• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
چهار شنبه 18 تیر 1399
کد مطلب : 104357
+
-

فداکاری صیادان کنارکی برای نجات نهنگ گرفتار در تور صیادی بازتاب زیادی در شبکه‌های اجتماعی داشت

بازی با مرگ برای نجات نهنگ مادر

بازی با مرگ برای نجات نهنگ مادر

«نهنگ مادر در میان حدود 6طاقه تور ماهیگیری گرفتار شده بود و برای نجات تقلا می‌کرد. کمی آن‌طرف‌تر بچه‌نهنگی کوچک اطراف نهنگ مادر می‌چرخید اما برای نجات او کاری از دستش برنمی‌آمد. در آن فصل از سال، اقیانوس هند مواج بود و صیادان کنارکی خوب می‌دانستند که نهنگ مادر هرگز موفق به نجات خود از داخل تور نمی‌‌شود. در این شرایط بود که 2نفر از صیادان خطر مرگ را به جان خریدند و برای نجات نهنگ مادر به داخل اقیانوس پریدند و بعد از حدود 3ساعت تلاش موفق شدند او را نجات دهند.» این ماجرای کلیپ کوتاهی است که از چند روز پیش در شبکه‌های اجتماعی دست به‌دست می‌شود؛ تصاویری از فداکاری صیادان اهل کنارک در سیستان و بلوچستان. کلیپی که نشان می‌دهد آنها چطور در دریای توفانی به کمک یک نهنگ عظیم‌الجثه رفته و او را از مرگ حتمی نجات می‌دهند. اما این صیادان چه کسانی هستند و آن روز چطور موفق به نجات نهنگ مادر شدند؟
حالا دو سال از آن روز پر‌دلهره می‌گذرد. در همه این مدت، به جز چند نفر، کسی از فداکاری بزرگ صیادان کنارکی خبر نداشت تا اینکه چند روز پیش یکی از ملوان‌ها فیلمی را که از روز حادثه گرفته بود، در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد و طولی نکشید که این فیلم تبدیل به یکی از پربازدیدترین فیلم‌های روزهای اخیر شد. 2روز پس از انتشار این کلیپ جنجالی، عمر پناهنده، ناخدای لنجی که عملیات نجات نهنگ را رهبری می‌کرد، در گفت‌وگو با همشهری توضیح می‌دهد که آن روز چه اتفاقی برایشان رخ داد و آنها چطور توانستند نهنگ گرفتار را نجات دهند. او می‌گوید: «برای صیادی راهی اقیانوس هند شده بودیم. کارمان این بود که آنجا تورریزی می‌کردیم و بعد از چند روز که به اندازه کافی ماهی صید می‌کردیم، به کنارک برمی‌گشتیم. آن زمان مهرماه سال97 بود و حدودا 17روز بود به محل صید رسیده بودیم که آن اتفاق افتاد.» 

نهنگی در تور 
ناخدای لنج صیادی ادامه می‌دهد: «ما شب‌ها تور می‌ریزیم و صبح زود هم جمع می‌کنیم. روز حادثه از ساعت حدود یک بامداد شروع کردم به جمع‌کردن تور و تا ساعت‌ 2 تور جمع می‌‌کردم اما بقیه تورها را گذاشتم برای صبح. تا آن زمان خبری از نهنگ نبود و احتمال می‌دهم که نهنگ حدود ساعت2:30 یا 3صبح در داخل تور گیر کرده بود، چرا که صبح وقتی می‌خواستیم تورها را جمع کنیم، دیدیم یک نهنگ گیر کرده به تور و کنارش نهنگ کوچکی این طرف و‌ آن‌طرف می‌رود. معلوم بود که نهنگ بزرگ‌تر مادر و نهنگ کوچک‌تر هم بچه‌اش است. با لنج نزدیک شدیم و دیدیم پنج، شش طاقه تور ما گیر کرده به نهنگ. از طرفی روی بدن نهنگ جای زخم و خراشیدگی بود و او زیاد تقلا نمی‌کرد و معلوم بود که خسته شده و چند ساعتی از گرفتار‌شدن او در داخل تور می‌گذرد.»‌ 
نهنگ عظیم‌الجثه تور صیادان را کاملا غیراستفاده کرده بود و شاید در این شرایط بهترین راه برای صیادان این بود که بی‌خیال تور شوند و نهنگ را به حال خود رها کنند، چرا‌که آنها باید تا فرصت داشتند، ماهی صید می‌کردند و زمان برایشان حکم طلا را داشت. ناخدای لنج می‌گوید: «‌پنج، شش طاقه تور برای یک نهنگ زیاد است و نمی‌تواند آن را پاره کند یا اینکه بکسل کند و با خودش ببرد تا رها شود. از طرفی درازای هر طاقه دست‌کم 200متر است و وزنش با طناب و سنگ‌هایی که به آن آویزان می‌شود که تور را زیر آب بکشد، حدود 80 تا 90کیلو است. نهنگ در بین 5 تا 6 طاقه تور گیر کرده بود و راهی برای فرار نداشت. اگر این طرف و آن طرف تور را می‌بریدیم، کار خودمان هم راحت‌تر بود. اینطوری تور رها می‌شد و از نهنگ دور می‌شدیم اما چون طاقه‌ها زیاد بود و از طرفی نهنگ یک بچه داشت که بی‌تابی می‌کرد، دلم سوخت. مطمئن بودم که نهنگ نمی‌تواند خودش را از داخل تور نجات دهد و زیاد دوام نخواهد آورد. از طرفی او باید به بچه‌اش شیر می‌داد که در این صورت بچه او هم تلف می‌شد. گفتم حالا که تورمان از بین رفته و پاره شده، پس حداقل کاری کنیم که نهنگ زنده بماند.» 

عملیات نجات
جریان باد مهم‌ترین مشکل پیش روی صیادان برای نجات نهنگ مادر بود. «‌جریان باد داشت زیاد می‌شد و ما در فصل مهرماه بودیم و اقیانوس هند در آن فصل مواج است و اگر زودتر کاری نمی‌کردیم، احتمال گرفتار‌شدن بیشتر نهنگ در بین تورها بیشتر می‌شد. چند نفر از ملوان‌ها گفتند که دریا خطرناک است و بهتر است تور را رها کنیم اما وجدانم اجازه نداد. در آن شرایط از برادرم که در شنا و غواصی مهارت خیلی زیادی دارد، خواستم به دریا بپرد و به طرف نهنگ برود و با پاره‌کردن و تکه‌تکه کردن تور، او را آزاد کند. اولش گفت که خطر دارد، اما گفتم چاره‌ای نداریم و اگر نهنگ را آزاد نکنیم، دوام نمی‌آورد.» 
پس از آن بود که همه ملوان‌ها برای عملیات نجات دست به‌کار شدند: «ابتدا سینه لنج را رو به باد نگه داشتیم و بعد برادرم با یکی دیگر از بچه‌ها پریدند توی آب. خودم به همراه بقیه ملوان‌ها روی عرشه جمع شده بودیم که مراقب اوضاع باشیم. اگر بچه‌های بیشتری به داخل آب می‌رفتند، ممکن بود نهنگ بترسد و اگر دمش را تکان می‌داد، همه به زیر آب می‌رفتند. از طرفی ما از بالا به‌خاطر دید خوبی که داشتیم، می‌توانستیم راحت‌تر به آنهایی که داخل آب بودند بگوییم که کجای تور را ببرند که نهنگ آزاد شود.»
ملوان‌هایی که به داخل آب پریده بودند ابتدا باید اعتماد نهنگ را جلب می‌کردند. «برادرم و نفر دیگر هرکدام چاقویی برداشتند و به داخل آب پریدند. آنها به آرامی به نهنگ نزدیک شدند و برادرم خودش را به پشت او رساند و مشغول پاره‌کردن تورها شد. نهنگ وقتی فهمید که آنها آمده‌اند که تورها را پاره کنند، آرام شد و دیگر دم نزد. اگر این کار را می‌کرد و دمش را تکان می‌‌داد، کار برادرم و نفر دیگر تمام بود. از طرفی چون دریا مواج بود، نفر دوم زود خسته شد و به داخل لنج برگشت اما برادرم با توجه به توانایی بدنی که داشت، به کارش ادامه داد.» 

منجی نهنگ
قهرمان اصلی این ماجرا بی‌شک کسی نبود جز حسن پناهنده؛ برادر کوچک ناخدای لنج که جانش را کف دستش گرفته و به نجات نهنگ رفته بود.
 ناخدای لنج می‌گوید: «حسن تورها را پاره می‌کرد و من از بالا او را راهنمایی می‌کردم. گاهی به زیر آب می‌رفت و بعد از پاره‌کردن تورها بالا می‌آمد. بعد هم خودش را به پشت نهنگ می‌رساند و کار آزاد‌کردن او را ادامه می‌داد. همه ترسم این بود که نهنگ دمش را بالا و پایین کند. وقتی این کار را می‌کرد، یک فواره و موج بزرگ به‌وجود می‌آمد و این اتفاق در آن شرایط جوی برای برادرم خیلی خطر داشت، اما فکر می‌کنم که خودش متوجه شده بود که می‌خواهیم نجاتش دهیم و برای همین آرام شده بود. برادرم هر وقت خسته می‌شد به داخل لنج بر‌می‌گشت و کمی استراحت می‌‌‌کرد و دوباره به داخل دریا می‌پرید. هر‌چه زمان می‌گذشت، وزش باد هم شدیدتر می‌شد. 
بار آخری که برادرم به داخل آب رفت، چون خطرناک بود از او خواستم که یک طناب به کمرش ببندد و به داخل آب برود که اگر اتفاقی افتاد، نجاتش دهیم. کار پاره‌کردن تورها حدود 3ساعت طول کشید و خوشبختانه بدون اینکه اتفاقی برای ما و برادرم بیفتد، همه تورها پاره شدند و نهنگ که آزاد شد، همراه بچه‌اش به زیر آب رفتند و دیگر آنها را ندیدیم. بعد از آن بود که سراغ بقیه تورها رفتیم که آنها را از دریا بیرون بکشیم. آن روز برخلاف روزهای قبل که کار جمع‌کردن تورها ساعت 7صبح تمام می‌شد، تا حدود ظهر مشغول جمع‌کردن بقیه تورها شدیم و چند روز بعد هم، با یخچالی پر از ماهی به کنارک برگشتیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید