• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 17 تیر 1399
کد مطلب : 104296
+
-

جام و جان؟ آزادگی از هردو مهم‌تر است

مردی که 4روز بعد از تیم گرفتن، خواهان تعطیلی لیگ شد

رسول بهروش

از جمله جملات تاریخی فوتبال ایران اظهارنظر یکشنبه‌شب سرمربی ماشین‌سازی بود؛ رضا مهاجری بعد از شکست برابر نفت مسجدسلیمان گفت: «واقعا نمی‌دانیم هدف از برگزاری لیگ در این شرایط چیست؟ ببینید چه غوغایی به پا شده. بهتر است با تعطیلی و لغو لیگ، ما را از بلاتکلیفی در بیاورند.»
 صد البته 4‌ماه است داریم از این حرف‌ها می‌شنویم، اما آنچه سخنان مهاجری را از دیگر مخالفان برگزاری لیگ متمایز می‌کند این است که خود او فقط 4 روز قبل از این مصاحبه به‌عنوان سرمربی جدید ماشین‌سازی قرارداد بست! مهاجری یازدهم تیرماه هدایت تیم دوم زنوزی در لیگ برتر را قبول کرد و پانزدهم تیر خواهان تعطیلی لیگ شد؛ این درد را کجا ببریم؟ به که بگوییم؟
این روزها در مقایسه جام و جان زیاد صحبت شده است، اما اگر یک عنصر باارزش‌تر از همه اینها وجود داشته باشد، آن «آزادگی» آدم‌هاست. می‌خواهید فوتبال را تعطیل کنید؟ بسم‌الله؛ اما بالاغیرتا به فهم و شعور ملت توهین نکنید. مگر می‌شود یک مربی امروز تیم بگیرد و فردا بگوید برگزاری مسابقات مسخره است؟ خب، اگر ادامه بازی‌ها توجیه ندارد، شما چرا از کنج خانه بیرون زدی و قرارداد حرفه‌ای بستی؟ 4 روز پیش کرونا نبود و حالا آمده؟ 4 روز پیش تبریز سفید بود و حالا قرمز شده؟ مگر می‌شود یک آشپز در رستورانی استخدام شود و 4 روز بعد طغیان کند که دولت باید همه غذاخوری‌ها را به‌خاطر شیوع کرونا تعطیل کند؟ خب، پس تو چرا استخدام شدی؟ مگر داریم چنین چیزی؟
اساسا خود رضا مهاجری و آنچه می‌گوید اهمیت چندانی ندارد؛ تمام ترس ما از این بی‌اعتنایی همه‌گیر و فزاینده به درک و خرد مردم است، اینکه انگار در جامعه ایرانی دیگر کسی نگران ارزیابی شدن حرف‌ها و کارهایش نیست. مهاجری، رفیق نزدیک محمدرضا زنوزی که 2سال پیش به‌عنوان مدیر تیم‌های تراکتور فاجعه استخدام جان توشاک را رقم زد، امروز کمتر از یک هفته بعد از استخدام در تیم دوم آقای مالک خودش را ملزم به تکرار طوطی‌وار ایده‌های او می‌داند؛ بدون اینکه برای خودش به‌عنوان گوینده و ما به‌عنوان شنونده، مختصر‌شأن منطقی قائل باشد. این دردی جانکاه است؛ قهقرایی که ناآگاهانه به آن میل کرده‌ایم و امروز در محاصره‌اش هستیم. به خدا قسم زشت است. به خدا قسم ما اینجا هستیم؛ زنده‌ایم، در حد بضاعت‌مان می‌بینیم، می‌شنویم و می‌فهمیم. ما را ببینید. ما را کمی جدی‌تر بگیرید.

این خبر را به اشتراک بگذارید