• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 20 مرداد 1399
کد مطلب : 107238
+
-

پسری که در 17سالگی به جرم قتل به قصاص محکوم شده پس از 13سال تحمل زندان برای آزادی نیازمند کمک خیرین است

احمد برای زنده ماندن 10روز فرصت دارد

احمد برای زنده ماندن 10روز فرصت دارد

  تلاش‌ها برای نجات جوان 30ساله که از 17سالگی به جرم قتل در زندان به سر می‌برد در حالی ادامه دارد که او برای فرار از قصاص تنها 10روز فرصت دارد. هر چند تا‌کنون بخشی از وجه‌المصالحه درخواستی خانواده مقتول فراهم شده اما احمد برای بازگشت به زندگی هنوز به کمک خیرین نیازمند است.
به گزارش همشهری، احمد زمستان سال 86یعنی زمانی که 17سال بیشتر نداشت به اتهام قتل عمد دستگیر شد. ماجرای جنایتی که او متهم به ارتکاب آن بود، عجیب بود. احمد بی‌آنکه خودش بخواهد وارد یک درگیری شد که انتهای آن قتل پسری جوان بود و دستگیری احمد به اتهام قتل. حالا سال‌ها از آن حادثه می‌گذرد. در این مدت 2بار پرونده پسر جوان برای اجرای حکم در اختیار شعبه اجرای احکام قرار گرفت اما هربار بنا به دلایلی حکم قصاص اجرا نشد تا او همچنان امیدوار به نجات از قصاص باشد.

روز شوم 
خواهر احمد کسی است که در همه این‌ سال‌ها پیگیرپرونده برادرش بود تا بتواند او را از مجازات مرگ نجات دهد. او در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید: اسفند سال 86بود که آن حادثه رخ داد. من و خانواده‌ام در کرج زندگی می‌کنیم و برادرم احمد محصل بود و با پدر و مادرم زندگی می‌کرد. آن روز احمد سوار موتور بوده که پسر جوانی از او می‌خواهد وی را تا جایی برساند. برادرم هم قبول می‌کند و او سوار می‌شود اما دقایقی بعد آنها درگیر می‌شوند. ظاهرا 2نفر بر سر یک دختر با هم درگیر شده بودند و احمد و مقتول بی‌آنکه گناهی داشته باشند وارد درگیری می‌شوند و در نهایت مقتول بر اثر اصابت ضربه چاقو به قتل می‌رسد و برادرم متهم به قتل می‌شود. خوب یادم هست که همان روز احمد به من زنگ زد و ماجرا را تعریف کرد و گفت که ضربه چاقو را او نزده، من هم از او خواستم به اداره آگاهی برود و خودش را معرفی کند و همه اینها را به مأموران بگوید. اما او رفت و دیگر برنگشت. تا اینکه بعد از چند روز متوجه شدیم که او با توجه به شهادت 2پسر نوجوان به قتل متهم شده و در اداره آگاهی به ارتکاب قتل اعتراف کرده است.

حکم قصاص 
پسر نوجوان پس از دستگیری به کانون اصلاح و تربیت منتقل شد و پرونده‌اش در اختیار دادسرا قرار گرفت. پس از بازسازی صحنه جنایت، پرونده به دادگاه فرستاده شد و احمد به اتهام قتل عمد محاکمه شد. خواهرش می‌گوید: پدر و مادر من تحت حمایت کمیته امداد بودند و پولی نداشتند که بابت وکیل بدهند. من از وقتی 9ساله بودم، مراقب برادر کوچکم بودم و در حقیقت برایش مادری می‌کردم. برای همین به هر دری زدم تا بتوانم او را نجات دهم. او ادامه می‌دهد: 3سال تمام هر وقت به مقابل خانه مقتول می‌رفتم، حاضر نمی‌شدند مرا ببینند. حق هم داشتند. پسرشان به قتل رسیده بود و داغ بزرگی داشتند. تا اینکه سال 89، حکم قصاص احمد تأیید شد. آن وقت بود که بالاخره توانستم با مادر مقتول صحبت کنم. زنی، آرام و محترم که هرگز به ما بی‌احترامی نکرد اما چون جگر‌گوشه‌اش را از دست داده بود، فقط قصاص می‌خواست. پس از آن چندین بار دیگر هم به دیدنش رفتم اما تنها خواسته‌اش قصاص بود.

اجرای حکم 
سال 93و پس از طی شدن مراحل قانونی پرونده احمد برای اجرای حکم قصاص به شعبه اجرای احکام فرستاده شد. خواهرش می‌گوید: یک روز قبل از آن برای آخرین ملاقات با برادرم به زندان رفتیم. حال بدی داشتیم و لحظات وحشتناکی بود. در آن زمان به تازگی قانون جدید مجازات اسلامی اجرایی شده بود. در ماده 91این قانون آمده که افراد بالغ کمتر از 18‌سال اگر مرتکب قتل شوند و درصورتی که ماهیت جرم انجام‌شده یا حرمت آن را درک نکنند، قصاص نمی‌شوند. آن روز به قاضی زندان اعلام کردیم که برادرم زمانی که کمتر از 18سال داشته مرتکب قتل شده و همین باعث شد که حکم قصاص متوقف شود. پس از آن درخواست اعاده دادرسی دادیم که مورد موافقت قرار گرفت و برادرم بار دیگر محاکمه شد. در جریان رسیدگی دوباره به پرونده، او به پزشکی قانونی فرستاده شد اما آنها نتوانستند تشخیص دهند که برادرم در زمان ارتکاب جنایت از رشد عقلی برخوردار بوده یا نه. با این حال در جریان محاکمه، قاضی تشخیص داد که احمد در زمان حادثه ماهیت جرم انجام شده را می‌دانسته و برای همین دوباره حکم به قصاص داد. این حکم در دیوان‌عالی کشور تأیید و قرار شد احمد به دار مجازات آویخته شود.

یک اتفاق عجیب 
17بهمن 97دومین باری بود که قرار بود حکم قصاص به اجرا درآید. با مرگ پدر مقتول، حالا تنها ولی دم، مادر وی بود. زنی که همچنان اصرار به اجرای حکم قصاص داشت. اما شب قبل از اجرای حکم اتفاقی رخ داد که کسی آن را پیش‌بینی‌اش نکرده بود. خواهر احمد می‌گوید: آن شب برف سنگینی بارید. طوری که همه جاده‌ها بسته شد و قاضی اجرای حکم هم نتوانست خودش را به زندان برساند و آن روز حکم اجرا نشد. این اتفاق روی تصمیم مادر مقتول تأثیر زیادی گذاشت. خیلی‌ها به او گفتند که حتما قسمت نیست که حکم را اجرا کنی و در نهایت او گفت که حکم قصاص را اجرا نمی‌کند اما رضایت هم نمی‌دهد تا احمد تا آخر عمرش در زندان بماند. با این حال مدتی بعد، آنچه همه ما منتظرش بودیم اتفاق افتاد.

بخشش مشروط 
در همه این سال‌ها خواهر احمد برای گرفتن رضایت مادر مقتول تلاش زیادی کرد. در این میان برخی از مسئولان محلی و همچنین جمعیت امام‌علی(ع) به کمکش آمدند تا شاید بتوانند رضایت بگیرند. او ادامه می‌دهد: مدتی بود که مریض شده بودم و مادر مقتول هم می‌دانست مبتلا به بیماری شده‌ام. مادرم آنقدر غصه احمد را خورد که فوت کرد. موقع خاکسپاری، به احمد مرخصی ندادند و با اصرار ما، قبول کردند که آمبولانس پزشکی قانونی قبل از انتقال جسد مادرم به قبرستان، به داخل زندان برود و برادرم برای آخرین بار مادرم را ببیند. دیگر برای نجات برادرم ناامید شده بودم تا اینکه کرونا شایع شد و در یکی از تماس‌هایم با برادرم فهمیدم که تعدادی از هم‌بندی‌هایش به بیمارستان منتقل شده‌اند. در یکی از همان روزها که تلفنی با مادر مقتول حرف می‌زدم، پرسید که چرا گریه می‌کنم؟ من هم گفتم که برادرم اگر قصاص هم نشود حتما به‌خاطر کرونا می‌میرد. آنقدر حالم بد بود که تلفن را قطع کردم. چند روز بعد مادر مقتول زنگ زد و گفت که می‌خواهد مرا ببیند. وقتی به دیدنش رفتم، گفت که به‌خاطر همه تلاش‌های من رضایت می‌دهد اما مبلغی را برای اعلام گذشت تعیین کرد که پرداخت آن در توان خانواده‌ام نبود. چرا که پدر و مادرم تحت پوشش کمیته امداد بودند و من و همسرم هم در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کردیم. او 3ماه برای تهیه این مبلغ به ما وقت داد که با تلاش یکی از اعضای جمعیت امام علی و همچنین یکی از خواننده‌های محبوب کشور، بخشی از این مبلغ فراهم شده اما هنوز حدود 200میلیون تومان برای گرفتن رضایت نیاز داریم. به گفته خواهر احمد، فرصتی که مادر مقتول برای تهیه این مبلغ اعلام کرده، 30مرداد به پایان می‌رسد و اگر تا این زمان نتوانند مبلغ درخواستی‌را پرداخت کنند، برادرش برای سومین بار پای چوبه دار می‌رود و زندگی‌اش به پایان می‌رسد.

این خبر را به اشتراک بگذارید