• چهار شنبه 5 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 15 شوال 1445
  • 2024 Apr 24
چهار شنبه 22 مرداد 1399
کد مطلب : 107433
+
-

با جواد طوسی درباره خشم و خضوع منتقدان نسبت به آثار علی حاتمی گفت‌وگو کرده‌ایم

قلندر گمشده در پهنه تاریخ

قلندر گمشده در پهنه تاریخ


زهرا رستگارمقدم

فردا تولد علی حاتمی است. به سراغ جواد طوسی رفته‌ایم تا با نگاه عدالت‌یاب خود، این‌همه سهل‌انگاری درباره علی حاتمی را در زمانه‌اش و نسبت به آثارش در بوته نقد بگذاریم و از او بخواهیم درباره نادیده گرفتن چنین کارگردانی در سینمایی که تا این اندازه مدیون اوست با ما صحبت کند.

 این را می‌دانیم که علی حاتمی در زمان حیاتش کمتر قدر دید. اما با توجه به سبک و سیاق حاتمی در فیلمسازی که مورد قبول مخاطب امروز نیز هست، چرا بسیاری از آثار او در اکران عمومی شکست خوردند؟ 
اگر شکل‌گیری و دوام موج نو در اواخر دهه40 و نیمه اول دهه50 را یک فرصت تاریخی مناسب برای تنوع در مضامین، سبک و شیوه فیلمسازی و لهجه و ادبیات یکسری از کارگردان‌های جوان، خوشفکر و باذوق بدانیم، بدون تردید زنده‌یاد علی حاتمی یکی از شاخص‌ترین فیلمسازان صاحب‌سبک، برخاسته از این دوران به‌شمار می‌آید. او به پشتوانه ریشه‌های اصیل تهرانی، بافت سنتی خانوادگی، نگاه منحصر به فردش به فرهنگ بومی، اقلیمی و تاریخ معاصر به‌ویژه دوران قاجار از همان شروع فعالیتش با نمایشنامه‌های رادیویی و نخستین تجربه موزیکال سینمایی‌اش یعنی «حسن کچل»، نشان داد که هنرمندی نوجو و در عین‌حال اینجایی است. منتها باید بپذیریم که در سینمای اسیر کلیشه‌ها و نگاه عامه‌پسند سطحی و بی‌مایه، چقدر فیلمسازی با دغدغه‌های متفاوت حاتمی و نگاه بکری که او به مفاهیم بومی، متل‌ها، تاریخ، سنت، کلام و دیالوگ‌نویسی داشت، می‌تواند به درستی از سوی یک بخش خصوصی هویت‌مند و حرفه‌ای و کارآمد به بازی گرفته شود؟ روی همین اصل می‌بینیم که تجربه کم و بیش موفق حاتمی در خلق و پایه‌گذاری یک سینمای فانتزی و موزیکال در حسن‌کچل که بدون شک نباید نقش مؤثر و دلسوزانه علی عباسی به‌عنوان تهیه‌کننده‌ای صاحب سلیقه را در آن نادیده گرفت، در ادامه مسیر در «بابا شمل» با شکست کامل روبه‌رو می‌شود. دلیل این است که در سینمایی بی‌برنامه و باری به هر جهت و در بند موج‌های لحظه‌ای و مقطعی اصلا نمی‌توان روی هیچ‌چیز حساب باز کرد. چنان‌که می‌بینیم همین علی حاتمی، سازنده فیلم بسیار موفق و پرفروش «طوقی» در سال1349 در فیلم بعدی، یعنی بابا شمل مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد و تهیه‌کننده آن مهدی مصیبی مدیر «سیرا فیلم» به زندان می‌افتد. با این‌همه حاتمی در ادامه مسیرش به همان سینمایی که به آن تعلق خاطر دارد وفادار می‌ماند و در همان حال و هوای قصه باباشمل منتها در قالبی داستانی، کلاسیک و بیانی تراژیک «قلندر» را می‌سازد و به‌دنبال آن دست به تجربه کاملا متفاوتی چون «خواستگار» می‌زند که به زعم بنده یکی از بهترین و مهجورترین آثار سینمایی اوست. ولی متأسفانه قالب اپیزودیک و بداهه‌پردازانه این فیلم و اهمیت کلام موزون در آن و تأثیرپذیری هنرمندانه از زبان نمایش‌های سنتی ایرانی همچون خیمه‌شب بازی در یک فهم درست مخاطب‌شناسانه قرار نمی‌گیرد و فیلم در گیشه شکست می‌خورد.
«ستارخان» نیز با توجه به اهمیت تاریخی فیلم مورد اقبال منتقدان نبود.
این تجربه تلخ در گیشه را در ستارخان هم مشاهده می‌کنیم. اما شهامت و ریسک‌پذیری حاتمی در پرداختن به تاریخ مشروطه و پیشقراولانش و حمایت مادی پرویز صیاد به‌عنوان تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار این فیلم و خواستگار ستودنی است. نتیجه کار آنگونه که باید مورد استقبال جامعه منتقدان قرار نمی‌گیرد. با این حال هنوز ستارخان تنها سند تصویری به جا مانده درباره نهضت مشروطه و قهرمانانش است.
خلاف سوته‌دلان که همچنان می‌تواند تماشایی‌ترین اثر حاتمی باشد. نظرتان را درباره این فیلم هم بگویید.
سوته‌دلان به‌عنوان بهترین اثر حاتمی نمونه‌ای مثال‌زدنی در دنیا و جهان‌بینی اوست. به وضوح می‌توان تعادل و توازن فرم و محتوا را در آن دید و ارتباط حسی و عاطفی با نگرش او برقرار کرد. از آن سو حاتمی با 2‌تجربه گرا‌نسنگ و ماندگار «سلطان صاحبقران» و «هزار دستان» تعریف نوینی از سنت سریال‌سازی و مواجهه با تاریخ معاصر با همه سایه‌روشن‌های آن ارائه می‌کند. شاید بتوان گفت که تنها حاتمی می‌تواند شخصیت‌هایی چون ناصرالدین‌شاه و مفتش شش انگشتی را در ورای کنتراست فردی و درونی‌شان سمپاتیک نشان دهد. این روایت‌پردازی تاریخی در حاجی واشنگتن به بیانی استریلیزه شده و در عین حال شخصی و تالیفی رسیده است که نوعی تبارشناسی تاریخی و نگرش آسیب‌شناسانه را نیز همچون هزاردستان در بردارد. او در «کمال‌الملک» هم با لحن و کلامی عام‌تر همین شیوه را دنبال و به نوعی به نفع دنیای سیال و کلاژگونه ذهنی‌اش مصادره به مطلوب می‌کند. طبیعتا این زاویه دید شخصی و در عین حال بکر موافقان و مخالفان جدی و سرسخت خودش را دارد. ولی آنچه به‌عنوان ارزش می‌توان از آن نام برد رو راستی حاتمی با خود و مخاطبش و کنار نیامدن با جریان متعارف و بازاری فیلمسازی است که نمونه‌های متاخر آن را در «دلشدگان» و «مادر» می‌بینیم.
اما دیالوگ‌نویسی تنها خاصیت آثار او نیست. انگار بسته‌ای مخصوص برای شناسایی آثار حاتمی وجود دارد؛ نوعی کشش نوستالوژیک.
وقتی او می‌خواهد به یکی از شاخه‌های فرهنگی و هنری این سرزمین یعنی موسیقی در دلشدگان بپردازد، حتما باید عشق، ناکامی و فرجام تراژیک را در آن بیاورد. توجه کنیم به مواجهه حاتمی‌وار او به جامعه کاملا سنتی که در‌گذار مدرنیته معاصر در کانون جدا افتادگی و پریشانی و خلأ بحران عاطفی قرار گرفته و تجویز آرمانی و شفابخش حاتمی برای چنین دنیای به‌هم‌ریخته‌ای عرفانی ریشه‌دار و نوستالوژیک در آن ساحت مادرانه فیلم مادر است. همه این نشانه‌ها و مفاهیم و مناسبات فردی و دغدغه‌های فرهنگی و اجتماعی اینجایی به‌شدت هویتی اقلیمی و سرزمینی دارد و جنس خاصی از مخاطب را شناسایی می‌کنند.
چرا منتقدان در زمان اکران فیلم‌های حاتمی، نسبت به آثارش بی‌مهر بودند؟
شاید دلیل آن بی‌مهری و قدرنشناسی نسبت به حاتمی و دنیای ذهنی‌اش چه از جانب مخاطب و چه منتقدان همین جوهره اصالت و غربت تراژیکی باشد که در یک جامعه متشتت و هویت باخته که سیکل همچنان معیوب و فرسایشی خود از‌گذار سنت به دنیایی دفرمه با نشانه‌های ظاهری مدرنیته و پسامدرن را طی می‌کند، محل چندانی از اعراب ندارد. در رسالت و تعهد این زمانه حاتمی همین بس که در میانسالی‌اش می‌خواست برای یک جامعه بی‌قهرمان پهلوانی مردمی چون تختی را توصیه کند و به نمایش بگذارد و به این نکته توجه داشته باشید که بعضی سعی کرده‌اند ناشیانه از علی حاتمی تقلید کنند و او را با تمهیدات و ترفندهایی همخوان با مخاطب متلون این دوران یا مصالح یک مدیریت سیاسی و ایدئولوژیک متکثر از جنس این زمانه کنند ولی جواب نداد و گوهر در مقابل خزف عیارش را در این گذر بی‌رحمانه دوران همچنان حفظ کرده است.



سوته‌دلان به‌عنوان بهترین اثر حاتمی نمونه‌ای مثال‌زدنی در دنیا و جهان‌بینی اوست. به وضوح می‌توان تعادل و توازن فرم و محتوا را در آن دید و ارتباط حسی و عاطفی با نگرش او برقرار کرد

این خبر را به اشتراک بگذارید