• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 15 فروردین 1397
کد مطلب : 10820
+
-

اول شخص مفرد

میانجی

یادداشت
میانجی

فرزام شیرزادی|داستان‌نویس:

رفــتـه بـود خواستگاری و در همان دیدار اول جلوی جمع گفته بود که چند وقت پیش چه بلایی سرش آورده‌اند. قبل از اینکه حرف خانه و ماشین و شغل نان و آب‌دار یا آب‌دار و بی‌نان وسط کشیده شود، اضطراب پنهانش را عیان کرده و گفته بود اگر فردا پس فردا یا دو سه‌ماه دیگر تو موبایل‌هایشان فیلم او را دیدند، گمان نکنند آدم عوضی و ناجوری است. گفت همین دو سه روز پیش سوار تاکسی شده و نرسیده به میدان ونک زیر گرمای کلافه‌کننده و عرق‌ریزان اتاقک داغ تاکسی، مسافری که جلو نشسته بوده پیله می‌کند که چرا کولر روشن نیست و راننده هم بدتر از او عنق و تولب می‌گوید که کولر سالم است و اصلاً دلش نمی‌خواهد روشن کند. یکی، مسافر می‌گوید و دو تا راننده جواب می‌دهد. یکباره زنی که عقب پشت سر راننده نشسته بوده و بعداً معلوم می‌شود زن مسافر جلویی بوده و با هم قهر بوده‌اند و می‌خواسته‌اند بروند دادگاه طلاق بگیرند احتمالاً، با کیف دستی مشکی‌اش قایم می‌کوبد تو سر راننده. راننده هول می‌شود و دستپاچه کلاج را جای ترمز فشار می‌دهد و کاپوت پیکان را می‌کوبد تو صندوق عقب سمند جلویی. راننده سمند پیاده می‌شود و مهلت نمی‌دهد. با لگد چنان دو سه مرتبه می‌کوبد تو گلگیر پیکان که گلگیر از سه جا قٌر می‌شود. دست به یقه می‌شوند. یکی از مسافرها که عقب بین همسر مسافر جلویی و مردی که می‌خواسته چند وقت دیگر برود خواستگاری نشسته بوده بالاخواه راننده درمی‌آید و بزن بزن می‌شود. مسافر جلویی هم دِق‌دلی‌اش را سر راننده خالی می‌کند و منهای زنش که گویا از طلاق دادنش منصرف می‌شود، جدال دو به دو ادامه داشته. مردی که می‌خواسته بعد از سال‌ها به خواستگاری برود میانجی می‌شود. دو تا لگد سنگین و چند چک و لگد نثارش می‌شود که تا اینجای داستان چندان اهمیت ندارد، اما وقتی شلوار پارچه‌ای تازه دوختش و پیراهن پیچازی‌اش را به تنش تکه تکه می‌کنند و صدای جرت و جورت پاره شدنش را رهگذران هم می‌شنوند، عده کثیری با دوربین موبایل‌هایشان فیلمبرداری می‌کنند و تا لحظه‌ای که بدون لباس و شلوار تا دم مغازه‌ای در حاشیه پیاده‌رو می‌دود تا از چشم عابران فرار کند فیلمبرداری ادامه داشته است. گفت اگر تصویرش را دیدند تعجب نکنند. لخت و عور نشده که عربده‌کشی کند؛ می‌خواسته میانجی باشد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :