• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
دو شنبه 29 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 100949
+
-

ذهن‌های آشفته در جامعه‌ای آسیب‌پذیر

گفت‌وگو با احمد بخارایی درباره آسیب‌های انتشار گسترده تبلیغ کودک‌همسری در شبکه‌های اجتماعی

ذهن‌های آشفته در جامعه‌ای آسیب‌پذیر

فهیمه محمدی_خبرنگار

در چند روز گذشته انتشار یک ویدئو در فضای مجازی بار دیگر بحث درباره کودک‌همسری را داغ کرد. کارشناسان حقوق کودک و رسانه‌ها بارها درباره خطراتی که در ازدواج‌های سنین پایین متوجه سلامت جسم و روان دختران است هشدار داده‌اند. اما با این حال هر از گاهی موضوع ازدواج دختران در سنین پایین حاشیه‌ساز می‌شود. سالانه در جهان، ۱۲میلیون دختر پیش از رسیدن به هجده‌سالگی ازدواج می‌کنند؛ یعنی تقریبا هر 2دقیقه یک ازدواج زیر ۱۸سال رخ می‌دهد. در ایران هم بیش از یک سال‌ونیم است که طرح افزایش حداقل سن ازدواج که بعدها به طرح کودک‌همسری موسوم شد، در مجلس شورای اسلامی در دستور کار قرار دارد. فراکسیون زنان مجلس با کارشناسان مختلف موضوع را از منظر روانشناسی، جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، حقوقی و فقهی مورد بررسی قرار دادند و جامعه مدنی همسو با نمایندگان مجلس به برگزاری نشست‌های مختلف به‌منظور آگاه‌سازی جامعه پرداخت. با وجود تمام فعالیت‌ها، متأسفانه در نشست کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس این طرح رأی نیاورد. این در حالی است که براساس آمار، سالانه بیش از ۳۰۰ازدواج کمتراز ۹سال و ۳۰ تا ۴۰هزار ازدواج دختران کمتراز ۱۳سال اعلام شده است. در این‌باره با دکتر احمد بخارایی، جامعه‌شناس و مدیر گروه آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی گفت‌وگویی انجام داده‌ایم تا او برای ما از آسیب‌های انتشار گسترده تبلیغ کودک‌همسری در شبکه‌های اجتماعی و مسائل فرهنگی در کشور که مانع جدی برای جلوگیری از رخ دادن ازدواج دختران در سنین پایین است، بگوید.

 چرا هر چند وقت یک‌بار فیلم‌هایی به این مضمون و محتوا پخش می‌شود و کسی کاری انجام نمی‌دهد یا برخوردی نمی‌شود؟
تا‌کنون به این صراحت مشاهده نکرده بودم که جایی مردم را با یک فیلم به ارتباط با بچه‌های زیر ۹‌سال تشویق کنند. فیلم‌هایی که تا‌کنون پخش شده در مورد «کودک‌همسری» بوده نه اینکه دختران را هدفی برای سوءاستفاده جنسی قرار دهد. برای همین از اینکه در این ویدئو از یک کودک به‌عنوان یک وسیله جنسی استفاده شود که دختر زیر ۹سال هم هست واقعاً تعجب‌آور است. حال اگر از یک سطح بالا و در سطح کلان نگاه کرده و نقشه را در کل ترسیم کنیم بهتر می‌توانیم این مسئله را ارزیابی کنیم.

چند نوع نگاه به زن داریم؟
در کل 4نوع نگاه می‌توان به زن داشت که عمدتاً این نگاه‌ها از جانب مرد و از جانب جامعه صورت می‌گیرد. یک نگاه، نگاه «حداکثری» و ایده‌آل است که حتی در جوامع غربی هم کمتر دیده می‌شود؛ در این ‌نگاه زن را به ‌عنوان یک موجود برتر و ارزشمند می‌بینند که به ملکیت شخصی درنمی‌آید و حتی ممکن است در برخی جهات از مردان پیشی بگیرد و برتر باشد. این یک نگاه حداکثری است که اهمیت بسزایی دارد و کمتر دیده می‌شود، اما من این پتانسیل را در خانم‌ها مشاهده می‌کنم که بتوانند به این جایگاه برسند. نگاه دوم، جنبه «میانی» دارد که در غرب در حال رخ دادن است و تلاش می‌شود که یک نگاه برابری نسبت به حقوق زن و مرد در جامعه داشته باشد، اما بیشتر جنبه حقوقی دارد و در حوزه «فمینیست لیبرال» معنادار است که خواستار حقوق شهروندی مساوی برای زنان و مردان است و با قوانین یا سنت‌هایی که حق را به مردان می‌دهند و به زنان نمی‌دهند، یا قوانینی که با ادعای «حمایت» از زنان وضع می‌شوند اما چنین نمی‌شود، مبارزه می‌کند. در اصل محتوای رابطه بین زن و مرد، در فرهنگ تعریف می‌شود. به همین‌خاطر در ژاپن شاهد یک نوع رفتار هستیم و همه سعی می‌کنند بنا به فرهنگ خاص خود در سطح میانی حرکت کنند و این حرکت صرفا در فرهنگشان نهادینه شده است.

به‌نظر می‌رسد افرادی که نگاه دست‌چندمی به زن دارند، کم‌کم در حال رشد هستند. آیا این تحلیل را می‌توان قبول کرد؟
بعد از این موارد در مرحله سوم، یک نگاه «حداقلی» به زن داریم. پس از آن هم در مرحله چهارم،  نگاهی نزدیک به «صفر» است. آن نگاه حداقلی و این نگاه نزدیک به صفر که خیلی کمتر از حداقلی است. برگرفته از یک فرهنگ سنتی و مردسالارانه است. بحث کودک‌همسری که به آن اشاره کردیم در بخش‌هایی از ایران هم شاهد آن هستیم، در این قسمت جای می‌گیرد؛ اذن پدر، سن 15سال و تقابلی که بین نظام حقوقی در ایران و تمام دنیا درخصوص تعریف کودک وجود دارد.

آیا می‌توان وقوع چنین رخدادهایی را ناشی از نوع فرهنگ حاکم در جامعه ارزیابی کرد؟
ما گاهی در جامعه مردسالار در فرهنگمان به وضوح می‌بینیم که نظام عقیدتی ما چطور هنوز با نگاه مردسالارانه پیش می‌رود و در داستان ازدواج که اذن پدر لازم است؛ این مسائل همه نظام مردسالاری را تقویت می‌کند. بنابراین اصل قضیه همین‌جاست؛ چه بُعد دینی چه بُعد ملی و تاریخی هر دو در اینجا درهم تنیده‌اند.

برخی معتقدند جامعه ما در حال افول ارزش‌های اخلاقی و بازگشت به عقب در این حوزه است. نگاه شما به این مسئله چگونه است؟
با ایجاد تحول فرهنگی در جامعه تحت یک مدیریت کلانِ رو به جلو و هوشمند که پدیده‌های نو را باور دارد و در عین حال اصرار ندارد به داشتن خرده فرهنگ‌های مذموم و در جا زدن در آن، می‌توان نگاه سوم را به سمت نگاه دوم سوق داد نه نگاه چهارم. اگر در جامعه‌ای طی چند دهه، این اتفاق رخ ندهد و رویکرد سوم به رویکرد دوم تبدیل نشود، یعنی رویکرد حداقلی به زن به رویکرد میانی که در دنیا میانگین است تبدیل نشود الگوهای رفتاری‌ای که در گذشته وجود داشته کم‌کم اعتبار خود را از دست می‌دهند که اصطلاح جامعه‌شناختی آن «آنومیک» یا بی‌هنجاری است، آن وقت جامعه مستعد آن است که عقب‌گرد کند و از نگاه سوم به نگاه چهارم عقب‌نشینی کند. اینگونه است که کم‌کم شاهد شکل‌گیری نگاهی نسبت به زن می‌شویم که به او صرفا یک نگاه جنسی و ابزاری در حیوانیت دارد و حتی به دختران کودک هم رحم نمی‌شود!

نگاه چهارم چیست؟
چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصه اقتصاد شاهد این خودخواهی‌ها هستیم. این موضوعات زمانی جریان‌ساز می‌شود که نتوانیم جلوی انحرافات را بگیریم و گسترده شوند و ریشه در یک حوزه الگویی و رفتاری نداشته باشند؛ مثلا فرض کنیم در جامعه‌ای قتل اتفاق می‌افتد و شما قاتل را به اشد مجازات محکوم می‌کنید که دیگر این رفتارها تکرار نشود، اما اگر در جامعه‌ای که افراد «مجبور» به دیگرکُشی می‌شوند تحت شرایط خاص، اگریکی دو نفر را هم اعدام کنید چون الگوی رفتاری اشتباه وجود دارد، شما نمی‌توانید آن را کنترل کنید. بنابراین پیگیر این نباشیم که قانون با این فرد که ویدئوی اخیر را منتشر کرده چه برخوردی می‌کند. مردم اغلب خیلی هیجانی با اینگونه موارد برخورد می‌کنند و در اصطلاح جامعه‌شناسی رفتارهای «هیستریک» یعنی هیجان و احساسات غیرقابل کنترل جمعی از خود بروز می‌دهند که طی چند روز یک فیلم دست به‌دست می‌شود و از آن تقلید می‌کنند و یک موج یا کمپین ایجاد می‌شود. این بحث رسانه‌ای ماجراست، اما از نگاه جامعه‌شناختی این یک معلول ساختاری به‌حساب می‌آید که امروز این آدم و پس‌فردا یکی دیگر انجام می‌دهد. شما نمی‌توانید با مقابله و محکومیت فردی به حل مسئله کمک کنید. مثل آبی که جریان دارد شما نمی‌توانید از وسط راه، آلودگی آب را پاک کنید، چون آب از سرچشمه آلوده است.وقتی تحول فرهنگی اتفاق نیفتد و همچنان در همان حال و هوای سنت‌های غلط باشیم در آن صورت جامعه مستعد می‌شود که به اشکال مختلف به سمت نگاه چهارم بغلتد؛ یعنی نگاهی که در آن خودخواهی، فردمحوری و لذت‌جویی در اوج است و به جای اینکه زن ارتقا پیدا کند و مقام او بیشتر شود، مردم به او نگاه ابزاری پیدا می‌کنند. عرض کردم در عرصه اقتصاد و در الگوهای تولید و توزیع هم در کنار این نگاه چهارم در الگوهای رفتاری، خودخواهی‌ها و زیر پا گذاشتن دیگران قوت می‌گیرد.

این فیلم‌ها چه تأثیری بر افکار عمومی جامعه خواهد گذاشت؟
چه فرقی می‌کند که در جامعه‌ای کسی از هجوم فشارهای اقتصادی به کنار خیابان پناه بیاورد و تن‌فروشی کند یا اینکه یک کودک-دختر تن‌فروشی کند؟ مردم با  تصور می‌کنند این دو مورد با هم خیلی اختلاف دارند، اما فقط در ظاهر متفاوت است. در جامعه‌ای که زن را به کنار خیابان سوق می‌دهد که آن‌قدر آرایش شدید کند که به‌عنوان یک ابزار مورد توجه قرار بگیرد، در جای دیگر هم کسی به‌خود اجازه می‌دهد که از بچه‌های زیر 9سال استفاده کند. اینها مثل دانه‌های تسبیح هستند که یک ریسمان واحد، همه آنها را به هم پیوند داده ‌است. ممکن است برخی دانه‌های این تسبیح نسبت به دیگر دانه‌ها کوچک‌تر و ظریف‌تر باشند، اما آن چیزی که اینها را به دانه‌های دیگر وصل کرده همان ریسمان واحد است. هر چند حوادثی شبیه به این حادثه کمتر اتفاق می‌افتد، اما این فیلم کاملاً عیان بود و خب، مسلما احساسات مردمی جریحه‌دار می‌شود و وقتی با این صراحت موضوعی بیان می‌شود، مردم هم نسبت به پیگیری این اخبار حساس‌تر می‌شوند و شاید درخواست هم کنند که مثلا اعدامش کنند یا نکنند، اما آنچه مهم است این است که باید از پشت اینگونه صحنه‌ها مطلع شد؛ یعنی در سطح کلان، علت‌یابی کرد، زیرا ممکن است این اتفاقات بارها تکرار شود.

قانون در این‌باره چه می‌گوید؟
وقتی شما سن قانونی که 18سال است را می‌شکنید دیگر فرقی نمی‌کند؛ چه 9سال، چه 15سال! دیگر هر دو مجاز می‌شوند. این اتفاقات حالا یک روز پنهانی است یک روز عیان می‌شود. اینها هم گاهی ریشه اقتصادی دارند و پدر و مادر احساس می‌کنند که اگر کودک 11 یا 12ساله‌شان ازدواج کند بار مالی خانواده سبک‌تر می‌شود. زیر 9سال هم ممکن است همین باشد.

اثری که بر قشر فرودست جامعه می‌گذارد تا چه اندازه پیش‌بینی می‌شود؟
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات بخشی از جامعه ما دید قدیمی نسبت به دختر است که هنوز پدر احساس می‌کند اگر دخترم سنش دورقمی شود ممکن است با پسری رابطه برقرار کند و حیثیت او و خودش لکه‌دار شود؛ بنابراین ازدواج برای او بهترین گزینه پیش روی است؛ یعنی خانواده همه‌‌چیز را در همان موضوع خاص خلاصه می‌کنند. توجه داشته ‌باشیم که فقر فقط باعث تشدید عناصر فرهنگی می‌شود. خیلی از خانواده‌ها هم هستند که مشکل مالی دارند، اما سرپرست‌های خانواده اجازه نمی‌دهند فرزندانشان به این راه کشیده شوند. آن عنصر اقتصادی وقتی با عناصر فرهنگی در هم می‌آمیزد چنین می‌شود که شاهدش هستیم. ما اغلب رفتارهای‌مان را براساس فرهنگ خود و الگوهای رفتاری که آنها را باور کرده‌ایم توجیه می‌کنیم.

تبعات احتمالی و واکنش‌هایی که مردم و جامعه در مقابل آن از خود نشان داده‌اند به‌نظر شما کافی بوده است؟
مهم این است که بدانیم چه تعداد از اینگونه مردان جوان در جامعه داریم که در ذهنشان به این موضوعات فکر می‌کنند. اگر طی یک نظرسنجی از کسانی که همسن آن جوان هستند پرس‌وجو کنیم و بپرسیم آیا شما دوست دارید با دخترهای زیر سن قانونی رابطه داشته باشید چند درصد ممکن است جواب مثبت بدهند؟ آیا واقعا ما می‌دانیم که تعداد این جوانان کم است؟ با اعدام این جوان که در این فیلم صحبت می‌کند فقط صورت‌مسئله را پاک کرده‌ایم و امکان وقوع و تکرار وجود دارد. این پدیده، بخشی جنبه روانی دارد؛ یعنی خود فردی که با آن دختربچه چنین کاری می‌کند قطعا در صحت و سلامت عقلی و روانی نیست. اما بحث اصلی، مسئله جامعه‌شناختی آن است که وقتی اینگونه مشکلات روحی-روانی زیاد می‌شود این مشکلات ریشه در عدم‌تحول فرهنگی دارد. اگر در جامعه تعداد کسانی که اختلالات روانی دارند زیاد شدند، یعنی عوامل اجتماعی و ساختاری، افراد را به سمت و سوی اختلالات روانی سوق می‌دهد. در این قسمت باید جامعه‌‌شناسانه به این موضوع نگریست.

این فیلم تا چه اندازه می‌تواند موجب نگرانی دختران کار شود؟
وقتی 40درصد از فارغ‌التحصیلان ما بیکار هستند و بچه‌ها هم از سوی دیگر مجبور می‌شوند به سر چهارراه‌ها بروند و دستفروشی کنند، همین موضوع در آنها احساس ناامنی ایجاد می‌کند که دائمی است. این عدم‌امنیت موضوعی نیست که یک‌شبه و با مشاهده یک فیلم به‌وجود بیاید و نمی‌توان آن را یک‌دفعه کاهش داد. اگر اقتصاد سالم باشد کودکان کار کمتر می‌شوند و تحول فرهنگی پدیدار می‌شود. با توجه به این عوامل کلان در جامعه ما مثل فرازوفرودهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، نباید دنبال راه‌حل بود؛ با بازداشت هم مسئله حل نمی‌شود.

جامعه ظاهر نگر 
این فیلم‌ها پیام درستی ندارند و کسی از آن دفاع نمی‌کند. من به‌عنوان یک جامعه‌شناس نمی‌خواهم صرفا این فیلم را مورد انتقاد قرار دهم. این پدیده وجود دارد حتی اگر منتشر نشود، باید پی علل آن باشیم. یک مثال بزنم که بهتر متوجه شوید: فرض کنید کسی می‌خواهد خانه بخرد. از نظر من این خانه باید ستون‌های محکمی داشته باشد و در برابر زلزله مقاوم باشد و خیلی در قید و بند رنگ و پرده آن نباید بود. یک نفر دیگر دغدغه‌اش رنگ دیوار یا نورگیر بودن خانه است. منِ جامعه‌شناس به ساختار موضوعات توجه می‌کنم، لذا تحلیل قبلی را ارائه دادم، اما در جامعه ما متأسفانه خیلی‌ها ظاهرنگر هستند و مدتی بعد این مسئله را فراموش می‌کنند و موضوع دیگری آغاز می‌شود.

پیگیر نباشید
اگر در جامعه‌ای که افراد «مجبور» به دیگرکُشی می‌شوند تحت شرایط خاص، اگریکی دو نفر را هم اعدام کنید چون الگوی رفتاری اشتباه وجود دارد، شما نمی‌توانید آن را کنترل کنید. بنابراین پیگیر این نباشیم که قانون با این فرد که ویدئوی اخیر را منتشر کرده چه برخوردی می‌کند

جامعه‌ای بی‌تفاوت
چه فرقی می‌کند که کسی از هجوم فشارهای اقتصادی به کنار خیابان پناه بیاورد و تن‌فروشی کند یا اینکه یک کودک-دختر تن‌فروشی کند؟ مردم با  تصور می‌کنند این دو مورد با هم خیلی اختلاف دارند، اما فقط در ظاهر متفاوت است. در جامعه‌ای که زن را به کنار خیابان سوق می‌دهد که آن‌قدر آرایش شدید کند که به‌عنوان یک ابزار مورد توجه قرار بگیرد، در جای دیگر هم کسی به‌خود اجازه می‌دهد که از بچه‌های زیر 9سال استفاده کند. اینها مثل دانه‌های تسبیح هستند که یک ریسمان واحد، همه آنها را به هم پیوند داده ‌است
 

این خبر را به اشتراک بگذارید