• جمعه 31 فروردین 1403
  • الْجُمْعَة 10 شوال 1445
  • 2024 Apr 19
چهار شنبه 1 مرداد 1399
کد مطلب : 105548
+
-

آدم‌ربایی 130هزار دلاری

اختلاف 2 صراف در معامله 160هزار دلاری به ربودن شاگرد یکی از آنها منجر شد

داخلی
آدم‌ربایی 130هزار دلاری


 اختلاف 2 صراف بر سر معامله دلار پایان خوشی نداشت و به آدم‌ربایی ختم شد. یکی از آنها برای انتقام، گروگانگیر اجیر کرد تا با ربودن شاگرد صراف، دست به سرقت 130هزار دلاری بزند.
به گزارش همشهری، تیر‌ماه امسال پسری جوان درحالی‌که به‌شدت هراسان و سراسیمه بود خود را به گشت پلیس رساند و گفت: در دام 3آدم‌ربای مأمورنما گرفتار شده است. وی در توضیح ماجرا گفت: من شاگرد صرافی هستم و با مردی به نام سهیل کار می‌کنم. ساعتی قبل سهیل به من زنگ زد و گفت هماهنگ کرده تا چند دقیقه دیگر پیک موتوری برایم بسته‌ای بیاورد. سهیل گفت داخل بسته 130هزار دلار است که باید آن را تحویل گرفته و بعد به‌دست سهیل برسانم؛ البته کار ما همین بود خرید و فروش ارز.
وی ادامه داد: وقتی پیک موتوری رسید، مقابل در رفتم و 130هزار دلار را تحویل گرفتم اما بعد از رفتن پیک و درست زمانی که قصد داشتم وارد خانه‌ام شوم، ناگهان خودروی سمندی مقابل پارکینگ ساختمانمان توقف کرد. پشت سرش یک موتورسوار بود که کلاه‌کاسکت داشت و ماشین را اسکورت می‌کرد. 2 نفر داخل سمند نشسته بودند که یکی از آنها پیاده شد و خودش را مأمور معرفی کرد. او گفت شما تخلفات ارزی دارید و باید همراه ما به اداره بیایید. من اما تعجب کرده بودم و گفتم تخلفی انجام نداده‌ام و مرا اشتباه گرفته‌اید اما آنها گفتند باید همراهشان بروم. من ابتدا تصور کردم مأمور هستند و سوار ماشین شدم اما در بین راه وقتی سرنشینان سمند با اسلحه تهدیدم کردند و خواستند تا هرچه دلار همراهم است به آنها بدهم تازه فهمیدم که تصورم اشتباه بوده و آنها گروگانگیران سارق هستند. از ترس جانم تسلیم شدم چون می‌گفتند اسلحه آماده شلیک است و هر لحظه ممکن است ماشه را بکشند. آنها لحظاتی در خیابان‌های تهران چرخیدند و بعد در جای خلوت مرا به بیرون از ماشین پرتاب کردند.

سرنخ
با این شکایت پرونده‌ای در این خصوص تشکیل شد و مأموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس جنایی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. کارآگاهان برای اینکه ردی از سارقان گروگانگیر به‌دست آورند، راهی محل حادثه شدند و به بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته پرداختند. با به‌دست آوردن تصاویر، شماره پلاک خودروی سمند متهم به‌دست آمد و مالک خودرو که مردی به نام شهرام بود، شناسایی و دستگیر شد. او دربازجویی‌ها چاره‌ای جز اقرار به سرقت 130هزار دلاری ندید و با اطلاعاتی که در اختیار پلیس قرار داد 2 همدست وی نیز دستگیر شدند. متهمان این پرونده با دستور قاضی جنایی برای انجام تحقیقات بیشتر به اداره یکم پلیس آگاهی تهران انتقال یافتند.

انتقام‌جویی
سرکرده این باند که برای اجرای نقشه گروگانگیری و سرقت، 2 آدم‌ربا اجیر کرده است، می‌گوید قصدش انتقام‌جویی از سهیل همکارش بوده است. متهم صراف است و در زمینه تجارت نیز فعالیت دارد و می‌گوید قصدش با طراحی این نقشه رسیدن به طلب 160هزار دلاری‌اش بوده است.

ماجرای طلب 160هزار دلاری چیست؟
قبل از عید 160هزار دلار به سهیل فروختم اما او پول دلارها را پرداخت نکرد. هربار هم که سراغ پولم را می‌گرفتم، بهانه‌ای می‌آورد؛ به همین دلیل نقشه کشیدم تا به پول خودم برسم.

چرا از او شکایت نکردی؟
چون هیچ مدرکی نداشتم که به او دلار داده‌ام. من صرافم و سهیل هم در صرافی کار می‌کرد. ما در زمینه بازرگانی و صادرات و واردات هم کار می‌کنیم؛ به همین دلیل در مدت این چند سالی که با هم کار می‌کنیم بارها شده بود که معامله‌های سنگین انجام داده‌ و به یکدیگر اعتماد داشتیم. هرگز پیش نیامده بود که چنین مشکلی رخ دهد و بخواهیم پول دیگری را در معامله‌ها پرداخت نکنیم. به همین دلیل من با اطمینان 160هزار دلار قبل از عید به او دادم تا به‌زودی پول این دلارها را به حسابم واریز کند. من با پولم کار می‌کنم و خرید و فروش دلار انجام می‌دهم. از آن زمان تا حالا قیمت دلار افزایش داشته و من ضرر کرده‌ام. برای جبران این خسارت باید نقشه‌ای می‌کشیدم تا خودم به پولم برسم.

از کجا متوجه شدی که قرار است برای شاگرد سهیل دلار بیاورند؟
وقتی دیدم که سهیل حاضر نیست دلارها را برگرداند، نقشه سرقت و گروگانگیری را کشیدم. می‌دانستم در اکثر مواقع شاگردش دلارها را تحویل می‌گیرد. خودش اکثرا برای انجام کار به شهرستان می‌رفت. حتی برای اینکه آمار کارهای او و شاگردش را دربیاورم نوچه‌ای استخدام کردم. تقریبا از همه کارهای او اطلاع داشتم و با کارآگاه‌بازی نوچه‌ای که استخدام شده بود فهمیدم قرار است 130هزار دلار برای شاگرد صرافی یعنی شاگرد سهیل بیاورند. با خود گفتم زمان اجرای نقشه رسیده تا به پولم برسم.

بعد چه شد؟
یک نوچه دیگر استخدام کردم که راننده سمند بود. نوچه دیگری هم که با کارآگاه‌بازی آمار سهیل و شاگردش را به من می‌داد در پیک موتوری کار می‌کرد. به آنها وعده دستمزد 100 میلیون تومانی دادم و هر دو قبول کردند. البته موتور سوار پولش را پیش از شروع کار گرفته بود، اما نفر دوم قرار بود بعد از سرقت دلارها سهمش را بپردازم اما خیلی زود دستگیر شدیم و کار به پرداخت دستمزد او نرسید. آن روز نقش مأمور را بازی کردیم و با ربودن شاگرد صراف، دلارها را سرقت کردیم اما خیلی زود دستمان رو شد؛ چون خلافکار نبودیم.

اسلحه را از کجا تهیه کرده بودی؟
اسلحه همراهمان نبود. شاکی دروغ گفته است. گروگانگیری، بازی در نقش مأمور، سرقت و تهدید را قبول داریم، اما صادقانه می‌گویم که اسلحه‌ای نداشتیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید