• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
پنج شنبه 26 تیر 1399
کد مطلب : 105005
+
-

گزارشی از نقشه خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور که در خانه‌موزه این زوج داستان‌نویس نگهداری می‌شود

نقشه‌کشی جلال

نقشه‌کشی جلال

پرنیان سلطانی
«سیمین تو کم خندیده‌ای. این خانه را بنا می‌کنم تا صدای خنده‌های تو از آجرهای این خانه بلند شود.» این بخشی از نامه جلال آل احمد به همسرش سیمین دانشور است؛ نامه‌ای که حدود 70سال پیش نوشته شده و خالق «مدیر مدرسه»، «زن زیادی» و «از رنجی که می‌بریم» در آن خبر از ساخت خانه‌ای می‌دهد که در نبود همسر نویسنده‌اش ساخته شده. ماجرا از این قرار است که وقتی سیمین دانشور در سال   1330 برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت، جلال آل احمد تصمیم گرفت در قطعه زمینش در شمیران بنای خانه مشترک‌شان را بنا کند. همین هم شد و این دو نویسنده در روزهای دوری از یکدیگر، از طریق نامه با هم خانه امیدشان را ساختند. خانه‌ای که این روزها تبدیل به خانه‌موزه شده و پاتوق علاقه‌مندان به ادبیات فارسی است. در خانه‌‌موزه سیمین و جلال هر آنچه مربوط به این زوج نویسنده باشد، به نمایش درآمده؛ از حلقه‌های ازدواج‌شان بگیرید تا کتاب‌هایی که پیش از ازدواج به هم هدیه داده‌اند. اما در بین اشیای موجود در این خانه، پلان اولیه خانه با دستخط جلال آل احمد هم به چشم می‌خورد که به‌ عنوان نخستین نمای خانه برای سیمین دانشور ارسال شده است. در این گزارش با محوریت همین نقشه منحصر به فرد که در خط به خط آن می‌توان عشق و امید را دید، نگاهی به خانه سیمین و جلال می‌اندازیم که به‌واقع در لابه‌لای نامه‌های این زوج نویسنده ساخته شده!

آشنایی جلال و سیمین
جلال آل احمد و سیمین دانشور که هر دو از نویسندگان مطرح معاصر هستند، در سال 1327 با هم آشنا شدند. جلال در تهران و خانواده‌ای مذهبی متولد شده بود و سیمین در شیراز، از پدری پزشک و مادری نقاش که مدیر هنرستان دخترانه بود. هیچ‌کدام از اعضای خانواده جلال با این ازدواج موافق نبودند، اما به هر حال سیمین و جلال 2سال بعد از آشنایی‌شان در سال 1329 با هم ازدواج کردند تا به ادبیات داستانی کشورمان یک داستان عاشقانه دیگر هم اضافه شود. جلال درباره آشنایی‌اش با سیمین نوشته است: «راه افتادم سمت شیراز برای گرفتن قسط اول حق‌الزحمه «قمارباز» داستایوفسکی، از آقای معرفت نامی که به ‌واسطه ابراهیم گلستان با او آشنا شده بودم. توی ماشین که از گاراژ اتو عدل راه افتاده بود، با سیمین آشنا شدم. آمدن سیمین به زندگی‌ام، تکانه‌ای بود که تا مدت‌ها مرا و خانواده را لرزانید. هیچ‌کس از اهل خانه تمایلی به ازدواج من با سیمین نداشت. به‌خصوص پدر که تصور داشتن یک عروس مکشوفه، دیوانه‌اش می‌کرد. خودم هم فکر نمی‌کردم روزی می‌رسد من با خواهرزاده یک درباری، پیمان زناشویی ببندم. سیمین دختر خواهر سردار فاخر حکمت از نزدیکان محمدرضا شاه بود که تا آستانه نخست‌وزیری مملکت پیش رفته بود. بنابراین من با سیمین تفاوت‌های اساسی داشتیم. هم در رگ و ریشه، هم در خاستگاه و فرهنگ. اما چه می‌شود کرد با دلی که او را جداً می‌خواست؟!»

آغاز نامه‌نگاری‌ها
 سیمین که آن زمان دکتری ادبیات خود را از دانشگاه تهران دریافت کرده بود، یک سال بعد از ازدواجش از دانشگاه استنفورد آمریکا بورس تحصیلی گرفت و برای تحصیل در رشته زیبایی‌شناسی، راهی این کشور شد. همین عزیمت سیمین دانشور به آمریکا و دوری از همسرش در ابتدای زندگی مشترک باعث خلق عاشقانه‌های نابی شد که در نامه‌های رد و بدل شده بین ایران و آمریکا تبلور پیدا کرد! نامه‌هایی که این زوج نویسنده با آنها از حال یکدیگر باخبر می‌شدند، از دغدغه‌ها و روزمرگی‌هایشان می‌گفتند و درنهایت از راه دور اما در کنار هم خانه امیدشان را ساختند.

خانه‌ای که تو می‌سازی...
زمانی که سیمین در آمریکا مشغول تحصیل بود، جلال تصمیم گرفت در زمینی که از وزارت فرهنگ آن زمان در شمیران گرفته بود، خانه‌ای بسازد؛ خانه‌ای که بعد از بازگشت سیمین به ایران، تبدیل به خانه مشترک‌شان شد. جلال خبر ساخت این خانه را به زیبایی هر چه تمام‌تر و با قلم شیوایش به همسرش می‌رساند. وقتی در نامه‌اش می‌نویسد: «تو در زندگی با من کم خندیدی. اما از حالا این فرمانبردار تو کاری می‌کند که روح خانه غش غش خنده‌های تو باشد.» سیمین هم با عشق در جواب همسرش می‌نویسد: «وقتی فکر می‌کنم که تو داری برای استقرار خودمان تلاش می‌کنی و خانه می‌سازی، هم دلم می‌گیرد و هم دلم از لذت آب می‌شود. خانه‌ای که تو می‌سازی، هر خشتش با عشق روی خشت دیگر گذاشته می‌شود و برای من از هر قصری مجلل‌تر است. و می‌دانم که این عشق روح خانه خواهد بود و در خانه پراکنده خواهد شد.» سیمین از عشقی می‌گوید که حتی امروز در نبود هیچ‌کدامشان هنوز هم در خانه‌شان جاری است؛  خانه‌ای که این روزها به خانه‌موزه این زوج نویسنده تبدیل شده است.

مشارکت در ساخت خانه!
جلال بعد از رفتن سیمین از ایران، به خانه دوست قدیمی‌اش سید عبدالله انوار رفت؛ فرهنگ‌پژوه، مترجم و نسخه‌شناس نام‌آشنایی که اهل فرهنگ او را به‌خوبی می‌شناسند. همزمان با ساکن شدن جلال در خانه دوستش عبدالله، کار ساخت خانه در زمین شمیران آغاز شد. این خانه که 420مترمربع مساحت داشت، در 2طبقه با زیربنای 250مترمربع ساخته شد و کلا 5هزار تومان خرج روی دست جلال گذاشت که در همان ابتدا 3هزار تومان آن را از عبدالله انوار قرض گرفت. این خانه 3اتاق و یک آشپزخانه داشت و چند سال بعد جلال یک حمام هم برای آن ساخت. جالب اینکه در ساخت این خانه که زیرنظر سرهنگ معینی از دوستان جلال ساخته شد، نیما یوشیج دوست و هم‌محله‌ای جلال و سیمین هم مشارکت داشت. جلال در یکی از نامه‌هایش برای سیمین نوشته است: «رفتم شمیران سر زمین، آن یارو که در خانه‌اش اطاق کرایه کرده بودیم برای عمله‌ها، عمله‌ها را بیرون کرده بود. من تا رسیدم و از مسئله خبردار شدم، رفتم خانه نیما. یعنی برای جلوگیری از عصبانیت خودم پناه به خانه نیما بردم. و خلاصه قرار شد دو سه شب آنها به عمله‌ها جا بدهند تا آلونکی برایشان علم کنم. خیلی محبت می‌کنند. خدا خیرشان بدهد.»

نقشه خانه عشق
اما بشنوید از نخستین مواجهه سیمین دانشور با خانه‌ای که در غیاب او ساخته شد. جلال به‌  محض اینکه پلان اولیه خانه را کشید، آن را همراه نامه‌ای برای سیمین فرستاد؛ نقشه‌ای که در آن آب‌انبار، آشپزخانه، اتاق خواب، ناهارخوری اتاق یدک، اتاق نشیمن، ایوان، کتابخانه دیواری و شکل نمای شرقی، شمالی و جنوبی خانه و سنگ‌چین‌های سبز و آجرچین‌های قرمز مشخص شده بود. جلال پشت پلان خانه نوشته است: «عزیزم در انتظار آمدن کاغذت روز یکشنبه از 8:30تا 9 این کروکی دستی را کشیدم و برایت می‌فرستم. به‌زودی یک نقشه حسابی برایت خواهم فرستاد. قربانت می‌روم به ‌شرطی که کاغذت دیر نکند، مثل آمدنت. جلال تو». چند وقت بعد نقشه حسابی‌ای که جلال از آن برای سیمین گفته بود هم آماده شد و در یک نامه دیگر به ‌دست سیمین رسید؛ «نقشه را هم امشب تا ساعت هفت باید بروم و از معینی بگیرم و یک کپی از آن برایت خواهم فرستاد.»


