• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
شنبه 14 تیر 1399
کد مطلب : 104015
+
-

چوبک و تکنیک بی‌نظیر داستان‌نویسی

نگاه
چوبک و تکنیک بی‌نظیر داستان‌نویسی


اصغر ضرابی ـ روزنامه‌نگار پیشکسوت ومنتقد

امروز 22سال از درگذشت صادق چوبک، نویسنده بزرگ ایران می‌گذرد. شاید از شگفتی‌ها این باشد که تولد و درگذشت او در تیر‌ماه است؛ یعنی 104سال پیش در 14تیر 1295در بوشهر به دنیا آمد و در 13تیر 1377از دنیا رفت. چوبک برای نخستین‌بار در سال 1328با انتشار مجموعه داستان خیمه شب بازی، قصه‌نویسی و تکنیک داستان‌نویسی را به معنی اخص کلمه در ایران نشان داد. قبل از او ما سید محمدعلی جمالزاده را به اشتباه پدر داستان‌نویسی نامیده‌ایم. به‌نظر من جمالزاده بیشتر حکایت‌نویس و انشا‌نویس بود، نه قصه‌نویس. در مجموعه «یکی بود یکی نبود» تنها می‌توان به یک قصه، یعنی «کباب غاز» اعتنا کرد؛ آن هم قصه‌ای ولنگ و باز نه داستان به معنی واقعی کلمه. پس از آن جمالزاده که حرص نوشتن داشت و طولانی‌ترین عمر را در میان هنرمندان و نویسندگان کرد و هنوز هم رکورد عمر طولانی را دارد- یعنی بیش از یک قرن- با انتشار کتاب‌های متعدد نشان داد که بیشتر انشا‌نویس است نه داستان نویس. بنابراین او را نمی‌توانیم هرگز پدر داستان‌نویسی ایران بدانیم. در این فرصت اجمالی و این یادداشت سردستی، مسلماً باید به ایجاز و اجمال سخن بگویم وگرنه بحث و تتبع درباره داستان‌نویسی به چندین مقاله متول نیاز دارد. همچنین در اینجا به آثار محمد حجازی، علی دشتی، مشفق کاشانی و ع عصار و دیگران کاری ندارم، چراکه آثار آنها در قصه‌نویسی قابل توجه نیست. تنها چهره شاخص پس از حدود 45نفر که پس از جمالزاده در عرصه نوشتن فعالیت کردند، صادق هدایت است. به‌نظر من حتی صادق هدایت هم نتوانست تکنیک قصه‌نویسی را (توجه کنید می‌گویم تکنیک قصه‌نویسی که مهم‌ترین عامل در قصه‌نویسی است) به معنی اخص کلمه ارائه دهد. داستان‌های هدایت فاقد شخصیت‌پردازی دقیق ، طرح ، توطئه و تکنیک داستان‌نویسی است  و بیشتر شبیه مقامه‌گویی و مقامه‌نویسی است، حتی داستانی مانند «تاریک‌خانه» یا «داوود گوژپشت» و داستان‌های دیگر همچنین‌اند. «بوف‌کور» هم یک حدیث شخصی است که در قالب و ساختار نوعی آمیزه رمان و مقامه گنجانده می‌شود. از این رو، هدایت فقط از نظر تاریخ  داستان‌نویسی در ایران اهمیت  دارد. اما چوبک یک داستان‌نویس  عدیم النظیر است. مجموعه‌های  خیمه شب بازی و انتری که  لوطی‌اش مرده بود در عرصه ادبیات  معاصر ایران هنوز هم قصه‌هایی با  تکنیک و قوی هستند که نظیر آنها  کمتر نوشته شده است. یکی از  افسوس‌های همیشگی‌ام این بود که  چوبک در آخر عمر نابینا شد و دور  از ایران در 13تیر 1377در برکلی  آمریکا درگذشت. داستان «چرا دریا  توفانی شده بود» او نمونه‌ای از  تکنیک واقعی و دقیق قصه‌نویسی است که نویسندگان بعد از چوبک هم نتوانستند نظیر آن را بنویسند و تنها بهرام صادقی، نویسنده بزرگ ایران که قدر او به‌نظر من به‌شدت ناشناخته مانده است توانست قصه‌نویسی مدرن را بعد از چوبک با فاصله سال‌های زیاد پایه‌گذاری کند و نویسندگان بعد از چوبک حتی آن‌هایی که به مانند هوشنگ گلشیری که به غلط شهرت کاذب یافته‌اند یا جمال میرصادقی که به‌نظرم قصه قابل اعتنایی ندارد و احمد محمود و... یعنی نویسندگان هم‌نسل بهرام صادقی فقط دنباله‌رو نوعی از تکنیک‌های اروپایی قصه‌نویسی بودند. البته آثار بعد از 2 مجموعه چوبک، به اندازه 2 کتاب اول او نمی‌توانند اهمیت داشته باشند. فقط «سنگ صبور»، آخرین کتاب او شاهکاری است که باز هم نشان داد چوبک یک نویسنده بدون جانشین است. (توجه کنید که چه می‌گویم، سال 28یا سال 30را درنظر بگیرید، نه امروز. چوبک در آن سال‌ها بود ک ه قصه‌ای مانند «پیراهن زرشکی»، «گل‌های گوشتی» و «چرا دریا  توفانی شده بودن» را نوشت). زمانی که رمان او به نام تنگسیر منتشر شد، چوبک نشان داد حتی در رمان‌نویسی هم توانایی و هوشمندی دارد. رسول پرویزی هم قصه‌‌ای در مشابهت با تنگسیر دارد که حتی نیمی از ارزش تنگسیر را هم ندارد. قصه‌های چوبک امروز هم قابل چندبار خواندن و بحث و بررسی‌اند و نام صادق چوبک به‌عنوان نویسنده بزرگ ایران که به‌نظر من شایسته به‌دست آوردن جایزه نوبل هم بود، برای همیشه تاریخ در ادب ایران خواهد درخشید.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید