• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
سه شنبه 30 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 101057
+
-

آسیب‌ شناسی اطلاع‌رسانی در فراگیری کرونا

عادی‌سازی علیه اعتماد عمومی

عادی‌سازی علیه اعتماد عمومی

امروز یعنی سی‌ام اردیبهشت، 3‌ماه از روزی که خبر شناسایی ویروس کرونا در ایران برای نخستین بار به‌طور رسمی اعلام‌شده، گذشته است. زندگی در همه ابعادش به قبل و بعد از بروز و شیوع این ویروس تقسیم شده و بسیاری از مردم به شنیدن گزارش‌های هرروزه و بالا و پایین رفتن عددهای ابتلا، مرگ‌ومیر و کشته‌ها عادت کرده‌‎اند. همانطور که به ماسک و اسپری‌های ضد‌عفونی‌کننده. نقشه‌ها با شهرهایی که رنگ به رنگ می‌شوند، سفید، زرد و قرمز و خبرها با عددهایی که بالا و پایین می‌روند بخش کوچکی از تغییراتی هستند که در 3ماه گذشته به زندگی روزمره ما اضافه شده‌اند اما پشت این تغییرات به ظاهر روزمره شده یا به زبان ساده عادی‌سازی‌ شده، انبوهی از اتفاق‌های اجتماعی در جریان است. در زندگی روزمره شهرهای دور و نزدیک، رویدادهای هرروزه بیمارستان‌های سنتر کرونا و مردمانی که با عادت‌ها و آداب فرهنگی متفاوتشان، برداشتی متفاوت از این بیماری دارند و واکنش‌هایشان هم متفاوت است. 3‌ماه بعد از 30بهمن، ما هنوز به سبک زندگی متفاوت با کرونا خو نگرفته‌ایم درحالی‌که مسئولان وزارت بهداشت می‌‎گویند این بیماری دست‌کم بین 18 تا 24‌ماه دیگر در کنار ما خواهد بود. زندگی با بیماری به‌شدت مسری و با خطر کشندگی بالا در بلندمدت، چالش اجتماعی تازه‌ای برای ما خواهد بود. تغییرات بیشتری در زندگی‌ها، انتخاب‌ها و عادت‌هایمان پدید خواهد آورد و این تغییرات به تأثیرات گسترده‌تری بر زندگی اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی منجر خواهد شد. اما حالا 3‌ماه پس از بروز کرونا در ایران تا چه اندازه   با ابعاد مختلف این بیماری و پیامدهایش شناخت پیدا کرده‌ایم؟ کارشناسان علوم اجتماعی که متخصص ارتباطات هستند می‌گویند، رسانه‌ها نتوانستند در این بازه زمانی دسترسی مطلوبی به اطلاعات داشته باشند و آنچه از کرونا به‌تصویر کشیده شده، بخش کوچکی از پیامدهای آن را روایت می‌کند. آنچه در ادامه می‌خوانید دیدگاه‌های 2 تن از متخصصان رسانه و علوم ارتباطات است: «حسینعلی افخمی» و «داوود زارعیان» که هر دو بر ضرورت بازنگری در شیوه‌های اطلاع‌رسانی و پرهیز از عادی‌سازی‌ کرونا در افکار عمومی تأکید کرده‌اند. به‌گفته آنها در بحران کرونا از رسانه‌ها در جایگاه خودشان و به درستی استفاده نشده و یکی از دلایل واکنش‌های اجتماعی متفاوت مردم به موضوع فاصله‌گذاری اجتماعی و همچنین روش‌های پیشگیرانه ناکارآمدی هایی است که در این حوزه وجود داشته است.

کرونا، روی خط تکرار
داوود زارعیان_استاد ارتباطات
اصولا اطلاع‌رسانی در زمان بحران نیازمند استفاده از تکنیک‌هایی متفاوت با شرایط عادی است. از روزی که شیوع کرونا در ایران مطرح شد تاکنون یکی از مهم‌ترین نکات این است که نگاه علمی و دقیقی به مقوله اطلاع‌رسانی مرتبط با آن وجود نداشته است.
این انتقاد به این معنا نیست که اطلاع‌رسانی انجام نشده، اتفاقا اطلاع‌رسانی بوده آن هم با حجم بالا اما نگاه و رویکردی که در این مسیر دنبال شده، دقیق و اثربخش نبوده است. به این موضوع توجه نشده که لازم است چه تفاوتی میان اطلاع‌رسانی در زمان بحران و زمان عادی وجود داشته باشد. تنها افزایش حجم اطلاع‌رسانی مورد توجه قرار گرفته و کیفیت آنچه به افکار عمومی منتقل می‌شود. اینکه چه محتوایی از چه طریقی و با چه تأثیری باید به مردم منتقل شود مورد توجه قرار نگرفته است.
در زمانه ما کانال‌های غیررسمی قدرت بالاتری از کانال‌های رسمی دارند. این کانال‌ها اصولا مدیریت‌پذیر هم نیستند و مدیریتی بر آنها حاکم نیست. اطلاع‌رسانی درباره کرونا در فضای مجازی رهاست. وقتی اطلاع‌رسانی علمی و دقیق نباشد بزرگ‌ترین آسیبش این است که برای مردم تکراری و عادی می‌شود. در هفته‌های اخیر   بخش‌های مختلف خبری هر شب با رویکرد مشابهی اطلاعات به روز شده را تکرار می‌کنند. می‌گویند آمار ایران اینقدر و آمار جهان آنقدر. آیا این شیوه اطلاع‌رسانی مناسب شرایط فعلی ماست؟ حتما مناسب نیست. از یک‌ماه قبل باید روند اطلاع‌رسانی درباره ویروس کرونا تغییر می‌کرد و نگاه پسا کرونایی به‌خود می‌گرفت. باید واقعیت‎ها و اتفاقاتی که بعد از گذر از دوره پیک اول درانتظار جامعه است، مطرح می‌شد و مردم مطلع می‌شدند چه اتفاقاتی زندگی آنها را در آینده نزدیک تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.
روزنامه‌ها هم همین رویکرد را دارند. همان آمارهای تلویزیون را روز بعد در روزنامه‌ها‌‌ منتشر می‌کنند، بدون تحلیل کافی. مخاطب از طریق رسانه می‌شنود که مثلا 1300نفر دیگر مبتلا شدند اما اطلاعات بیشتری نمی‌گیرد، در ذهنش می‌گوید 1300نفر نسبت به جمعیت کل کشور کم است و ایرادی ندارد، درحالی‌که این شیوه اطلاع درست نیست و در واقع عادی‌سازی صورت گرفته است.
برخی معتقدند در این شرایط باید از تکنیک ترس استفاده کنیم؛ تکنیک ترس برای خطرات و بحران‌های ملموس اثرگذار است اما برای هر موضوعی اثرگذار نیست. در مورد بیماری کرونا، مخاطبی که خودش و اطرافیانش کسی به این ویروس مبتلا نشده نمی‌ترسد. باید از روش‌های متفاوت و متناسب بهره گرفت.
اخبار تکراری، آمار تکراری و گزارش‌های تکراری آسیب می‌رساند. اتفاق دیگری که افتاده این است که به‌تدریج پس از بازگشایی‌ها، مسئولان اعلام دستاوردها را در دستور کار دارند. در یکی از برنامه‌های خبری    زمانی که به طرح موضوع دستاوردها و موضوعاتی مثل خودکفایی در تولید ماسک و مواد ضدعفونی‌کننده و صادرات و واردات اختصاص داده شد، به‌مراتب بیشتر از زمانی بود که درباره کرونا اطلاع‌رسانی کردند. این هم روش دیگری است که به عادی‌سازی‌ می‌انجامد.
 شیوه اطلاع‌رسانی درباره کرونا با تجربه سه‌ماهه به‌دست آمده نیازمند بازنگری است. ستاد اطلاع‌رسانی مقابله با کرونا باید از افراد نخبه و مؤثر دعوت کند و نقطه نظرات را بگیرد و کار میدانی انجام شود ونتیجه سنجش افکار با نظرات اینها را تلفیق کند. این ستاد باید برای اطلاع‌رسانی درباره کرونا برنامه کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت داشته باشد. اگر نداشته باشد. آسیب‎های پسا کرونا به‌مراتب بیشتر می‌شود. تجربه گسترش بیماری در شهرهای مختلف و بی‌تفاوتی این شهرها به فاصله‌گذاری اجتماعی و سختگیری‌های پیشگیرانه نشان می‌دهد که به تفاوت‌های فرهنگی و جغرافیایی توجه نشده است. یکی از ضرورت‌های مهم، استانی‌کردن اطلاع‌رسانی در بحران کروناست. وقتی شرایط شهرها متفاوت است و ویژگی‌های فرهنگی و عادت متفاوت می‌تواند الگوهای شیوع بیماری را تغییر بدهد، اطلاع‌رسانی منطقه‌ای بیشتر جواب می‌دهد. در عین حال مردم در شهرهای مختلف با رسانه‌های محلی ارتباط بیشتری دارند، مرجع‌های فکری محلی را بیشتر می‌شناسند و به آنها بیشتر اعتماد دارند.

صدای رسانه‌ها شنیده نشد
حسینعلی افخمی
 استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
یروس کرونا و بیماری کووید-19شرایط پیچیده‌ای را ایجاد کرده است. ما در شرایطی هستیم که خطر و بحران را همزمان تجربه می‎کنیم.
 در بحران‌ها یکی از راهکارهای مهم این است که دانش مردم وگروه‌های در معرض خطر یا آسیب‌پذیر را به شکل‌های مختلف بالا ببریم. از همان 3‌ماه یعنی در آغاز شیوع بیماری، ما باید با استفاده از رسانه‌های کوچک اطلاعات مردم را از بیماری افزایش می‌دادیم. مقصودم از رسانه‌های کوچک همان رسانه‌هایی مثل بروشور، مجله، پوستر و مانند آنهاست. این رسانه‌ها اگرچه الان رقبای تازه به میدان آمده‌ای دارند، اما همچنان اثرگذارند و نباید از نقشی که می‌توانند به‌ویژه در آموزش در زمان بحران ایفا کنند، غافل شد. اصولا در زمان بحران، آموزش از طریق رسانه‌های مکتوب، کارکرد بالاتری از آموزش‌های صوتی، تصویری یا ویدئویی دارد.
 بیشتر سازمان‌ها به اطلاع‌رسانی از طریق شبکه‌های اجتماعی روی آورده‌اند؛ درحالی‌که این روش، ناکافی است. کژاندیشی همین است که ما فقط به شبکه‌های اجتماعی اکتفا کردیم، درصورتی که در زمان بحران، آن هم بحرانی این چنین فراگیر که همه افراد جامعه را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، همه رسانه‌ها نقش خودشان را دارند و باید در جای درست از آنها استفاده شود. مراکز بهداشت کشورهای مختلف پر است از بروشورها، جزوه‌های راهنماها و مجموعه متنوعی از پوسترهای اطلاع‌رسان که روی دیوار زده شده است، اما در ایران در این زمینه عملکرد بسیار ضعیفی داشته‌ایم. با تصور اینکه فضای مجازی در دسترس همگان است، برنامه‌ریزی‌ها و انتخاب مجاری انتقال پیام به سمت آنها رفته، اما این شبکه‌ها نمی‌توانند به‌ویژه در زمانه فعلی و با وجود بحران فراگیری مثل کرونا اثر کامل داشته باشند؛ اطلاع‌رسانی درست در زمان بحران در 3 مرحله باید شکل بگیرد که هر 3 مرحله را نمی‌توان صرفا از طریق شبکه‌های اجتماعی پیش برد:
مرحله اول،«اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی» است. در این مواقع مردم باید اعتماد کنند به اطلاعاتی که از طریق رسانه‌ها دریافت می‌کنند تا دانش‌شان درباره کرونا بیشتر شود، مرحله دوم «تغییر نگرش» است؛ در این مرحله باید به‌دنبال این باشیم که نگرش‌شان را عوض کنیم. ما الان در مقطعی هستیم که مدام باید به مردم یادآوری کنیم وضعیت عادی نیست و زمان زیادی مانده تا شرایط عادی شود. مرحله سوم «تغییررفتار» است. در این مرحله باید اندازه‌گیری کنیم که دریافت اطلاعات در مراحل قبل چه تأثیری داشته و تا چه اندازه بر رفتار آنها اثر گذاشته و طبق یافته‌هایی که به‌دست می‌آید، اطلاع‌رسانی را اصلاح، تقویت یا تکمیل کنیم. عملکرد موفقیت آمیز طی این مراحل سه گانه، افکار عمومی را برای عملکرد مؤثر و صحیح در زمان بحران آماده می‌کند و برای تحقق آن لازم است که هر رسانه‌ای در جای خودش، ‌کارکرد و عملکرد درستی داشته باشد.
