• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 25 تیر 1399
کد مطلب : 104960
+
-

در آداب مصیبت پرندگان کوچک

شهر نوشت
در آداب مصیبت پرندگان کوچک


ابوالفضل بانی ـ روزنامه نگار

صبح‌ها، درختان باغچه ما و خانه‌های مجاور از پیش از طلوع، میزبان پرندگان بسیاری‌ است. در تاریک روشن صبح صدای سحر انگیز پرندگان خوشخوان شروع می‌شود؛ بر گلدسته شاخساران، گویی نیایش می‌خوانند، آفتاب که می‌زند کبوترهای چاهی بر رف‌های باغ ذکر می‌گویند، همچون نیایشگران خردورزی در دیری دور دست. پس از طلوع دیگر عرصه‌ از آن زاغچه‌ها و دم‌جنبانک‌هاست.
دیروز بچه پرنده‌ای که به سهره می‌مانست در باغچه حیاط افتاده بود. چه‌ها که نکردند والدین این جوجه سهره نگون‌سار. او را در سبدی گذاشتیم تا شب را از هجوم دشمنان در امان باشد.
گوشه امنی و گرمی مهیا ساختیم و صبحگاهان در آغاز نیایش آیینی آنان، بچه سهره را به ایوان خانه آوردیم. والدینش بی‌قرار از این شاخسار به آن شاخه پریدند و آواز خواندند و ناشکیبی کردند. ساعتی گذشت تا با تن بی‌روح جوجه پرنده روبه‌رو شدیم. در سبد خشکیده بود. از آن پس آداب بی‌قراری شروع شد. ده‌ها پرنده در میان درختان گویی به تسلیت مصیبت‌زدگان آمده بودند. دسته‌ای می‌خوانند و دسته‌ای می‌پریدند. جفت فرزند از دست داده نشسته‌‌اند روبه‌روی سبد و تو نمی‌دانی چه بایدت کرد. دائما عذرخواهی می‌کنی که ساعتی به خواب رفتی و بر آنان این مصیبت گذشت.
جهان و کائنات در ادراک کامل است و آنکه این ادراکات را نمی‌داند و نمی‌فهمد برخی از بیشتری‌های ما هستیم. دسته پرندگان داغدار تا دقایقی نوحه خواندند و اکنون که صبح به نیمه رسیده، باغ در تصرف عدوانی کلاغ‌هاست و گویی بر مصیبت پرنده از دست‌رفته گرد فراموشی پاشیده‌اند. از همین نزدیکی صدای کارگران ساختمانی می‌آید. با بالا آمدن آفتاب، پرندگان نیایشگر خاموش می‌شوند تا شهر در رفتار درست و نادرست ما غرق شود. در دوردست درختانی جای خود را به ساختمان‌های سیمانی می‌دهند و پرندگانی بی‌آشیان می‌شوند. ملالی نیست جز رویش آهن‌ها که آسمان را خراش می‌دهند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید