• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 23 تیر 1399
کد مطلب : 104717
+
-

انتقام از بی‌گناهان

سریال « زندگی پس از مرگ» داستان مردی است که پس از مرگ همسرش،کارش به جنون کشیده شده

انتقام از بی‌گناهان

آرش نهاوندی-روزنامه‌نگار

سریال «زندگی پس از مرگ» در ژانر کمدی سیاه توسط ریکی گراویس که پیش‌تر نیز سریال «دفتر» را کارگردانی کرده بود، ساخته شده است. ریکی گراویس خود نیز در زندگی پس از مرگ در نقش تونی‌جانسون شخصیت اصلی این سریال بازی می‌کند. زندگی پس از مرگ در۲ فصل و 12قسمت ساخته شده که فصل دوم این سریال از شبکه اینترنتی نتفلیکس در حال پخش است. تازه‌ترین گزارش‌ها نیز حکایت از آن دارد که ریکی گراویس و نتفلیکس بر سر ساخت فصل سوم این سریال به توافق رسیده‌اند. ریکی گراویس را بسیاری به‌عنوان یکی از مجریان گلدن‌گلوب می‌شناسند که با سخنان نیش‌دار و کنایه‌آمیز خود، همگان را سرگرم می‌کرد. اما بینندگان شبکه نتفلیکس با دیدن سریال زندگی پس از مرگ با ابعاد دیگری از شخصیت این کارگردان، نویسنده و بازیگر نیز آشنا شده‌اند. در فصل اول سریال زندگی پس از مرگ، به حالات روحی و روانی تونی (با بازی گراویس) پس از مرگ همسرش پرداخته می‌‎شود. تونی که در پی مرگ همسرش لیزا (با بازی کری گودیلمن) دچار افسردگی شده، تصمیم به‌خودکشی می‌گیرد. در این مجموعه تلویزیونی  به باور بسیاری از منتقدان، افسردگی و بیماری ذهنی تونی جانسون به‌طور واقع‌گرایانه‌ای به تصویر کشیده شده است.

از خودکشی تا انتقام فاصله‌ای نیست
تونی در زندگی پس از مرگ در حالی نشان داده می‌شود که مدام در حال تماشای فیلم‌های ویدئویی قدیمی از همسر درگذشته‌اش است. او نمی‌تواند به این سیکل مداوم و کسالت‌بار و غم‌افزا پایان دهد و همچنان به تماشای این ویدئوها، ادامه می‌دهد. حین دیدن این فیلم‌های ویدئویی او در ذهن خود مدام این آرزو را تکرار می‌کند که ‌ای کاش همسرش همچنان در کنارش بود. تونی پس از مدتی از خودکشی منصرف می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا زمانی که همه آدم‌های این دنیا را به‌خاطر مرگ همسرش تنبیه نکرده و کارهایی را که دوست دارد، انجام نداده، زنده بماند. درحالی‌که تونی تصور می‌کند از قدرت ماورایی برخوردار است، طرح‌هایش توسط  ‌اطرافیانش که تلاش دارند او را تبدیل به فرد بهتری کنند، تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. داستان این سریال در شهر خیالی «تامبوری» می‌‌گذرد؛ جایی که تونی در یک روزنامه محلی با نام «تامبوری گازت» به‌عنوان یک روزنامه‌نگار به فعالیت مشغول است.

تغییر رفتار
در فصل دوم زندگی پس از مرگ، تونی تلاش می‌کند رفتار بهتری با مردم داشته باشد و در برابر تجربیات جدید زندگی از خود انعطاف نشان دهد. به‌رغم تلاش‌هایی که او در جهت کاهش آلام از دست‌دادن همسرش انجام می‌دهد، او همچنان از نظر روحی نمی‌تواند بر مشکلات خود فائق آید. خبرنگار آواردز دیلی، اخیرا در گفت‌وگویی با ریکی گراویس به زندگی پس از مرگ و مسائل مرتبط با آن، به‌ویژه به چرایی تکرار بیش از حد صحنه‌هایی که در آنها تونی را در حال دیدن فیلم‌های ویدئویی همسرش نشان می‌دهد، باورنداشتن تونی به مذهب و زندگی پس از مرگ و اینکه تونی پیش از آشناشدن با همسرش لیزا چه شخصیتی داشته، پرداخته است.
آواردز دیلی: در بخش مهمی از فصل اول سریال زندگی پس از مرگ، سکانس‌های زیادی از تونی در حال دیدن فیلم‌های ویدئویی از همسر تازه درگذشته‌اش، پخش شده است. اما به‌نظر نمی‌رسد که تونی با نگاه عاطفی و احساسی در حال تماشای این فیلم‌ها باشد. فکر می‌کنید چرا تونی این ویدئوها را همچنان نگه داشته است. آیا خود وی بیماری‌ای دارد که آن را پنهان کرده و از مرگ همسرش، پیش از مرگ خود ناراحت و نگران شده است؟
ریکی گراویس: تونی همیشه از همسرش فیلم می‌گرفت. من در واقع می‌خواستم که ارتباط تونی با همسرش را واقعی جلوه دهم. نمی‌خواستم یک رابطه عاشقانه دروغین و تصنعی را به تصویر بکشم. تونی اصلا بیمار نیست. او فقط تمام تخم‌مرغ‌هایش را در یک سبد گذاشته است. او در فصل اول این سریال به این مسئله اشاره می‌کند که امکان دارد بیشتر در خانه بماند. بینندگان تصور می‌کنند که اگر او پس از مرگ همسرش، با زنی دیگر آشنا می‌شد و تلاش می‌کرد زندگی خانوادگی جدیدی برای خود درست کند، این چنین در غم و اندوهی ژرف فرو نمی‌رفت. اما همه مسئله این نیست. او دلش برای کارهایی که با لیزا انجام می‌داده تنگ نشده است، او دلش برای کارهایی که با لیزا انجام نمی‌داده، تنگ شده است. او یک چیز را می‌داند؛ اینکه او چیزی را می‌خواهد که دیگر نمی‌تواند آن را داشته باشد و همین مسئله او را عصبانی می‌کند. او تصور می‌کند زمانی که همسرش مرد، زندگی او نیز به پایان رسید. او فردی معتقد به باورهای مذهبی نیست و بر همین اساس نیز نمی‌تواند به این فکر کند که همسرش به بهشت رفته و دارد از آن بالا به او نگاه می‌کند. او حتی نمی‌تواند با اتکا به این باور مذهبی تا حد زیادی خود را آرام کند. تنها چیزی که او می‌داند این است که نمی‌خواهد بدون همسرش زندگی کند. این یک داستان عاشقانه است. به‌طور مشخص داستان این سریال با غم و اندوه آغاز می‌شود و در آن به‌طور ویژه به افسردگی و بیماری ذهنی و عصبانیت نیز پرداخته می‌شود. اما موضوع اصلی این سریال عشق است.
آواردز دیلی: به‌طور مشخص می‌توان گفت که فردی که یکی از عزیزان خود را از دست می‌دهد، طبیعتا دچار غم و اندوهی شدید می‌شود، شما تصور نمی‌کنید باورنداشتن تونی به زندگی پس از مرگ، باعث تداوم غم و اندوه در او شده است؟
ریکی گراویس: او یک فرد منطقی است. او این چیزها را می‌داند و آدمی خیالاتی نیست. به‌خاطر همین است که او می‌خواست خود را بکشد و دلیلی که او خود را نکشت، گرسنگی سگش بود. او همه تلاش خود را کرد تا به مرور زمان احساس بهتری نسبت به زندگی داشته باشد. او همچنین تلاش کرد خود را به دیوانگی بزند تا بتواند راحت‌تر غم از دست‌دادن همسر را تحمل کند. اما این وضعیت برایش غیرقابل تحمل بود؛ چرا که او یک بیمار روانی نبود. او در واقع مرد خوبی است که عصبانی شده و درد از دست‌دادن همسر او را به‌شدت آزار می‌دهد. او نمی‌تواند به تنهایی از پس دردی که در قلب و سرش دارد برآید؛ چرا که به تنهایی نمی‌تواند راه‌حلی برای برون‌رفت از این وضعیتی که در آن گرفتار آمده پیدا کند. او در حال طی‌کردن مراحل سخت و دشواری از غم و اندوه است. ما فصل اول زندگی پس از مرگ را با لحظاتی شوک‌آور و با مردی که عصبانی است و همه‌‌چیز را انکار می‌کند، شروع کردیم و اکنون در فصل دوم با مردی سر و کار داریم که در جهت پیداکردن راه‌حلی برای مشکلاتش آماده شنیدن است. پس ما در این سریال با مردی طرف هستیم که تلاش دارد حال روحی و روانی خود را بهتر کند.
آواردز دیلی: در سریال زندگی پس از مرگ، موضوع افسردگی به بهترین وجهی که تا به حال دیده‌ام به تصویر کشیده شده است. فصل اول این سریال بالا و پایین‌ها و تا حدی صحنه‌های مهیج دارد اما شخصیت اصلی داستان، همسرش را از دست داده و دچار افسردگی شده و افسردگی خود یک سیکل و دوره است. چگونه توانستید از تکراری نشان‌دادن سیکل افسردگی در سریال جلوگیری کنید؟
ریکی گراویس: من باید تکرار را می‌پذیرفتم و از آن استقبال می‌کردم. این سریال در واقع درباره تکرار است. پس از پایان فصل اول سریال، نسبت به آن واکنش‌های زیادی نشان داده شد؛ واکنش‌های احساسی بسیاری از مردم و آنانی که برادر، خواهر یا همسرشان را از دست داده بودند. آنان نزد من آمده بودند و داستان‌های اندوه‌بار و غم‌باری از وضعیت روحی و روانی خویش پس از ازدست‌دادن عزیزان خود، برایم تعریف می‌کردند. خیلی از آنها با تونی(شخصیت اول سریال)، همذات پنداری می‌کردند و به من می‌گفتند من هم وضعیتی مشابه تونی داشتم. به‌خاطر همین همذات‌پنداری‌ها و واکنش‌های مثبت بود که من تصمیم گرفتم در وضعیت تونی تغییری ایجاد نکنم؛ البته ضمن تطابق‌دادن شخصیت تونی با وضعیت واقعی بیماران ذهنی. تونی در سکانسی از سریال بر سر مزار همسرش می‌رود و به زنی که به قبرستان آمده می‌گوید: خاطرات زیادی از زمانی که از نظر روحی و روانی فردی عادی بودم در ذهنم مانده: من آن روزها را به خوبی به یاد می‌آورم. اما در واقعیت من همینی هستم که می‌بینید: من درحالی‌که به‌طور کامل در هم شکسته‌ام، ظاهر خودم را به‌گونه‌ای نشان می‌دهم که مردمی که من را می‌بینند تصور می‌کنند حالم خوب است. اما واقعیت این است که شما هیچ‌گاه نمی‌توانید بر چنین غم و اندوهی فائق‌شوید. بنابراین هیچ‌گاه درد و غم و اندوهتان را فراموش نخواهید کرد.
آواردز دیلی: این همان چیزی است که باعث می‌شود من از این داستان خوشم بیاید. اما همچنان چیزی  که ذهن من را مشغول می‌کند، این است که تونی پیش از آشنایی با همسرش لیزا، چه شخصیتی داشته؟
ریکی گراویس: اگر می‌خواستم زندگی او را پیش از آشنایی با لیزا به تصویر بکشم، او را اینگونه به بینندگان معرفی می‌کردم؛ مردی بامزه و جالب، بدگمان و لغزخوان که دوستانش را دست می‌انداخت. او را یک آدم رفیق‌باز عادی و نسبتا باهوش و زیرک جلوه می‌دادم. تصور نمی‌کنم تا زمان از دست‌دادن لیزا، تونی قدر وی را می‌دانسته است. ما در ادامه سریال از طریق اتفاقاتی که برای تونی در حال رخ دادن است، بیشتر او را خواهیم شناخت و خواهیم دانست که در جریان ازدواجش با لیزا چه بر او گذشته است. تصور من بر این است که تراژدی‌ها مربوط به زندگی است، زندگی همین است و بالا و پایین‌های بسیاری دارد. لیزا در واقع برای تونی خیلی مهم است، حتی زمانی که تونی پدرش را از دست می‌دهد، به‌خود می‌گوید او که مانند لیزا نبود. تونی در واقع یک فرد منطقی است اما به‌دلیل درد و اندوه خیلی زیاد، قدرت تفکر منطقی از او سلب و تبدیل به فردی شده که نمی‌داند برای بیرون‌آمدن از این گرداب ذهنی چه باید بکند.
آواردز دیلی: فکر نمی‌کنید تونی بابت عبارت‌های توهین‌آمیزی که در زمان دیدن فیلم‌های ویدئویی برای لیزا به‌کار می‌برد، احساس گناه می‌کند؟
ریکی گراویس: تصور نمی‌کنم که او از این بابت احساس گناه کند. اما در مجموع او با رجوع به گذشته و مرور رفتارش با لیزا، خود را گناهکار می‌داند و از خود می‌پرسد: آیا من به حد کافی با وی مهربان بودم؟ آیا از نظر عاطفی با وی رفتار خوبی داشتم؟ این پرسش‌ها مدام ذهن تونی را به‌خود مشغول کرده است. او نگران است. تونی نمی‌خواهد به این فکر کند که در گذشته به دیگری آسیب زده است. او همچنان خود را گناهکار احساس می‌کند. او تلاش می‌کند همواره خاطره لیزا را در ذهن خود نگه دارد و مدام به‌خود می‌گوید: لیزا این را نمی‌خواست، او نمی‌خواست من اینچنین درد بکشم. لیزا بخش مهمی از ذهن تونی را اشغال کرده و نبود وی چنان تأثیری بر وی گذاشته که او را دچار پریشان‌گویی کرده است و باعث شده تا از زبان وی استدلال‌های گیچ‌کننده و گمراه‌کننده‌ای را بشنویم؛ چرا که خود زندگی نیز به‌نظر پازلی گیج‌کننده است. زمانی که تونی می‌گوید ما شامپانزه‌هایی هستیم با ذهنی در حد و اندازه‌ کره زمین پس تعجبی ندارد که ما می‌نوشتیم و مردم را به قتل می‌رسانیم. بیننده بیشتر متوجه آشفتگی ذهنی تونی می‌شود. بیماری ذهنی تونی و افسردگی وی سبب شده تا تفکراتش بسیار با آنچه در دنیای واقعی می‌گذرد فاصله زیاد داشته باشد؛ گویی او در این دنیا زندگی نمی‌کند و شخصی است که دو زندگی متفاوت را تجربه می‌کند.
آواردز دیلی: آیا تصور نمی‌کنید پرستاری که از تونی مراقبت می‌کند رفتار غیرمنصفانه‌ای با وی دارد؟ برای خارج‌کردن روح و روان و ذهن از فضای اندوه‌بار نیاز است که یک روند طی شود و یکباره نمی‌توان از یک فرد خواست سریعا خود را با وضعیت موجود وفق دهد و به زندگی عادی بازگردد. تنها کمتر از 6‌ماه از درگذشت لیزا می‌گذرد و این زمان زیادی نیست برای اینکه تونی بتواند از فضای غم و اندوه ناشی از ازدست‌دادن همسر خود بیرون بیاید.
ریکی گراویس: تصور نمی‌کنم که شما باید به‌عنوان یک پرستار یا یکی از افراد عادی جامعه اجازه دهید که فردی به‌دلیل اینکه احساس ناامیدی و افسردگی می‌کند، هرکاری که دلش می‌خواهد، انجام دهد. شما به‌عنوان پرستار یا یکی از نزدیکان فردی که از بیماری ذهنی و غم و اندوه رنج می‌برد، باید کاری کنید که آلام او التیام یابد و احساس بهتری نسبت به زندگی داشته باشد. تصور من بر این است که پرستاری که از تونی مراقبت می‌کند، با اتکا به دلایل درست، در حال انجام دادن کار درستی است. دوستانش تونی را در وضعیتی بد رها کرده‌اند و نتوانسته‌اند او  را از انجام کارهای ناشایست بازدارند. اما زمانی که یک پزشک یا یک پرستار وارد عمل می‌شود، طبق وظیفه خود به بیمارش، می‌گوید: ما می‌دانیم که تو آسیب دیده‌ای اما این کارهایی که برای التیام درد و آسیب روحی و روانی خود انجام می‌دهی غیرقابل‌پذیرش است. قابل‌پذیرش نیست که تو یک کودک 10ساله را با چکش تهدید کنی. امکان دارد چنین اقدامی به‌صورت نمایشی بامزه باشد، اما در دنیای واقعی رفتاری غیرقابل پذیرش است. با این حال ما که در حال تماشای سریال هستیم، می‌دانیم تونی چرا دست به رفتارهایی اینچنین، می‌زند.

کارگردان و بازیگر «زندگی پس از مرگ»

ریکی دن گراویس یک کمدین بریتانیایی، بازیگر، نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان است. بسیاری او را به‌عنوان دستیار کارگردان سریال «دفتر» می‌شناسند که در فاصله سال‌های 2001تا 2003پخش می‌شد. او تا به امروز 7جایزه بفتا، 5جایزه کمدی بریتانیایی، ۲ جایزه امی، یک گلدن گلوب و ۲ جایزه رز طلایی دریافت کرده است. شبکه چهار تلویزیون بریتانیا، او را یازدهمین استندآپ کمدین برتر دنیا از میان 100نفر معرفی کرده است. در فهرست به‌روز شده این شبکه در سال 2010 او در جایگاه سوم قرار گرفته است. در سال 2010همچنین نام ریکی گراویس به فهرست 100نفر از تأثیرگذارترین افراد دنیا، به انتخاب مجله تایم، افزوده شد. آخرین کار او سریال زندگی پس از مرگ است  که هم این سریال را کارگردانی و هم به‌عنوان بازیگر اصلی آن، در نقش تونی جانسون بازی کرده است. تونی جانسون خبرنگاری است که در روزنامه تامبوری گازت کار می‌کند و در پی درگذشت همسرش دچار افسردگی شده است.

بازیگران«زندگی پس از مرگ»

تام بیسدن: بازیگر، کمدین و نویسنده بریتانیایی. او برای بی‌بی‌سی و شبکه چهار نمایش‌های کمدی زیادی نوشته و اجرا کرده است. او در سریال زندگی پس از مرگ در نقش داماد و رئیس تونی جانسون، در روزنامه تامبوری گازت بازی می‌کند. تونی وی: بازیگر، کمدین و نویسنده بریتانیایی. او در تعداد بسیار زیادی از برنامه‌های کمدی‌ تلویزیون بریتانیا بازی کرده است. از فیلم‌ها یا برنامه‌های تلویزیونی که وی در آن نقش داشته‌است می‌توان به «گمنام»، «بوستان اجساد»، «بلوار لندن»، «پررو، شرلوک»، «زندگی پس از مرگ»، «خانواده من»، «در جست‌وجوی ناکجاآباد»، «دختری با خالکوبی اژدها» و «لبه فردا» اشاره کرد. او در سریال زندگی پس از مرگ در نقش لنی، عکاس روزنامه تامبوری‌گازت بازی می‌کند. دیان مورگان: بازیگر، کمدین و نویسنده بریتانیایی است. او در سریال زندگی پس از مرگ در نقش «کت» کارمندی که در بخش تبلیغات روزنامه، مشغول به‌کار است، بازی می‌کند. کری آنا گودیلمن یک کمدین و بازیگر بریتانیایی است. او در سریال کمدی بریتانیایی«درک» در نقش هانا، در «فیلم بد» در نقش نیکی راولینگز و در سریال زندگی پس از مرگ در نقش لیزا همسر تونی جانسون بازی کرده است.

نقدها چه می‌گویند؟

اولین فصل سریال زندگی پس از مرگ، عمدتا با نقدهای مثبت منتقدان روبه‌رو شد. زندگی پس از مرگ، توانسته در مجموع نظر مثبت 44منتقدی که درباره این سریال در سایت روتن تومیتوز نوشته‌اند را جلب کند. این سایت در مجموع به این سریال 74درصد امتیاز داده است. در روتن تومیتوز با استناد به برایند کلی نظر منتقدان درباره سریال زندگی پس از مرگ نوشته شده است: لحن فصل اول سریال زندگی پس از مرگ، میان کمدی سیاه و فیلم تأثیر‌گذار در نوسان است، اما بازی خوب و دل‌انگیز ریکی گراویس، ابعاد تازه‌ای از استعداد وی در زمینه بازیگری را نشان می‌دهد. سریال زندگی پس از مرگ با استناد به‌نظر 19منتقد در سایت متاکریتیک، 58امتیاز کسب کرده است. مریل بار از نشریه فوربز درباره این سریال نوشته است: در مجموع می‌توان گفت که زندگی پس از مرگ، سریالی است که باید دیده شود. این پروژه ریکی گراویس است که مدت‌ها مردم منتظر دیدن آن بودند. جاش مودل اما در‌ای‌وی کلاب نوشته است: سریال زندگی پس از مرگ، یک سریال ملالت‌بار و کنایه‌آمیز درباره اظهارندامت و ناراحتی شخصیت اصلی آن از زندگی خویش است. فصل دوم این سریال نیز نظر 75درصد از منتقدان در روتن تومیتوز را به‌خود جلب کرد البته همه نقدها به فصل دوم این سریال مثبت نبوده است. بی‌بی سی واکنش‌های متفاوتی از منتقدان درباره فصل دوم این سریال دریافت کرده است. ادکامینگ در ایندیپندنت نیز نوشته است که در این سریال همواره به‌دنبال راه‌حل‌های آسان برای حل مسائل هستند. این تمام چیزی است که من از این سریال درک کردم. منتقد دیلی اکسپرس اما نظر مثبت‌تری نسبت به این سریال دارد و نوشته است که ریکی گراویس عالی است و در کمدی شکست‌ناپذیر است.









 

این خبر را به اشتراک بگذارید