ساخت خانه در نامه‌ها
در مدت 2سالی که سیمین دانشور در آمریکا بود و کار ساخت خانه در محله دزاشیب طول کشید، یعنی در فاصله سال‌های 1330تا 1332، نامه‌های زیادی بین جلال و سیمین رد و بدل شد که در این نامه‌ها تمام مراحل ساخت خانه از ابتدا تا انتها شرح داده شده است؛ نامه‌هایی که امید در آنها موج می‌زند. مانند «امروز صبح صاف اول وقت رفتم سر زمین که کم‌کم بدل خواهد شد به سر ساختمان». «مژده باد به تو عزیز دل که فردا صبح زمین را کلنگ خواهند زد و پی‌ها را خواهند کند. بنا هم قرار است فردا خودش برود سر کوره یک ماشین آجر و آهک بردارد و برود سر زمین. و حقیر هم فردا سه بعدازظهر می‌رود که هم سنگ بخرد و هم جا برای عمله‌ها تهیه کند و هم ببیند که چه کرده‌اند». «به‌نظرم چیز ملوس کوچولویی بشود. طاق‌ها کوتاه، دیوار بیرون آجر قرمز، بخاری دیواری با نمای آجری، کتابخانه دیواری و...». «عزیز دلم سیمین، الان از سر ساختمان برگشته‌ام. مبارکت باشد. درها را بردم بالا و تا من آنجا بودم سه‌تایش را کار گذاشتند. جمعا پانزده تا چارچوب در و پنجره بردم بالا... خودم هم یک پا بنا بودم و هم یک پا عمله. انواع مختلف کارهای ساختمان را کردم؛ از سر جرز آجر گذاشتن و جرز را بالا بردن گرفته تا آجر بالا انداختن و کار گل و آجر سابیدن و الخ». یا نامه‌هایی که گاه خبر از خستگی و ناراحتی جلال در گیرودار ساخت خانه می‌دهد: «عزیز دلم سیمین، باز کار بنایی لنگ شده است. آجر هنوز نرسیده و کار نیمه‌کاره مانده. چقدر اوقاتم تلخ است.» «همه ترسم از این است که سفر تو تمام شود و کار ساختمان تمام نشده باشد.» اما با همه این سختی‌ها جلال گاهی به سیمین یا شاید خودش دلداری می‌داد؛ «خیالت ناراحت نباشد. همیشه در بنایی از این دردسرها هست. اگر این دردسرها را نداشت که دیگر عروسی بود، نه بنایی.»

جایی برای بزرگان
هر چه بود، کار ساخت خانه جلال و سیمین با همه سختی‌ها و دوندگی‌هایش در سال1332 همزمان با بازگشت سیمین به ایران به پایان رسید. سیمین و جلال در شهریور‌ماه همان سال در این خانه ساکن شدند و جلال تا سال1348 که در سن 45سالگی درگذشت، همراه با همسر نویسنده‌اش در این خانه زندگی می‌کرد. پس از او نیز سیمین تا سال1390 که در سن 90سالگی از دنیا رفت، در آن روزگار می‌گذراند. اما ویژگی این خانه جدا از شرح آن در نامه‌های رد و بدل شده بین این زوج داستان‌نویس و ساخته شدنش به ‌دست جلال آل احمد، تبدیلش به پاتوقی برای نویسندگان و افراد سرشناس همان دوره بود. اینطور نقل می‌کنند که جلسات کانون نویسندگان مدت‌ها در این خانه برگزار می‌شد و افراد سرشناسی مانند موسی صدر، شاملو، آیت‌الله طالقانی و... به این خانه رفت‌وآمد می‌کردند.

از تملک تا تبدیل به خانه‌موزه
پس از درگذشت سیمین دانشور در سال 1390، ویکتوریا، خواهر سیمین حدودا 3سال همراه با همسرش پرویز فرجام در این خانه زندگی می‌کرد تا اینکه شهرداری منطقه یک در اردیبهشت‌ماه سال1393 این خانه را به ارزش 5میلیارد تومان خریداری کرد. این خانه درنهایت در اردیبهشت‌ماه سال1397 تبدیل به خانه‌موزه سیمین و جلال شد و از آن روز به پاتوقی برای دوستداران ادبیات فارسی تبدیل شده است.

نامه‌های سیمین و جلال کتاب شده‌اند
شاید برایتان جالب باشد بدانید که نامه‌های سیمین و جلال به همت مسعود جعفری جزی از سوی انتشارات نیلوفر تبدیل به کتاب شده است. این مجموعه 3جلدی که عنوانش «نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل‌احمد» است، سال1382 منتشر شده و شامل سالشمار زندگی، نگاهی به زندگی و آثار این زوج داستان‌نویس، متن نامه‌ها و... می‌شود. درواقع کتاب اول که 504صفحه دارد، شامل نامه‌های سیمین به جلال در سفر آمریکاست، کتاب دوم با 456صفحه شامل نامه‌های جلال به سیمین در همین سفر است و کتاب سوم که در 678صفحه نگاشته شده، شامل نامه‌های سیمین و جلال در چند سفر مختلف در سال‌های نیمه اول دهه40 است. این نامه‌ها به‌دلیل داشتن جزئیات و تصاویر بی‌کم و کاست از ماجراها، حکم سند مهمی از آن دوران را دارند که از یک زوج نویسنده سرشناس به یادگار مانده‌اند. اگر علاقه‌مند به مطالعه این مجموعه ارزشمند هستید، می‌توانید این 3جلد کتاب را علاوه بر خرید از کتابفروشی‌ها، از اپلیکیشن‌های کتابخوان دانلود کنید و بخوانید.

همه به خانه زوج نویسنده دعوتیم
اگر چه این روزها به‌دلیل شیوع بیماری کرونا امکان بازدید از موزه‌ها وجود ندارد، اما با گذر از این روزهای سخت بازدید از این خانه پر از عشق امکانپذیر خواهد شد؛ خانه‌ای که به محض ورود به داخل حیاط آن، مجسمه سیمین دانشور انتظارمان را می‌کشد تا ما را به خانه پر مهرش دعوت کند. در این خانه تمام وسایل شخصی این زوج داستان‌نویس از حلقه‌های ازدواج، عقدنامه، کارت ویزیت، کتاب‌ها، تابلوهای نقاشی و لباس‌هایشان به نمایش درآمده است. همچنین تابلوهای نقاشی قدرالسلطنه حکمت مادر سیمین که قدمت صد ساله دارد، 2تابلو نقاشی از ویکتوریا و خسرو، خواهر و برادر سیمین، آثاری از مرتضی ممیز و آیدین آغداشلو و همچنین یک صندلی که کار هنرمندانه بهمن محصص است، در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفته است. علاوه بر این در این خانه‌موزه می‌توانید تمام نقشه‌های خانه را که جلال پلان به پلان آنها را برای سیمین فرستاده، ببینید. اگر بازدید از خانه‌موزه جلال آل احمد در روزهای پس از کرونا در برنامه‌تان قرار گرفته، باید بگوییم که این خانه در دزاشیب، خیابان شهید رمضانی، کوچه رهبری، کوچه پسندیده، بن‌بست ارض واقع شده است.

نگاهی به آثار سیمین و جلال
جلال آل احمد و سیمین دانشور زوج داستان‌نویسی هستند که همه ما دست‌کم به ‌اندازه یک اثر هم که شده، با آنها آشناییم. جلال که نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی است، کتاب‌های ماندگار بسیاری را نگارش کرده که از مهم‌ترین آنها می‌توان به «سنگی بر گوری»، «نون والقلم»، «مدیر مدرسه»، «زن زیادی»، «پنج داستان»، «نفرین زمین»، «سرگذشت کندوها»، «سه تار»، «دید و بازدید» و «از رنجی که می‌بریم»
 اشاره کرد. سیمین دانشور هم نخستین زن ایرانی به‌ حساب می‌آید که به ‌صورت حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. او اگر چه آثار بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا ازجمله برنارد شاو، آنتوان چخوف و... را ترجمه کرده، اما بیشترین دلیل شهرتش به‌دلیل نگارش رمان «سووشون» است. «آتش خاموش»، «شهری چون بهشت»، «به کی سلام کنم؟»، «از پرنده‌های مهاجر بپرس»، «جزیره سرگردانی»، «ساربان سرگردان»، «غروب جلال» و... از دیگر تالیفات این بانوی نویسنده 
است.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید