30 تا پیش از انقلاب بود و ساختمان‌های مهمی چون ساختمان بورس تهران و ورزشگاه ۱۰۰هزار نفری آریامهر (آزادی) را در کارنامه خود دارد. او طرح تفصیلی تهران را نیز با پیتر گروئن آماده کرده بود. خداداد نیز یکی دیگر از پسران او، اقتصاددان و مدتی رئیس بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه بود.
درهرحال عبدالحسین‌خان فرمانفرما به نوشته فرزندانش با مصادره اموالش ضعیف و ناتوان شد و در نهایت 30آبان ۱۳۱۸ بعد از دو سکته در 87 سالگی در رضوانیه شمیران درگذشت. رضاشاه برگزاری مراسم و انتشار خبر درگذشتش را قدغن کرد و تنها به محتشم‌السلطنه اسفندیاری اجازه انتشار آگهی کوتاهی را داد. او را در باغ توتی به خاک سپردند؛ جایی که حالا کسی نمی‌داند دقیقا کجاست. 

این خبر را به اشتراک بگذارید