• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 25 تیر 1399
کد مطلب : 104930
+
-

اعتراف مرد چوپان به قتل زن تهرانی

اعتراف مرد چوپان به قتل زن تهرانی


مردچوپان که مظنون اصلی قتل زن تهرانی بود پس از هفته‌ها سکوت و انکار جنایت، صبح دیروز اعتراف کرد که زن جوان را در یک درگیری و در مقابل چشمان دختر 8ساله او به قتل رسانده است.
به‌گزارش همشهری، 31اردیبهشت‌ماه زنی جوان در آپارتمانی در شرق تهران به قتل رسید و به دستور قاضی ساسان غلامی، بازپرس جنایی پایتخت، تحقیقات برای کشف راز این جنایت آغاز شد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که زن جوان 2سال قبل به‌خاطر اختلافاتی که با همسر اولش داشته از او جدا شده بود. او 5روز قبل از حادثه این آپارتمان را اجاره کرده بود و به گفته صاحبخانه، وی به همراه مردی جوان که مدعی بود همسرش است در آنجا ساکن شده بود. اما مرد جوان ناپدید شده و از او خبری نبود. از سوی دیگر معلوم شد که مقتول پس از جدایی از همسر اولش ازدواج نکرده بود و به‌نظر می‌رسید مردی که نقش شوهرش را بازی کرده، در این حادثه نقش دارد. این مرد 24ساله که حمید نام دارد و اهل روستایی در یکی از استان‌های غربی کشور است  اوایل تیرماه دستگیر شد اما جنایت را انکار می‌کرد. بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه وی صبح دیروز وقتی پیش روی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت، به قتل اعتراف کرد و مدعی شد به‌دلیل سوءظن به مقتول دست به این جنایت زده است.


   گفت‌وگو با متهم

از آشنایی ات  با مقتول بگو؟

حدود 3‌ماه قبل با لیلا در اینستاگرام آشنا شدم. من چوپان هستم اما 2سالی است که گوشی هوشمند خریده‌ام و در اینستاگرام صفحه دارم. یک روز به‌صورت اتفاقی چشمم به پیج لیلا افتاد و عکس خودم را که استوری کرده بودم برای او فرستادم. لیلا عکسم را لایک و از آن تعریف کرد. همین باعث آشنایی ما شد. چند وقتی با هم در اینستاگرام چت می‌کردیم تا اینکه شماره‌اش را گرفتم و رابطه‌مان بیشتر شد.
چطور او را ملاقات کردی؟
قبل از عید یک‌بار به تهران آمدم و 2، 3روزی در پایتخت ماندم. برای نخستین بار لیلا را دیدم و از او خوشم آمد. می‌دانستم از شوهر اولش طلاق گرفته و یک فرزند هم دارد. چون عاشقش شده بودم تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. هر چند تفاوت سنی داشتیم اما ماجرا را به خانواده‌ام گفتم و آنها هم می‌دانستند که قرار است با زنی تهرانی ازدواج کنم.
چه شد که دچار اختلاف شدید؟
من عاشق لیلا بودم و اوایل فکر می‌کردم او هم عاشق من است. بعد از عید که کارم را رها کردم و به تهران آمدم تا با او زندگی کنم تازه فهمیدم که او اصلا علاقه‌ای به من ندارد. اگر هم داشت احساس کردم که به‌خاطر پول است. چون من گوسفندان زیادی دارم، پس انداز خوبی هم داشتم و چون برق‌کاری هم می‌کنم در تهران پیشنهاد کاری زیادی داشتم. فکر می‌کنم لیلا پول مرا دوست داشت نه خودم را.
چطور این موضوع را متوجه شدی؟
چون به من محبت نمی‌کرد. مدام سرش توی گوشی موبایلش بود. در اینستاگرام می‌چرخید و چت می‌کرد. خدا می‌داند با چه کسانی چت می‌کرد. اصلا به من اهمیتی نمی‌داد. از سوی دیگر متوجه شدم که شیشه هم مصرف می‌کند. هر وقت شیشه می‌کشید خشن می‌شد. حتی یک‌بار دخترش را آنقدر کتک زد که اگر من نبودم، معلوم نبود چه بلایی سرش می‌آمد. با خودم گفتم مادری که به دخترش رحم نمی‌کند به من هم رحم نخواهد کرد.
از روز حادثه بگو چه شد که تصمیم به قتل او را گرفتی؟
نقشه قتل نداشتم و همه‌‌چیز در یک لحظه رخ داد. آن روز از سرکار به خانه آمدم و دیدم که قفل در عوض شده است. به او گفتم چه اتفاقی رخ داده و لیلا گفت فرزندش داخل خانه گیر افتاده و چون کلید نداشته مجبور شده قفل در را بشکند. من اما شک کردم چون شواهد اینطور نشان نمی‌داد. احساس کردم فرد دیگری هم در زندگی او است. به او گفتم تو مرا دوست نداری و فقط به‌خاطر پول است که با من آشنا شده‌ای. او تحت‌تأثیر شیشه‌ بود و حرفهای من باعث شد به‌شدت عصبانی شود. به سراغ موبایلش رفت و گفت به شوهر خواهرش پیام داده تا به خانه‌اش بیاید. می‌گفت باید مرا گوشمالی بدهد. حتی در را بست که از خانه خارج نشوم. یک جورایی مرا گروگان گرفته بود. من هم عصبانی شدم و با هم بگو مگو کردیم. ناگهان به سراغ کیفش رفت و یک چاقوی ضامن‌دار از داخل آن برداشت. می‌خواست به من ضربه بزند اما مچش را گرفتم و مانع شدم. نمی‌دانم چه شد که در کشمکشی که میان ما بود چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به شکمش زدم. بعد از اینکه او خون آلود نقش زمین شد، چشمم به دخترش افتاد که وحشت زده نگاه می‌کرد. ترسیدم و فرار کردم.
بعد از قتل به کجا فرار کردی؟
به روستایمان برگشتم. به خانواده‌ام گفتم که زن جوان به قتل رسیده و آنها گفتند به تهران نرو چون ممکن است پایت در پرونده باز شود. اما از روزی که مرتکب جنایت شده‌ام به‌شدت عذاب وجدان دارم. چون نمی‌خواستم لیلا را بکشم.

این خبر را به اشتراک بگذارید