با توجه به تجربه‌ای که در این‌ماه‌ها به‌دست آمده، به‌نظر می‌رسد ما در زمینه نقشی که رسانه‌ها در بحران کرونا ایفا کرده‌اند و تأثیری که باید داشته باشند، نیازمند بازنگری جدی هستیم. برنامه‌ها و نشست‌های خبری مطبوعاتی در 3‌ماه گذشته عمدتا «شبه برنامه‌های خبری» بوده‌اند. مصاحبه مطبوعاتی برنامه‌ای نیست که در ماه‌های اخیر در وزارت بهداشت اجرا می‌شود. مصاحبه مطبوعاتی جایی نیست که صرفا سخنگو صحبت کند. نشست مطبوعاتی جایی است که خبرنگاران پرسش‌های جامعه را مطرح می‌کنند، اما شیوه اطلاع‌رسانی در ماه‌های اخیر شبیه اطلاعیه‌هایی است که لزومی هم ندارد خبرنگار در آن حاضر باشد. می‌توانند به جای این شیوه بگویید اطلاعیه شماره فلان.
رسانه‌ها باید برای پوشش خبری موضوعی مانند کرونا که ابعادی وسیع و پیامدهایی گسترده دارد علاوه بر مجاری رسمی، کانال‎های اطلاعاتی خودشان را هم داشته باشند. با این سبک اطلاع‌رسانی از بالا و تکیه بیش از اندازه به منابع خبری رسمی تماشاکننده برنامه‌های تلویزیون یا خواننده روزنامه، به‌تدریج با منبع اطلاعاتی فاصله می‌گیرد و فکر می‌کند اطلاعات دیگری وجود دارد که مهم است، اما به او گفته نمی‌شود و جای دیگری باید دنبال آن بگردد.
اگرچه کرونا یک مسئله جهانی است که مشکلات و بعضا شرایط اجتماعی مشابهی را در نقاط مختلف جهان ایجاد کرده، اما همه جوامع در نهایت واکنش یکسانی به پیامدهای آن نخواهند داشت. جوامع با هم فرق  می‌کنند، میزان اعتماد مردم به دولت‌ها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. جامعه ایران همان جامعه‌ای است که اسفند‌ماه به انتخابات رفته و ساکنان شهرهای بزرگ آن کمترین مشارکت را در این انتخابات داشته‌اند. این بی‌تفاوتی و کنار کشیدن، نشان‌دهنده باور‌پذیری پایین مردم و در واقع یک مانع زیرساختی است. ما باید مدام این نکته را به‌خودمان یادآوری کنیم که در ایران بحران شفافیت حرف اول را می‌زند.
 در بسیاری از موارد از جمله در ایران، رسانه‌ها نتوانسته‌اند کووید- 19و پیامدهای مرگبار و ویرانگرش را به درستی تصویر کنند؛ درصورتی که در این زمان‌ها ما به تصویرهای دقیق و تأثیرگذار نیاز داریم. 3 تکنیک اصلی«تهدید، تطمیع، ترغیب» که در زمان بحران به‌کار می‌آید:«‌خیلی از کشورها هر سه را به‌کار بردند، اما برای اثر بخشی به‌ویژه در بحرانی مثل کرونا بهتر است که این سه درکنار هم باشند. تطمیع مثل سیاستی که آمریکا در ابتدای ورود کرونا به این کشور در پیش گرفت: به مردم حداقلی کمک هزینه و تسهیلات بدهید که خانه بنشینند و رعایت کنند. حداقلی بدهید که احساس رضایت کنند و پیشنهاد را بپذیرند؛ چون می‌دانیم خطر بزرگ‌تری در راه است.ما این سیاست را به خوبی اجرا نکردیم. اقداماتی انجام شد، اما هم همه گروه‌ها را شامل نشده و هم اینکه بخشی از آن دیر انجام شده‌ است.»
دومی ترغیب است که از طریق وسایل ارتباط جمعی، موجب باورپذیری و شفافیت موضوع می‌شود، ما در این زمینه هم دستاورد قابل‌قبولی نداشتیم.
سومی هم تهدید مثل اینکه دولت‌ها با استفاده از ابزارهای مختلف سیاست‌های تنبیهی برای متخلفان درنظر می‌گیرند و در این زمینه به وحدت رویه‌ای می‌رسند که ما در این زمینه هم عملکرد مناسبی نداشتیم.الان بازگشایی انجام شده، اما همه‌‌چیز در حد توصیه است و هیچ دستورالعملی برای زندگی روزمره الزام‌آور نیست.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید