• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
پنج شنبه 8 خرداد 1399
کد مطلب : 101475
+
-

با شهرام شکیبا، شاعر و نویسنده طنازی که طنز را نیاز جدی جامعه در روزهای سخت می‌داند

ادبیات عاشقانه گمشده روزگار ماست

ادبیات عاشقانه گمشده روزگار ماست

نیلوفر ذوالفقاری

شهرام شکیبا از آن چهره‌هایی است که تصمیم گرفته سراغ تجربه‌های مختلفی در کارهای هنری برود؛ گاهی روی صفحه تلویزیون در جایگاه مجری دیده می‌شود، زمانی سراغ روزنامه‌نگاری می‌رود، گاهی نامش را به‌عنوان نویسنده روی جلد کتاب می‌خوانیم، گاهی صدایش را از رادیو می‌شنویم و بعضی‌وقت‌ها هم به‌عنوان منتقد شناخته می‌شود. شاید تصویرش به‌عنوان مجری، شناخته‌شده‌تر باشد، اما خودش می‌گوید چیزی که هرگز باعث پشیمانی‌اش نشده، نوشتن است. شکیبا معتقد است در روزگار سخت، رفتن سراغ ادبیات عاشقانه می‌تواند حالمان را خوب کند و البته طنز هم در این شرایط، نیازی جدی است. با شهرام شکیبا از نوشتن و خواندن در روزهای خانه‌نشینی و نقش ادبیات در زندگی ما در چنین روزهایی حرف زده‌ایم.

  به‌نظر شما ادبیات می‌تواند در روزگار سخت، ناجی و روحیه‌بخش آدم‌ها باشد؟
یکی از ویژگی‌های ادبیات که نه فقط در ایران بلکه در ادبیات همه کشورها نهفته است، این است که آثار فراوانی وجود دارند که امیدبخش هستند. در ادبیات ما هم آثاری از این دست زیاد است. در ادبیات هر کشوری، امید موضوعی مهم است. امید، موضوعی جهانی است. در ادبیات ما، کتاب حجیمی وجود دارد به‌نام «فرج بعد از شدت»، قاضی ابوعلی محسن‌بن ابوعلی تنوخی این کتاب را نوشته و در جوامع‌الحکایات عوفی هم بخش‌هایی از آن آمده است. موضوع آن، اتفاقات خوشی است که بعد از اتفاقات تلخ افتاده است. این اثر ترجمه است، اما کتاب‌های فراوان دیگری هم در این زمینه وجود دارد. بین آثار منظوم هم، شاعران بزرگ ما بسیار از امید و امیدواری گفته‌اند. البته من نگاه مصرفی به ادبیات ندارم و اینکه در یک دوره زمانی مشخص براساس اتفاقاتی که افتاده، در ادبیات بگردیم و اثری را پیدا کنیم، چندان مورد قبولم نیست.
  فکر می‌کنید ردپای این روزها در ادبیات به چه شکل به‌جا خواهد ماند؟
گمان می‌کنم مشخصا اتفاقات روزگار ما و این بیماری همه‌گیر، در ادبیات ما تأثیر خواهد گذاشت. آثاری را خواهیم دید که به این موضوع اشاره کنند. به ‌نظرم این اشاره‌ها بیشتر در حیطه داستان، فیلمنامه و نمایشنامه دیده خواهند شد. اما در شعر، فکر نمی‌کنم اثر ویژه‌ای خلق شود. شعرهایی که با این مضامین گفته‌شده اغلب رنگی از طنز دارند و مخصوص همین روزگار هستند، به همین دلیل کارکرد به‌روز دارند و شاید ماندگاری چندانی نداشته باشند؛ مثل همه شعرهایی که براساس اخبار و اتفاقات روزانه گفته می‌شوند و بعد از کهنه شدن خبر، آن شعرها هم جایگاه اولیه خود را نخواهند داشت. اما ممکن است اثرات ثانویه‌ای در ادبیات ما بگذارد؛ یعنی نگاه شاعران ما را به زندگی، مرگ و دلبستگی‌ها تغییر دهد. این اثری است که در همه حیطه‌های ادبی باقی خواهد ماند؛ اگر شاعر و نویسنده، ذات موضوع را درک کرده باشد.
  اگر قرار باشد برای بهبود حال روحی به سراغ ادبیات برویم، به‌نظر شما کدام دسته از آثار بیشتر توصیه می‌شود؟
مدتی است به این موضوع فکر می‌کنم که خودم در این زمینه بتوانم کاری انجام دهم. به تلویزیون که امیدی نیست، دوست داشتم دست‌کم در فضای مجازی، به ادبیات عاشقانه بپردازم. مهم‌ترین بخش ادبیات ما همین است. اصلا غزل، از مغازله می‌آید که ریشه در ادبیات عاشقانه دارد. به‌نظر من در این روزها، آنچه می‌تواند انسان‌ها را به هم نزدیک کند و تذکری جدی باشد، ادبیات عاشقانه است. درباره ادبیات تعلیمی که بحث بخشش و کمک به یکدیگر در آن فراوان دیده می‌شود، حرفی نمی‌زنم. معمولا در این روزگار نمی‌توان چندان به ادبیات تعلیمی پرداخت و انسان امروزی از این نوع ادبیات چندان لذت نمی‌برد. به‌نظرم ادبیات عاشقانه، گم‌کرده روزگار ماست، چراکه در رسانه به آن پرداخته نمی‌شود. منظورم عشق از نوع سخیف و چندضلعی و عجیبی که در سریال‌ها و فیلم‌ها می‌بینیم نیست، شریف‌ترین نوع عاشقی در ادبیات ما دیده می‌شود؛ عشقی که می‌تواند برای روح انسان هم تعالی باشد. ادبیات عاشقانه می‌تواند در این روزگار کمک‌کننده باشد.
  این روزها در شرایط قرنطینه، خودتان چه کتاب‌هایی می‌خوانید و برای حفظ آرامش و بهبود حال روحی، سراغ چه کارهایی می‌روید؟
یکی از دلایلی که مردم ما کمتر کتاب می‌خوانند، همین توصیه‌های ماست که الان این نوع کتاب را بخوانید. مثل دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌های اداری می‌ماند و مردم آن را نخواهند پسندید. اما به‌طور کلی به‌نظرم الان زمان خوبی برای آشتی کردن با ادبیات است. اگر بنا بر خانه نشستن باشد، زمان مناسبی است که مردم با کتاب آشتی کنند و با ادبیات آشنا شوند. ادبیات چیزی است که در رسانه ملی ما دیده نمی‌شود و تنها در رادیو گاهی هست. وقت خوبی برای خواندن هر نوع کتابی است، هرچه که دوست داریم. فقط باید یاد بگیریم و عادت کنیم که کتاب بخوانیم. دستورالعملی وجود ندارد که بگوید در این زمان این کتاب را بخوانید یا دیگران کتاب معرفی و توصیه کنند. اگر این توصیه‌ها اثر داشت باید تیراژ آثار معرفی‌شده، لااقل از 1000نسخه به 1500نسخه می‌رسید که در عمل نرسیده است. پس این نوع نگاه غلط است. تنها زمان خوبی برای آشتی‌کردن مردم با کتاب است. هر کتابی که بخوانند از نخواندنش بهتر است.
  چرا مدتی است از نوشتن فاصله‌گرفته‌اید؟
من از نوشتن فاصله نگرفته‌ام. گمان دوستان بر این است که اگر من که کار نوشتن انجام می‌دادم، الان در تلویزیون مشغول هستم، تبدیل به فردی سطحی شده‌ام که در تلویزیون حرف‌هایی می‌زند و می‌رود. باید بدانیم که خلوت و جلوت آدم‌ها با هم فرق می‌کند. نوشتن، خلوت و کار دل من است و تلویزیون، جلوت است و کار گل. این دو با هم خیلی متفاوت هستند. طبیعتا هر آنچه گفتنی است را نمی‌توانم در تلویزیون بگویم. من نوشته‌های خودم را دارم و به وقتش هم منتشر خواهند شد. نوشتن را دوست دارم و فکر می‌کنم زندگی کردنم به نوشتن است؛ هرچند برای زنده ماندن فعلا کاری که بلدم، کار کردن در تلویزیون است. پیش‌تر هم گفته بودم که به محض اینکه به اندازه راه‌انداختن یک ساندویچ‌فروشی پول داشته باشم، قطعا سراغ آن کار خواهم رفت؛ البته آن موقع هم همچنان یک ساندویچ‌فروش نویسنده خواهم بود.
  شما تجربه‌ فعالیت در شاخه‌های فرهنگی مختلفی را دارید، چرا سراغ نوشتن رفتید؟
به‌نظر من کسی سراغ نوشتن نمی‌رود، نوشتن است که سراغ آدم می‌آید؛ یعنی حرف‌هایی داری که ناگزیر سراغ نوشتن آنها می‌روی و شاید با شکل دیگری نتوانی آنها را بگویی. فکر نمی‌کنم کسی نوشتن را انتخاب کرده باشد، نوشتن آدم‌ها را انتخاب می‌کند. کسانی این انتخاب را می‌پذیرند وکسانی از آن فرار می‌کنند. من سال‌ها روزنامه‌نگاری کردم، حدود 5سال طنز روزانه نوشتم و در دولت دهم، از این کار فاصله گرفتم. در این حدود 8سال، فراوان دوست داشتم که بنویسم. سوژه‌های زیادی برای نوشتن داشتم که فریاد مردم هم بود، اما جایی برای آنها پیدا نکردم. دنبال جای نشان‌دار و وابسته به جناح خاصی نبودم، رسانه‌ای میانه‌رو می‌خواستم که پیدا نکردم، به همین دلیل مجبور شدم در خانه بنشینم. به فضای مجازی هم چندان اعتقادی ندارم و مخاطبانش را مخاطبانی نمی‌بینم که نوع طنز من به‌دردشان بخورد.
  به‌عنوان نویسنده‌ای که تجربه فعالیت‌های طنز دارید، فکر می‌کنید طنز در روزهای سخت چه کارکردی می‌تواند در اجتماع داشته باشد؟
طنز در روزهای سخت، نیازی جدی است؛ در روزهایی که مردم سؤال‌های فراوانی برایشان ایجاد می‌شود و شاید پاسخی برای این سؤال‌ها نگیرند. طنزپردازان معمولا کسانی هستند که زودتر از مردم سؤال‌ها را مطرح می‌کنند، چراکه شاخک‌های حساس‌تری دارند. فکر می‌کنم خیلی مهم است که در این روزگار طنز نوشته شود، مخصوصا طنز مطبوعاتی. اما حیف، نگاه جناحی باعث می‌شود طنزنویسان به‌نوعی به اسارت گرفته شوند. در این شرایط طنزنویس نمی‌تواند حرفی بزند که خارج از چارچوب جناحی مشخص باشد، آنها همیشه در حال حذف بخشی از حرف‌هایشان هستند. این آفت بزرگی است اما همین هم در روزگار شدت و گرفتاری، به‌ هرحال مورد نیاز است.
  براساس تجربه شما جامعه ملتهب و شهروندان نگران، تاب مواجهه با طنز را دارند؟
بستگی به زاویه نگاه طنزپرداز دارد. وقتی که اتفاق تلخی افتاده شرایط خاص است؛ مثلا درباره کرونا، ما هم‌میهنانمان را از دست داده‌ایم. طبیعتا وقتی موضوع مرگ و زندگی مطرح است، باید خیلی با دقت با آن شوخی شود. اگر ما مرگ را ساده بگیریم و سوگواری آدم‌ها را دستمایه شوخی قرار دهیم، جامعه برنمی‌تابد. طنزنویس باید این دقت را داشته باشد. می‌شود درباره همه موضوعات نوشت، اما زاویه دیدمان مهم است؛ اینکه چطور بنویسیم که حساسیت‌برانگیز نباشد. قبلا هم نمونه‌های این موضوع را دیده‌ایم، گاهی طنزنویس یا کاریکاتوریست، از سر دشمنی اثری خلق نکرده، اما جامعه‌ای که دچار سوءتفاهم فراوانی با نهادهای بالادستی است، اعتراضش را به این شکل نشان می‌دهد. مثلا ناگهان می‌بینیم قومی به‌دلیل اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده و باعث شده آنها خودشان را کم‌برخوردار بدانند، وقتی طنزنویسی، چیزی می‌نویسد و سهوقلمی هم دارد، همه خشم فروخورده خود را بر سر طنزنویس و رسانه خالی می‌کنند. چاره‌ای هم نیست، این مشکلات جوامعی است که سؤال‌های سرگردان در آن زیاد است. علت ازدیاد سؤال‌های بی‌پاسخ هم تا حد بسیار زیادی نوع عملکرد رسانه ملی ماست. در این رسانه موضوعاتی به شکل تابو دیده می‌شود، در حالی که این موضوعات وجود دارند و مردم با آنها زندگی می‌کنند. اگر به این موضوعات با زبانی لطیف پرداخته نشود و مردم پاسخی نگیرند، شرایط همیشه ملتهب خواهد بود. همیشه خطری احساس می‌شود و اسب زین‌شده‌ای است که یا از داخل هی می‌شود و یا از بیرون شلاق می‌خورد. 
  کدام آثار ادبی بودند که بیش از یک‌بار سراغ آنها رفتید؟
فراوان این اتفاق برایم افتاده است. دیوان شاعران، چیزی نیست که یک‌بار بخوانیم، همیشه می‌توان دوباره به آنها مراجعه کرد. بارها و بارها سراغ دیوان شاعران رفته‌ام و سعدی و حافظ برایم حضور دائمی دارند. بعضی آثار هم بوده‌اند که چندین و چندبار آنها را خوانده‌ام. شاید برایتان جالب باشد که بدانید مثلا یکی از آثاری که بسیار از خواندنش لذت می‌برم و وقت‌هایی که می‌خواهم اوقات خوشی داشته باشم انتخابش می‌کنم، کتاب «امیرارسلان نامدار» است. از بی‌منطقی‌های کتاب بسیار می‌خندم و لذت می‌برم. هرکس آثاری از این دست را برای خود انتخاب می‌کند، شاید دیگری امیرارسلان را بخواند و اصلا لذت نبرد. بعضی کتاب‌ها برای بعضی‌ها خیلی عزیز هستند. من هنوز هم گاهی دوست دارم کتاب «شازده کوچولو» را بخوانم و دوباره در ذهنم تکرارش کنم. معمولا آثاری که مرا کمی به فکر وادار می‌کنند و آثاری که مرا فارغ از عالم می‌سازند و می‌خندانند، آثاری هستند که چندین‌باره سراغشان می‌روم.
  از کدام‌یک از کارهایی که تا به حال سراغ آنها رفته‌اید پشیمان شده‌اید؟
بیت مشهوری از سعدی وجود دارد که می‌‌گوید: «هرچه گفتیم جز حکایت دوست / در همه عمر از آن پشیمانیم». اگر بخواهم واقعیت را بگویم، کارهای فراوانی بوده که شاید اگر انجام نمی‌دادم بهتر بود. بیشتر این کارها هم مربوط به نوشتن نیستند، هرچه که نوشتم را دوست دارم و برایم عزیز است. بعضی کارهایی که در تلویزیون داشتم، برای خودم دوست‌داشتنی نبوده و هنوز هم نیست. این موضوع طبیعی است. ما گمان می‌کنیم مجری تلویزیون، نظرات خودش را اعلام می‌کند، در حالی که اینطور نیست. مثل یک راننده تاکسی، اشخاص مختلفی را به مقصد می‌رساند. بگذریم از چندین مجری‌ای که در جایگاهی قرار داده شده‌اند که می‌توانند با یک برنامه در سال، همه زندگی‌شان را بچرخانند؛ شاید زندگی ده‌ها خانواده را هم بتوان با آن پول چرخاند. ولی ما که گنجشک‌روزی هستیم و گاهی دستمزدمان، یک‌درصد دستمزد مجریانی از این دست است، خیلی کارها را هم ممکن است برای گذران زندگی انجام دهیم، در حالی که به آنها علاقه نداریم. کارهایی که از آنها پشیمانم مربوط به تلویزیون است. در رادیو هم هر تجربه‌ای بوده، دوستش داشته‌ام 
و پشیمان نشده‌ام.
  قله هدف شما کجاست؟ با رسیدن به چه جایگاهی از خودتان احساس رضایت خواهید داشت؟
خیلی اهل هدف‌گذاری نیستم. وقتی قله‌ای تعریف می‌کنیم 2حالت اتفاق می‌افتد؛ یا به آن نمی‌رسیم و احساس شکست خوردن می‌کنیم  یا به آن می‌رسیم و می‌بینیم اهداف چندان بلندی هم نبوده‌اند. مثلا در کار کسی مثل من، چه در نوشتن و چه در اجرا، چه قله‌ای می‌تواند وجود داشته باشد؟ بنابراین نرسیدن به هدف، سرخوردگی و شکست دارد و رسیدن به آن، هدف را معمولی می‌کند و افسردگی می‌آورد. خیلی از ما دوست داریم اتومبیلی خاص داشته باشیم، بعد که آن را می‌خریم می‌بینیم آن هم شبیه بقیه است حالا کمی بهتر، اما گرفتاری‌های خودش را دارد و چند وقت بعد، مدل بالاتری از آن وارد می‌شود. فکر می‌کنم چنین هدف‌هایی در زندگی، چندان شریف نیستند. هدف باید این باشد که قشنگ زندگی کنیم، همین. به‌نظرم هدف این دنیا درست زندگی کردن است تا نتیجه آن را در عالم دیگر هم ببینیم.


برای همه صلح و عدالت بخواهیم
شهرام شکیبا در پاسخ به این سؤال که «چه چیزی شما را خوشحال می‌کند؟»، کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «راستش را بخواهید نمی‌دانم چه اتفاقی در نگاه و نگرش من افتاده است. شاید روزگاری خیلی چیزهای شخصی مرا خوشحال می‌کرد، اما الان این موضوعات چندان خوشحالم نمی‌کند. الان چیزی که مرا واقعا خوشحال می‌کند، عدالت است. امیدوارم عدالت در کشورمان برقرار شود، نه فقط در کشور ما، بلکه در همه جهان. صلح و آرامش هم مرا خوشحال می‌کند؛ البته نه الزاما برای خودم. شاید من زندگی نسبتا آرامی داشته باشم، اما فراتر از این نگاه می‌کنم و می‌گویم ‌ای کاش همه مردم کشورم در آرامش، صلح و رفاه باشند! این جز با عدالت شدنی نیست. گاهی فراموش می‌کنیم و اگر دلخواسته‌ای داریم، فقط مختص مردم و کشور خودمان است، در حالی که در این نوع نگاه خودخواهی دیده می‌شود.‌ ای کاش همه بشریت خوبی ببینند! شاید فکر کنید شعار می‌دهم اما نه، شاید اقتضای سن و سال من است یا دور بودنم از بعضی رفتارهای اجتماعی. من مدت‌هاست حتی کمتر از خانه بیرون می‌روم و اگر در تلویزیون دیده می‌شوم، چند دقیقه قبل از خانه بیرون رفته‌ام و چند دقیقه بعد هم به خانه برمی‌گردم. از این نوع  نگاهم راضی هستم.


صفحه آخر 1
  انتشارات نیستان

آنچه در این کتاب خواهید خواند مجموعه طنزهای شکیبا در روزنامه خبر است. نوشته‌ها تاریخ دارد و در متن نیز اشارات صریحی به اخبار مربوطه شده، پس توضیح چندانی نیاز ندارد. شکیبا در مقدمه گفته: این کتاب را تقدیم می‌کنم به همه کسانی که سوژه‌های طنزهای من بوده‌اند و با سعه‌صدر پذیرفتند و حتی یک مورد تذکر یا شکایت از ایشان دریافت نکردم.


دو تخم‌مرغ در مه
  انتشارات نیستان

مجموعه «دو تخم‌مرغ در مه» شامل طنزنوشته‌های سینمایی شکیبا و در قالب شوخی با سینماگران مطرح کشور است. شوخی با برخی از سینماگران مطرح ایران مانند مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، عباس کیارستمی و ابراهیم حاتمی‌کیا در این مجموعه دیده می‌شود. این کتاب دارای یک سوژه کلی با عنوان خرید تخم‌مرغ از بقالی است.


شعر طنز امروز ایران
  انتشارات نی

شکیبا این مجموعه شعر را با همکاری ابراهیم نبوی جمع‌آوری کرده است. در این مجموعه، اشعاری طنزآمیز از شاعران معاصر ایران، همراه با معرفی کوتاه هر شاعر گردآمده است. سیمین بهبهانی، عمران صلاحی، علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، سید حسن حسینی، و جلال رفیع از جمله شاعرانی هستند که نمونه‌ای از اشعار طنز آنان به چاپ رسیده است .



شهرام شکیبا در نقش مجری
شهرام شکیبا علاوه بر نویسندگی و شاعری، به عنوان یک مجری تلویزیونی هم شناخته می‌شود. او در برنامه‌های زیادی مجری بوده که از جمله آنها می‌توان به « اثر انگشت»، «قند پهلو (داور)»،  «خوبی از خودتونه»، «چه خبر از جزیره؟»، «من و صبا یهویی (رادیو)»، «شبکه ما» و «مسابقه ثانیه‌ها» اشاره کرد.

من از نوشتن فاصله نگرفته‌ام. گمان دوستان بر این است که اگر من که کار نوشتن انجام می‌دادم، الان در تلویزیون مشغول هستم، تبدیل به فردی سطحی شده‌ام که در تلویزیون حرف‌هایی می‌زند و می‌رود. باید بدانیم که خلوت و جلوت آدم‌ها با هم فرق می‌کند

این خبر را به اشتراک بگذارید