• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 23 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 100537
+
-

مرد جوان وقتی شنید نامزدش به یک پارتی مختلط رفته، به‌شدت عصبانی شد

کوری چشم، پایان جشن تولد

کوری چشم، پایان جشن تولد

وقتی دختر جوان راهی جشن تولد دوستش شد تصورش را هم نمی‌کرد که این میهمانی شبانه به قیمت از دست دادن بینایی چشمش تمام شود.

به گزارش همشهری، 14آذر سال گذشته بود که شیرین 28ساله به یک میهمانی شبانه دعوت شد. یکی از دوستانش به نام کیمیا جشن تولد گرفته بود و شیرین به خیال اینکه مراسم زنانه است به همراه یکی از دوستانش به نام روژان پا در خانه دوستش که حوالی یافت‌آباد بود گذاشت. اما به محض ورود متوجه شد که در میهمانی کیمیا چند پسر جوان هم حضور دارند.

تماس دردسرساز
دقایقی از میهمانی گذشته بود که تلفن شیرین زنگ خورد. دختر ٢٨ساله به‌تازگی نامزد کرده بود و نامزدش از ماجرای این میهمانی خبر نداشت. مرد جوان وقتی از پشت گوشی صدای موزیک و فریاد مردانه‌ای را شنید شروع به پرس‌وجو از نامزدش کرد و وقتی از زبان شیرین شنید که او در یک پارتی مختلط است، شوکه شد. مرد جوان حسابی عصبانی شده بود و اینکه نامزدش درباره این میهمانی چیزی به او نگفته بود، عصبانیتش را بیشتر می‌کرد. به همین دلیل نشانی محل میهمانی را گرفت و راهی آنجا شد.

گزارش درگیری
ساعت٢٢ چهاردهم آذر‌ماه٩٨ رهگذران در یکی از محله‌های یافت‌آباد متوجه درگیری میان چندجوان شدند. آنطور که مشخص بود سرنشینان 2خودروی پژو به جان هم افتاده و یکدیگر را کتک می‌زدند. هنوز مشخص نبود ماجرا از چه قرار است اما مردم ٥پسر جوان را می‌دیدند که با هم درگیر بودند. علاوه بر این 2دختر جوان که به‌شدت وحشت کرده بودند داخل یکی از ماشین‌ها روی صندلی عقب نشسته و جیغ می‌کشیدند. در این میان یکی از پسران جوان با میله آهنی که در دست داشت به سراغ ماشینی رفت که 2دختر وحشت‌زده داخل آن بودند. او با میله آهنی شیشه‌های خودرو را شکست و پس از شکستن شیشه، میله آهنی وارد ماشین شد و با چشم یکی از دخترها برخورد کرد. دختر جوان کسی نبود جز شیرین. او از شدت درد شروع کرد به فریادزدن و ٤نفر از پسران جوان سوار بر خودرو شده و فرار کردند. پنجمین پسر نامزد شیرین بود که به سرعت راه بیمارستان را در پیش گرفت تا هرچه زودتر او را نزد پزشکان ببرد. در همین هنگام شاهدان نیز ماجرا را به پلیس گزارش کردند و به این ترتیب مأموران وارد ماجرا شدند.

قصاص
شیرین دختر جوان پس از انتقال به بیمارستان تحت مداوا قرار گرفت اما ضربه‌ای که به چشم راست وی وارد شده بود آنقدر شدید بود که باعث شد بینایی‌اش را از دست بدهد. از سوی دیگر تحقیقات پلیس در این خصوص آغاز شد و شیرین درباره شب حادثه گفت: من در مراسم جشن تولد دوستم بودم که نامزدم زنگ زد. وقتی شنید که چند پسر در مراسم حضور دارند عصبانی شد. ناگهان یکی از پسرها به نام سعید گوشی را از من گرفت و با نامزدم بگومگو کرد. حتی به او گفت اگر غیرت داری چرا اجازه دادی نامزدت به میهمانی بیاید. همین حرف او باعث عصبانیت نامزدم شد.
وی ادامه داد: چند دقیقه بعد نامزدم به‌دنبالم آمد و من به همراه دوستم به نام روژان میهمانی را ترک کردیم. هردو سوار ماشین نامزدم شدیم و حرکت کردیم اما سعید که انگار در حالت عادی نبود به همراه دوستانش سوار ماشین شدند و به تعقیب ما پرداختند. وقتی به میدان امام‌علی، حوالی یافت‌آباد رسیدیم ناگهان جلوی ما پیچیدند و درگیری شروع شد. آنها به حساب خودشان می‌خواستند نامزد مرا گوشمالی بدهند. من از ترسم به صندلی عقب رفتم و پیش دوستم روژان نشستم. ناگهان یکی از پسرها با میله شیشه را شکست و باعث شد میله با چشمم برخورد کند و من بینایی یکی از چشمانم را برای همیشه از دست دادم. به همین دلیل خواسته‌ام قصاص و کوری چشم پسری است که مرا به این روز انداخت.

بازداشت
پرونده این حادثه در شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی بود که قاضی احسان زمانی بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت ٤پسر جوان را صادر کرد. چند وقت بعد ٣نفر از آنها دستگیر شدند اما نفر چهارم که باعث نابینا شدن چشم راست شیرین شده بود فرار کرده و متواری شده بود. مأموران پلیس در جست‌وجوی متهم فراری پرونده بودند تا اینکه وی روز یکشنبه پس از گذشت ٦‌ماه فرار خودش را تسلیم کرد. او پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران به سؤالات قاضی پاسخ داد و اقرار کرد که در درگیری با میله آهنی شیشه‌های خودرو را شکسته اما قصدش تخریب و آسیب رساندن به‌ خودرو بوده نه مصدوم کردن دخترجوان.

     گفت‌وگو با متهم

خبر داشتی که دخترجوان، چشم راستش را از دست داده است؟
اوایل خبر نداشتم و از ترس دستگیری و زندانی‌شدن فرار کردم اما چند وقت پیش از طریق یکی از دوستانم متوجه شدم که یکی از دختران جوان از ناحیه چشم راست نابینا شده است. این را که شنیدم دچار عذاب وجدان شدیدی شدم.
از شب حادثه بگو؛ چه شد که با خشونت به سمت ماشین حمله‌ور شدی و شیشه‌ها را شکستی؟
در دفاع از دوستم دست به چنین کاری زدم و حالا پشیمانم. به‌خاطر رفاقت به این حال و روز افتادم.
چرا؟ بیشتر توضیح بده.
آن شب وقتی نامزد شیرین به ما توهین کرد عصبانی شدیم. شب حادثه، تولد دوست‌دختر دوستم بود که همگی رفتیم اما ‌ای کاش نمی‌رفتم. شیرین را هم من اصلا نمی‌شناختم. دوست دوست‌دختر دوستم بود! نامزدش وقتی زنگ زد، به ما و دوستم سیاوش توهین و فحاشی کرد. سیاوش می‌گفت برای من افت دارد که کسی بی‌دلیل فحاشی کند. می‌گفت باید او را گوشمالی بدهیم. من اما سعی کردم جو را آرام کند تا اینکه ساعتی بعد نامزد شیرین به‌دنبالش آمد و با دیدن ما باز شروع کرد به توهین‌کردن. همه ما عصبانی شدیم و بهتر بگویم جوگیر شدیم تا نامزد شیرین را تنبیه کنیم و او را گوشمالی بدهم تا درس بگیرد. ما هم سوار ماشین شدیم و به تعقیب نامزد شیرین پرداختیم و خیلی زود موفق شدیم جلوی خودروی آنها را بگیریم.
بعد چه شد؟
درگیری شروع شد و همه ما می‌خواستیم خشم خود را خالی کنیم تا از نامزد شیرین انتقام بگیریم. من جوگیر شدم و به‌خاطر رفاقت با میله آهنی شیشه ماشین نامزد شیرین را شکستم اما قصدم این بود که به ماشین او آسیب بزنم و خسارت وارد کنم. واقعا قصد آسیب‌رساندن به هیچ‌کس را نداشتم؛ حتی نامزد شیرین که حسابی از دستش عصبانی بودم به‌خاطر توهین‌هایش. از بخت بدم میله درست به چشم راست شیرین خورد و او را کور کرد.
در این مدت کجا بودی؟
هر جایی که فکرش را بکنید. 2روز خانه این دوست، 2روز خانه فامیل. شهر به شهر می‌رفتم چون می‌دانستم پلیس در تعقیبم است.
اما چه شد که بعد از فرار 5ماهه تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟
 به‌شدت عذاب وجدان داشتم. دخترجوان به‌خاطر یک لحظه اشتباه و خشم من نابینا شده و من تا آخر عمر خودم را نمی‌بخشم. شنیدم که درخواست قصاص مرا داده اما من به هیچ عنوان نمی‌خواستم به کسی آسیب برسانم.
پس از اظهارات متهم برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید