• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 100881
+
-

گزارش همشهری از بازگشایی مدارس در پایان سال تحصیلی

استقبال‌سرد از حضور‌اختیاری

معدود دانش‌آموزانی که دیروز به مدرسه‌ها رفتند به «همشهری» گفته‌اند که موبایل هوشمند یا دسترسی مناسب به اینترنت نداشته‌اند

استقبال‌سرد از حضور‌اختیاری

فهیمه طباطبایی_خبرنگار

  مینا در ردیف اول میز و نیمکت‌های خالی، تک و تنها جلوی معلم نشسته. با ماسکی که نصف صورت کوچک و لاغرش را پوشانده. دستکش‌های پلاستیکی برای انگشتان ظریف کودکانه‌اش حسابی گشادند.
معلمی 2نیمکت گذاشته جلوی میزش و پشت آنها سنگر گرفته، به دستور او کلاس را با درس علوم شروع می‌کنند. از همان درسی که آخرین روز بهمن سر کلاس یاد گرفته و دیگر نتوانسته آن را ادامه بدهد: «مینا تنها شاگرد ماست که اصلا نتوانسته بود آنلاین بشه.» مینا سرش را پایین می‌اندازد، انگار که از این موضوع شرمسار باشد. معلم درس را شروع می‌کند.

از کوچه مدرسه جز جیک‌جیک گنجشک‌های سحرخیز و صدای لخ‌لخ کفش عابر پیاده‌ای که تن خواب‌آلودش را به زور دنبال خودش می‌کشد، هیچ صدایی نمی‌آید.
درهای هر 3مدرسه ابتدایی، راهنمایی و متوسطه محله میثم رو به کوچه باز است و باباهای مدرسه ماسک بر دهان و محلول ضد‌عفونی به دست، دم در نشسته‌اند تا از دانش‌آموزان استقبال کنند اما دریغ از یک نفر. ساعت از 8صبح که گذشت، معلم‌ها یکی یکی وارد مدرسه می‌شوند؛ با لباس‌های تیره و ماسک‌های بزرگ بر چهره و انگشتان پوشیده در دستکش‌های پلاستیکی. با وسواس مراقب‌اند دستشان به در و دیوار نخورد. می‌ایستند در راهروی تاریک و بلند مدرسه و کمی بعد پچ‌پچ‌های در گوشی و آرامشان شروع می‌شود؛‌ حرف‌هایشان گلایه‌هایی است درباره باز شدن بی‌موقع مدرسه‌ها.

دانش‌آموزان ناشاد در مدرسه
بالاخره ساعت 8و نیم نخستین دانش‌آموز می‌رسد. کف کفشش را همان جلوی در ورودی با اسپری آب وایتکس شست‌وشو می‌دهند، وارد مدرسه می‌شود. مادرش هم می‌خواهد بیاید داخل که خانم نیکدل، مدیر مدرسه خودش را از ته راهرو سراسیمه می‌رساند دم در و تذکر می‌دهد که «مگه نگفتم ورود والدین ممنوعه، چرا اومدین؟» مادر از همان دم در برمی‌گردد: «ایشون از شاگردانی است که حتی یک‌بار هم آنلاین نشده، چرا آنلاین نشدی؟ بدو برو سر کلاست.» دختر نوجوان بدون اینکه جواب مدیر مدرسه را بدهد، می‌دود به سمت پله‌ها و دو تا یکی آنها را بالا می‌رود. تا ساعت 10صبح، 11دانش‌آموز دیگر متوسطه اول هم می‌آیند. اوضاع مدرسه ابتدایی ابرار و متوسطه سمیه نیز همین است؛ مدیر و معاون حاضر، معلمان حاضر، بابای مدرسه حاضر و دانش‌آموزان غایب. از 554دانش‌آموز مدرسه ابتدایی دخترانه ابرار در منطقه14 تهران، فقط 4نفر، از مدرسه دخترانه متوسطه دوره اول تربیت که 494دانش‌آموز دارد فقط 11نفر و از دبیرستان متوسطه دوره دوم سمیه با 290دانش‌آموز فقط 7نفر به مدرسه می‌آیند. یعنی مجموعا از 1338دانش‌آموز هر 3مدرسه فقط 22نفر. اینها دانش‌آموزانی هستند که به گفته مدیران مدرسه، سر کلاس مجازی اصلا حاضر نشده‌اند.
دانش‌آموزان تکی یا 2نفری و نهایتا 3نفر در کلاس روی نیمکت‌ها با فاصله از هم نشسته‌اند. اغلب کلاس‌ها خالی و با حضور معلمانی که پشت میزش نشسته و منتظر آمدن دانش‌آموزی هستند، شروع می‌شود. معلمان تعداد کم بچه‌ها را که می‌بینند، با کلافگی و سردرگمی کارشان را شروع می‌کنند. بعضی‌ها از آخرین درسی که در بهمن‌ماه داده‌اند و برخی بنا را می‌گذارند بر رفع اشکال درسی دانش‌آموزان. تک صداهای بلند در کلاس‌های خلوت می‌پیچد. فاطمه که جزو غایبان آموزش مجازی بوده، با ترس و لرز سؤالاتش را می‌پرسد. انگار که مرتکب جرم بزرگی شده باشد، دائم از معلمش معذرت می‌خواهد: «تلویزیون هم خوب درس نداد، ما نفهمیدیم، ببخشید.»
 معلم دایره 360درجه را روی تخته تقسیم بر چهار کرده و 60درجه از پایین و 20درجه از بالای آن کم کرده. فاطمه باید جواب بدهد چند درجه از دایره باقی مانده. او حواسش اما جای دیگری است: «خانم اگه بچه‌ها نیان و فقط ما دوتا باشیم، به‌خاطر ما میاین یا مدرسه رو تعطیل می‌کنین؟» معلم لبخند می‌زند و می‌گوید به‌خاطر شما می‌آییم. بچه‌ها خیالشان راحت می‌شود و فاطمه بدون اینکه برود پای تخته مسئله را حل می‌کند.

سرگردانی در شروع درس
برای متوسطه اول فقط 11دانش‌آموز آمده‌اند و به دستور مدیر مدرسه طبق برنامه درسی که قبل از کرونا داشتند، به کلاس‌هایشان می‌روند اما برای شروع درس سرگردانند. معلم ادبیات کلاس را شروع نکرده، می‌آید بیرون و به مدیر می‌گوید که دانش‌آموز کلاسش برای حل مشکل درس عربی آمده و در ادبیات مشکلی ندارد. چند دقیقه بعد معلم ادبیات در حال عربی درس دادن به دانش‌آموز است.
کلاس دیگری زبان انگلیسی دارند و معلم می‌خواهد از ادامه درس‌ها که در بهمن‌ماه آموزش داده، شروع کند اما هردو دانش‌آموز کلاس، مباحث درس‌های قبل‌تر را هم فراموش کرده و معلمشان را هاج و واج نگاه می‌کنند. او درس‌ها را یکی‌یکی عقب می‌رود و فقط سرش را تکان می‌د‌هد: «اوضاع عجیبی شد. این بچه‌ها هم تقصیر ندارند، به هر دلیلی نتوانستند خودشان را به کلاس آنلاین برسونن. انگار از آموزش تلویزیونی هم استفاده نکردن و از همه مهم‌تر سه‌ماه فاصله افتاده و نتیجه همین است که می‌بینید. حالا سال آینده که همه برگردند مدرسه مشخص میشه چند نفر دیگه همین اوضاع رو دارن و افت تحصیلی چقدره، امسال واقعا سال تحصیلی بدی بود.»
اولویت حضور دانش‌آموزان در مدرسه با آنهایی است که اصلا در آموزش مجازی شرکت نکرده یا وضعیت درسی‌شان به‌شدت ضعیف است و از بقیه خواسته شده که به مدرسه نیایند اما با این حال از بین 2گروه اول باز هم تعداد غایبان بالاست. خانم رستمی، معاون آموزشی دبیرستان متوسطه دوره دوم سمیه می‌گوید در 2روز گذشته با دانش‌آموزان اولویت‌دار تماس تلفنی داشته اما فقط 7نفر به مدرسه آمده‌اند. 4نفر برای شیمی و 3نفر برای ریاضی. «خیلی از خانواده‌ها می‌ترسند فرزندشان را به مدرسه بفرستند، بعضی‌ها از همان اول شیوع کرونا رفتند شهرستان و تماس که گرفتیم، گفتند نمی‌آیند. بعضی دیگر گفتند اگر نیاز باشد سال دیگر بچه‌های‌شان تکرار پایه بشوند، خیال‌شان راحت‌تر است. به هرحال چون آموزش و پرورش ما را ملزم کرده می‌آییم ولی اصراری به حضور بچه‌ها نداریم. چون اگر مدرسه شلوغ شود خودمان هم نمی‌توانیم اوضاع را کنترل کنیم.»

ورود بدون ماسک و دستکش ممنوع
یکی از دختران نوجوان می‌خواهد وارد مدرسه شود اما مدیر مدرسه جلوی او را می‌گیرد: «پس کو ماسک و دستکشت؟» «خانم هیچ کدوم رو نداشتیم.» او را از همان دم در مدرسه برمی‌گردانند چون پروتکل بهداشتی را رعایت نکرده است. دختر می‌رود و چند دقیقه بعد با ماسک و دستکش پلاستیکی بر می‌گردد: «از مغازه روبه‌روی مدرسه خریدم.» روی میز مدرسه ابتدایی، تعدادی دستکش و ماسک برای دانش‌آموزانی که هیچ‌کدام را ندارند، گذاشته‌اند اما در دبیرستان دوره اول و دوره دوم از این خبرها نیست و خود دانش‌آموزان باید این ملزومات بهداشتی را تهیه کنند. ماسک‌ها و دستکش‌هایی که کار را سخت کرده‌اند.
صدای داد و فریاد معلمان در هر کلاس بلند شده، انگار که بحث و دعوایی بین آنها و دانش‌آموزان شکل گرفته. چند دقیقه بعد اما معلوم می‌شود این همه فریاد به‌خاطر استفاده از ماسک است: «خانم میشه بلندتر توضیح بدین، نمی‌فهمیم چی می‌گین؟» از آن طرف دانش‌آموزان هم برای سؤال پرسیدن باید داد بزند تا معلم بفهمد موضوع چیست: «به ما گفتن اجازه برداشتن ماسک و درآوردن دستکش رو اصلا ندارین حتی حین تدریس و بچه‌ها هم باید سر کلاس دائم ماسک رو دهن و بینی‌شون باشه.» معلمان و دانش‌آموزان فقط با چشم‌هایشان همدیگر را می‌شناسند: «صورت معصوم و کوچیک بچه‌ها زیر این ماسک‌های بزرگ معلوم نیست. اما چاره چیه؟ این هم تجربه‌ای شد.»

زنگ تفریح نداریم
کنار بعضی از بچه‌ها، قوطی‌های کوچک محلول ضدعفونی است، آنها که حساس‌ترند از خانه آورده و خودشان میز و نیمکت را ضد‌عفونی می‌کنند: «مامانمون گفته که قبل از نشستن حتما بزنیم.» مادران نگرانی که دم در مدرسه ایستاده‌اند تا ببینند چند دانش‌آموز می‌روند داخل و نکند مدرسه شلوغ باشد و کانون شیوع کرونا گرم و گیرا شود: «دختر من خیلی شوق اومدن به مدرسه و دیدن دوستانش رو داشت، هر کاری کردم حریفش نشدم که نیاد مدرسه. صبح یواشکی داشت می‌آمد مدرسه. این شد که به‌رغم میل باطنی‎ام خودم آوردمش و الان هم نگرانم رعایت نکنه و مریض بشه. منتظر میمونم که کلاس تمام بشه و برش گردونم.»
مادر نگران دائم از پشت در به حیاط مدرسه سرک می‌کشد تا ببیند یک وقت بوفه خوراکی‌ها باز نباشد. بابای مدرسه خیالش را راحت می‌کند: «اصلا زنگ تفریح نداریم. بچه‌ها فقط اجازه دارند در کلاس بمانند و رفع اشکال کنند و بروند.»
 کلاس‌های رفع اشکال سؤال و جوابی است. دانش‌آموزان در هر مبحثی مشکل داشتند، می‌پرسند و فقط یکی دو معلم هستند که بنا را گذاشته‎‌اند به درس‌های باقیمانده برای بچه‌هایی که در کلاس مجازی حاضر نبودند: «بسته به درخواست دانش‌آموز و سلیقه معلم کلاس‌ها متفاوت برگزار میشه. اگر نیاز به تدریس باشه انجام میدن، اگر نه در حد رفع اشکاله.»
 خانم رستمی، معاون دبیرستان سمیه این را می‌گوید و دوباره از نگرانی‌اش درباره شیوع کرونا در مدرسه حرف می‌زند: «دانش‌آموز زنگ زده میگه خانم من بابابزرگم، زن دایی‌ام و پسر دایی‌ام رو کرونا کشته، من بیام؟ گفتم نه تو رو خدا! بمون خونه.» به‌نظر او و تمام معلمان 2مدرسه دیگر، آموزش مجازی کفایت می‌کرده و نیازی به باز شدن مدرسه‌ها نبوده: «وضعیت تهران هنوز قرمزه و این کار اشتباه بود، مدرسه با این وضعیت امکانات میتونه کانون گسترش کرونا باشه. ترجیح ما هم اینه که بچه‌ها نیان. گرچه ما خودمون چون مکلف شدیم در مدرسه حاضر میشیم.» هانیه تنها دانش‌آموز کلاسشان است که برای رفع اشکال در درس زیست آمده، نشسته روی نیمکتی در ردیف سوم کنار پنجره و چشمش به حیاط خالی است. کتاب را باز کرده و آماده گذاشته جلویش و به‌ خودکارهایش اسپری می‌زند. معلم که می‌آید، برپا می‌ایستد و بعد هم دست به سینه می‌نشیند:« فقط تو یکی اومدی؟ -بله خانم.» معلم با تردید کتاب را باز می‌کند. «اخه اینجوری که نمیشه» درس که شروع شد، هانیه تند تند نت برمی‌دارد و به معلم گوش می‌دهد، انگار که بخواهد به معلم انگیزه بیشتری برای درس دادن بدهد. از توی کوچه هیچ صدایی نمی‌آید.‌حتی گنجشک‌های همیشه شلوغ هم ساکت شده‌اند، تنها صدای دویدن و نفس نفس زدن از پله‌های مدرسه می‌آید که خیلی زود در کلاس خالی دیگر گم می‌شود.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید